هویت، منظر و ابعاد آن در شهرها ۱

چکیده

منظر شهری را نیز می‌توان، نمادی از مظاهر فرهنگی و تمدن شهرها و متناسب با آن کشورها و اقوام و ملل مختلف دانست. منظر شهری چشم‌اندازی است که شهرها به بینندگان القا می‌کنند. در خلال دهه‌های نخستین و میانی قرن بیستم، نوگرایی و رشد سریع فرهنگی ناشی از آن، دشواری‌هایی را در قلمرو ایجاد معنی و هویت بخشیدن به شهر در پی داشته است. از یک‌سو بانیان سبک بین‌الملل با محوریت اصل ساده سازی (Reduction) شهرها را استانداردیزه و متحدالشکل کردند تا به رویای “شهر به مثابه ماشین زندگی” جامه عمل بپوشانند. از سوی دیگر عملکردگرایان با توجه بیش از حد به جنبه‌های کمی، عملکردهای پنهان محیط را از یاد بردند. در اواخر دهه ۶۰ به دنبال پی آمدهای این دیدگاه‌های یک‌سویه و جدا انگاشتن انسان از محیط، گسترش انتقادات مخالفت‌ها منجر به تغییراتی در تفکر معماری و شهرسازی شد. امروزه توجه بیشتر به جنبه‌های کیفی شهر و مهم‌ترین آن هویت محیط به عنوان عاملی برای تقویت پیوند انسان با محیط و غنا بخشیدن به فعالیتش در آن مشهود است. متناسب بودن محیط شهر به لحاظ کیفی در نظر مردم سهولت در ادراک معنا و هویت محیط را به دنبال داشته و به حس رضایت آنان از محیط منجر می‌شود(دانشپور،۱۳۸۳).

 

مقدمه

دیر زمانی نیست که «چشم انداز و منظر» به عنوان یک وجه پراهمیت از محیط زیست انسان مورد توجه قرار گرفته است. محققان از ویژگی‌های تاریخی، فرهنگی و زیباشناختی به عنوان جنبه‌های اصلی و قابل توجه منظر یاد کرده‌اند. توجه به وجوه یاد شده در شهر، جلوه‌ای از محیط زیست انسان را در بر می‌گیرد که «منظر شهری» نامیده شده است.

امروزه، گسترش فضاهای مصنوع و بهبود کیفیت آن‌ها و همچنین میل به زندگی وابسته به طبیعت و تاریخ، جنبه‌های متنوعی از «چشم انداز و منظر» را آفریده‌اند که هر یک موضوع و بستر حرفه‌ای خاص قرار گرفته‌اند. تحقیقات و انتشارات موجود، نظریه‌های گوناگونی را به عنوان پشتوانه‌های اقدامات اجرایی در زمینه «چشم‌انداز» تبیین کرده‌اند. رشد فعالیت‌های مربوط به «منظر» شاخه‌های فرعی آن از جمله «منظر شهری» را به عنوان زمینه‌های مختلف این کار معرفی کرده است.

اهمیت «منظر شهری» به واسطه نقش آن در زیباسازی، هویت بخشی و روان‌سازی جریان زندگی در محیط شهری است. شهرهای امروزی، به دلایل گوناگون و اغلب اقتصادی از یافتن هویت بصری و تاریخی مطلوب بی‌بهره می‌مانند. در عین حال لازم است تا با توجه به زمینه‌های نظری و بنیادین مباحث «منظر شهری» از تبدیل شدن این مقوله به نوعی فعالیت تخیلی و بی مبنا جلوگیری به عمل آید، چرا که سیمای شهر، همان چیزی است که از شهر «حس» می‌شود و به «دیده» می‌آید.

تعاریف امروزی منظر(دایره شمول)، آن را از محدوده «نظر» به همه آن چیزی که از محیط دریافت می‌شود توسعه می‌دهد(ویژگی‌های صوتی، بو و بافت از جمله این موارد است). منظر، جلوه‌ای از واقعیت فضای زیست انسان است که توسط استفاده کننده درک می‌شود و باید اذعان داشت به رغم در انزوا ماندن آن، مهم‌ترین وجه محیط زیست است که با انسان در ارتباطی روحانی به سر می‌برد.

در جامعه معاصر ایران و عصر رواج شبه مدرنیسم وارداتی، ارتباط‌های فرهنگی و ساختاری با دنیای سنتی سست شده و در نتیجه فضاهای بی هویتی تولید شده که نه از گذشته خود نشان دارند و نه در اعداد محصولات مدرن قابل محاسبه هستند (منصوری، ۱۳۸۳).

برای رفع این کاستی‌ها و معایب در طراحی‌های جدید، ابتدا باید به پرسش‌هایی نظیر موارد زیرپاسخ گفت:

هویت محیط به چه معناست؟ چه رابطه‌ای بین هویت جامعه، انسان‌ها و هویت محیط برقراراست؟ آیا تقدم و تاخری در شکل‌گیری هویت انسان و محیط موجود است؟ آیا هویت مقوله‌ای ثابت در طول زمان و گذر نسل‌ها است؟ ابعادهویت در شهرها کدامند؟

هویت چیست؟

“کالن” هویت را چنین تعریف می‌کند: توجه به شخصیت فردی هر محیط و پرهیز از یکنواختی و مشابهت در محیط‌های شهری. در تعریف “جیکوبز”، هویت محیط در ارتباط با فعالیت‌ها و زندگی در فضاها و عرصه‌های عمومی تعریف می‌شود.”راپاپورت” هویت را خصوصیتی از محیط تعریف می‌کند که در شرایط مختلف تغییر نمی‌کند و یا خصوصیتی که موجبات قابلیت تمیز و تشخیص عنصری را از عناصر دیگر فراهم می‌آورد.”الکساندر”، هویت محیط را چنین تعریف می‌کند: هویت محیط، حاصل ارتباط طبیعی و منطقی فرد با محیط است و این ارتباط و احساس تعلق خاطر بوجود نخواهد آمد، مگر آنکه فرد قادر به شناخت عمیق محیط و درک تمایز آن از محیط‌های دیگر باشد. به عقیده “پروشانسکی” هویت محیط، زیر ساختی از هویت شخص است که از شناخت‌های ذهنی فرد از دنیای کالبدی که در آن زندگی می‌کند تشکیل می‌شود. از نظر “لالی” هویت فرد در ربط و نسبیت با محیط بدست می‌آید (دانشپور،۱۳۸۳).

هویت شهر،‌ با شکل شهر تفاوت‌های اساسی دارد. وقتی از هویت شهر صحبت می‌کنیم، به چیزی رجوع می‌کنیم که در پس ظاهر و در بطن شهر نهفته است و ممکن است هیچ ربطی به شکل و ظاهر شهر نداشته باشد. مهم این است که داخل شهر چه می‌گذرد (حبیبی:۱۳۸۴). بوجود آمدن احساس تعلق و هویت به جامعه در درون فرد، بعد غیر ارادی دارد و پدیده‌ای است که در طول زمان و در طول زندگی فرد به او القا شده و بر مبنای آن الگوهای رفتاری فرد در بطن جامعه شکل می‌گیرد ( خسرو خاور :۱۳۸۳).

در مورد حس مکان و هویت محیط، روانشناسان آن‌را زیر ساختی برای هویت فرد وگروه اجتماعی می‌دانند، اما شهرسازان آن‌را مستقل از هویت فرد یا گروه اجتماعی برمی‌شمرند. با تلفیق این دو رویکرد، هویت را می‌توان در قالب نوعی “رابطه ” تعریف کرد. رابطه‌ای که فرهنگ به عنوان بستر و زمینه، برقراری آن‌را ممکن می‌سازد. هویت محیط از دسته دوتایی‌های نظیر “عین – ذهن”، “قدیم – جدید”، “کل – جز”، “صورت – معنا” و…است. به رغم تفاوت‌های برشمرده در نظرات، عموم صاحب‌نظران بر هویت به عنوان معیار اساسی کیفی محیط تاکید دارند. از نظر آنان محیط باید در درجه اول به لحاظ بصری واجد شخصیت و هویت بصری باشد (دانشپور،۱۳۸۳).

سئوال از هویت شهر و طرح نظراتی در چگونگی نوع خاص از آن، وجه اشتراک مسئولان سیاسی جوامع با اندیشمندان و روشنفکران آن است. «سهراب سپهری» در حسرت محیط طبیعت‌گرای گذشته از قوطی‌های بتنی و سیمانی می‌نالد. دیگری در خاطره ‌کوچه باغ‌های نیشابور، دیار قدیم خود، غربت زندگی امروز را به رخ می‌کشد. هیچ نقاشی، چهره دودآلود و بی روح تهران را نقاشی نکرده است، چرا که در صحنه آن نه نشانی از خاطرات قدیم یافت می‌شود و نه جلوه‌ای از صحنه مثالی بهشت و طبیعت، حتی چشم اندازهای زیبا نیز اندک و مبهم می‌نمایند.

رهبران سیاسی جامعه و مدیران اجرایی از ضرورت توجه به هویت شهر و هدایت آن به سمت صفت خاص سخن گفته‌اند. رهبری انقلاب اسلامی، از شهر اسلامی با ذکر مثال‌هایی، به عنوان هدف مهم شورای شهر در مدیریت آن سخن گفته‌اند. ایشان امنیت شهر و آمیختگی با طبیعت را از جمله اوصاف اسلامی شهر دانسته‌اند. به زعم این منطق، زمانی می‌توان از تشخص و هویت ایرانی سخن گفت که دستاوردهای دیرین آن در جهان امروز دارای نمونه‌هایی واقعی و بیرون از موزه ها باشند. چند سال قبل در فضای داغ بحث هویت شهری، ناگهان شورای عالی شهرسازی، وعده تنظیم ضوابط شهر اسلامی در شش ماه را داد. امروز وزارت مسکن و شهرسازی معترف به فقدان هویت در شهرهای کشورمان و تقصیر خود است. شهرداری تهران نیز در اولین اظهارات خود هویت بخشی به شهر را به عنوان هدف عمده شهرداری یاد می‌کند.

 

لزوم پرداخت به مقوله هویت در منظر

“شهر یک درخت نیست”- کریستوفرالکساندر

سکنی گزیدن یعنی تعلق خاطر یافتن به مکانی خاص، یعنی جهانی از چیزها را به خود اختصاص دادن. درطی فرآیند سکونت، انسان بر دنیای اطراف خود تسلط و وقوف می‌یابد و سپس دریافت خود از این جهان رابه قالب اثر می‌کشاند(شولتس:۱۳۸۱).

یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای بشری ساختن شهر است. شکل شهر همواره شاخص درجه تمدن بشر خواهد بود. مجموعه تصمیمات مردم ساکن یک شهر، شکل شهر را تعیین می‌کند. بنابراین به قول بیکن “شهر هنر مردم است”(حبیب:۱۳۸۵). در طول تاریخ، اگر چه تقریبا همه سکونت‌گاه‌ها اهداف مشترکی از قبیل فراهم آوردن محیط ایمن وراحت برای زندگی اجتماعی انسان‌ها را دنبال می‌کنند، اما به لحاظ شکل ظاهری و محتوای درونی با هم تفاوت دارند (دانشپور،۱۳۸۳).

از زمان‌های قدیم شهرها در شرق وغرب صرف نظر از مشابهت های عملکردی تفاوت‌های اساسی در ساختار وکالبد خود به نمایش گذاشته‌اند، چراکه در این دو سوی جهان، دیدگاه یکسانی در مورد زندگی جمعی وزندگی خصوصی افراد وجود نداشته است(حبیب،۱۳۸۵).

شهرها متفاوتند و در واقع محل تبلور زمان، مکان و فرهنگ سازندگان خود هستند (تیبالدر،۱۳۸۵).

ارتباط شهر با مفاهیم و اندیشه‌ها تا بدانجاست که به راحتی و بدون آن که تعجبی برانگیزد می‌توان از شهر اسلامی، شهر قرون وسطی، شهر بابلی و … سخن گفت. چیزی که در تاریخ تحولات‌ شهرها نیز تصدیق شده است (منصوری،۱۳۸۴). نیروهای اجتماعی و فرهنگی به شکل‌گیری توده وفضامنجر می‌شوند. به عنوان مثال فضاهای باستانی را فلاسفه، قرون وسطی را سازمان‌های محلات، دوره رنسانس را سیاست جدید شاهزاده‌ها و بانک‌داری را بازرگانان بوجود آورده‌اند. شهرهای قرن ۱۸ حاصل کار شهرداری، بورس واصناف بود و امروزه فضاهای قرن بیست ویکم حاصل کثرت گرایی، مشارکت فعال مردم (مردم سالاری) و قانون‌گرایی است.

 

نمودهای هویت شهر

یک شهر چگونه صاحب هویت شناخته می‌شود؟ دانستیم که هویت در مقوله شهر، معماری و هنر امری تشکیلی و دارای شدت و ضعف است. آنچه آن را به اصطلاح با هویت می‌خوانند، دارای مراتبی از اتصال به تاریخ و تحولات گذشته خود است که عرف آن حد را با هویت می‌شناسد. در واقع، همیشه می‌توان نشانه‌هایی هر چند جزئی در ارتباط میان امر واقع با گذشته او پیدا کرد. اگر چه تبیین کمی این حد، فرآیندی پیچیده و کم سابقه است، لکن می‌توان با حدی از تسامح و با تکیه بر عرف، مقولات با هویت و بی هویت (و در واقع با هویت قوی و ضعیف) را از یکدیگر تمیز داد.

قابل ذکر است که تاریخ نیز، هر دوره تاریخی گذشته را شامل نمی‌شود، ساسانیان پس از استقرار، با شدت تمام کمر به نابودی آثار تمدن سلوکی و اشکانی پیش از خود، که آنها را مظهر تمدن یونان و فاقد هویت ایرانی می‌دانستند، بستند. در دوره معاصر نیز، از اواخر قاجار به این سو فرهنگ ایرانی دچار انقطاع فضایی غرب گرا شده است. انقلاب اسلامی، به مثابه تبلور خواست عموم جامعه ایرانی از جمله شعارهای خود را محو آثار تحمیلی دوره مذکور قرار داده است. اغلب اندیشمندان نیز مبارزه با هر دو پدیده یاد شده را اقدامی در جست وجوی هویت به شمار می‌آورند. اگر چه هر دو آنها سعی در عدم اتصال به گذشته بلافصل و ایجاد ارتباط با عالم معنوی قبل از آن داشتند.

شهر ایرانی امروزی، که به آسانی بی هویتش می‌خوانند، بر پایه روابطی نوین در جامعه شکل گرفته است، به راستی ملاک قضاوتی این چنین شایع در میان اهل فن و عامه مردم چیست؟ از اشتراک نظر می‌توان به وجود نشانه‌هایی فراگیر در شناخت هویت پی برد. به نظر می‌رسد هویت شهر از جمله، با مشخصات کالبدی و ظاهری آن ادراک می‌شود. شهری با کوچه‌های پیچ در پیچ، رنگ خاکی، سایه‌های زیاد، مناره‌ها و گنبدهای آبی که سر بر آسمان می‌سایند و بازارچه‌هایی در دل محلات که خدمات عمومی را در خود جمع کرده، شکل‌های منحنی و نرم طاق‌ها، راسته بازاری که دو سوی شهر را به هم پیوسته است. اینها همه تعابیر و نشانه‌هایی از یک شهر کویری ایرانی هستند و توضیحاتی که هر بیننده‌ای کم و بیش، همان‌ها را بر زبان می‌راند و این فصلی ممتد در شکل شهر ایرانی است. نشانه‌ها و نمونه‌های آن در تاریخ و در سفرنامه‌ها بسیار است. نسل‌های متوالی، در فضایی کم و بیش مشابه زیسته‌اند و خاطرات آنها از صورت محیط زیست شان، اغلب مشترک است. کوچه‌های پر پیچ و خم و پر رمز و راز، با سایه روشن‌های متوالی که در هر پیچ خود، نشانه‌ای در انتهای مسیر دارد، فضایی خاطره انگیز را می‌آفریند که گذر زمان بر نسل‌های مختلف، از آن یادمانی مشترک در میان همه آنها می‌آفریند و این چنین است که کودک امروزی، خود را با پدر و اجدادش، دارای خاطرات مشترک از محیط زیست و لاجرم با هویت می‌انگارد، هر چه در کم و کیف خاطرات یاد شده نقصان افتد، از شدت اشتراک ذهنی و مفهومی نسل‌های گوناگون کاسته می‌شود. در نتیجه آن اجتماع جدید، خود را کم خاطره از تاریخ و به تبع آن بی هویت خواهد شناخت.

ساختار شهر امروز، نشانه‌های بسیار کوچکی از شهر سنتی ایرانی دارد. نظام محله بندی، به عنوان قطعاتی نیمه مستقل و نیمه خودکفا از ساختار شهر رخت بر بسته است. مرکز محله، به مثابه نقطه عطف محیط، وجود خارجی ندارد. نشانه‌های شهری که از معماری خاص سرچشمه می‌گرفته‌اند، به خشکی گراییده‌اند. تکیه بر حرکت سواره به جای پیاده، شکل و اندازه معابر را دگرگون کرده است. معماری مسکونی متکی بر آهن و شیشه، با اصالت فناوری ساخت و اقتصاد مسکن، سلول‌های تشکیل دهنده بافت شهر را تغییر شکل بنیادی داده است.

 

سیمای محیط، تجربه مشترک

“تا وقتی‌که انسان وجود دارد، می‌بیند” – ویلیام بلیک

به گفته راپاپورت، اگر چه موقعیت اجتماعی افراد درشیوه برخورد ورفتار آنان بسیار موثر است، لیکن نشانه های محیطی، معانی لازم برای تنظیم رفتارها را منتقل می‌کند. محیط به نوعی ارتباط غیر کلامی با ناظران برقرار می‌سازد (قرائی،۱۳۸۷).

ایزومی، عقیده دارد: قرارگرفتن در معرض هنر معماری اکثرا تحمیلی است و از هنر معماری، در قیاس با سایر هنرها، نمی‌توان دوری کرد. هنر معماران دوره‌های طولانی در معرض دید مردم قرار می‌گیرد. از آنجایی‌که این فضاها بصورت روزانه و مداوم مورد استفاده عموم مردم قرار می‌گیرد، شرایط مطلوب ویا نامطلوب آن می‌تواند اثرات فراوان روانی به دنبال داشته باشد (قرائی،۱۳۸۷).

سیمای یک شهر بر یک تازه وارد یا کودکی که در این شهر به دنیا می‌آید قطعا موثر است. انسان یک موجود سه بعدی است و برای فهمیدن و لذت بردن به محیطی سه بعدی احتیاج دارد (رضازاده،۱۳۸۴). مکان به شرط دائمی بودن، با برقراری اتحاد بین جمعی از انسان‌ها، به آنها هویتی مشترک می‌بخشد و پایه های جامعه را استوار می‌کند (شولتس،۱۳۸۱).

شهر “دست ساخته”ای است که به ثبت خاطرات می‌پردازد (شولتس:۱۳۸۴). خاطره جمعی و حافظه جمعی از بدو بوجود آمدن جامعه شناسی، علوم اجتماعی و حتی فلسفه وجود داشته، ولی بصورت یک پدیده اوایل قرن ۲۰ توسط هالبواکس (Halbwachs) جامعه شناس فرانسوی مطرح شد(خسروخاور، ۱۳۸۳).

حافظه جمعی زندگی است که در طول تاریج امتداد دارد و منقطع نیست. واقعه و حادثه‌ای که در فضا رخ می‌دهد، بر در و دیوار و خلاء این فضا نقش می‌بندد و برای ما تبدیل به خاطره جمعی می‌شود. وقتی از حافظه جمعی شهر صحبت می‌کنیم، از مکان‌ها یا فضاهایی صحبت می‌کنیم که در آنها خاطره شهری نقش داشته و وقایعی اتفاق افتاده است. این وقایع به محیط ضخامت تاریخی داده است وجزیی از حافظه تاریخی ما شده است (حبیبی، ۱۳۸۳).

نزدیک به دو قرن است که چشم انداز و منظره، به عنوان مقوله‌ای مستقل و قابل توجه در جهان غرب شناخته شده است. ما که عادت کرده‌ایم تا نیازهای خود را به تبع احساس آن در غرب بشناسیم، مدتی است به فکر توجه به سیما افتاده‌ایم. فارغ از چند و چون فرضیه پیش گفته، روشن است که برای دریافت «بسته نرم افزاری» دانش سیمای شهر به چیزی بیش از چند فرمول و ضابطه نیازمندیم. بهره‌مندی صحیح از این دستاورد در گرو شناخت دانش و نظریه های مربوط به آن است.

«چشم‌انداز» از زمان توجه به طبیعت در جهان غرب، به عنوان منبعی جدید برای شناخت و در گریز از بنیادهای مذهبی جامعه قرن ۱۸ اروپا مطرح شد. ژان ژاک روسو طبیعت را یگانه عامل الهام دهنده به بایدهای اعتقادی جامعه به شمار می‌آورد. اخلاق طبیعی، دستاورد این تفکر است. غرب امروز، میل به طبیعت و چشم انداز به عنوان «گزینه مطلوب» آن را از مشخصات لائیستیه می‌شمارد. یک بار در سمیناری در فرانسه، از طبیعت نزد فرد مسلمان به عنوان منبع الهام دهنده و بستر آیات الهی نام برده می‌شود. مدیر برنامه، ضمن اعتراض می‌پرسید که طبیعت را ما برای جدایی از فرهنگ مذهبی رایج اروپا و در راه قوام جامعه لائیک انتخاب کرده‌ایم. چطور است که شما همان را وجه خداشناسی قرار داده‌اید؟ نوشته‌های زیادی در این موضوع در جامعه غرب موجود است. میل امروز آنها به طبیعت که در تشکیل حزب سبزها تبلور اجتماعی و سیاسی نیز یافته است، شاهد همراهی تعاریف آنها با بنیادهای لائیسیته است. به هر صورت نمی‌توان دستاوردهای شگرف آنها را در راه حفظ و اعزاز طبیعت و مظاهر آن نادیده انگاشت. دامنه موضوع چشم‌انداز اولین بار در سال ۱۹۶۰ با کتاب «سیمای شهر» کوین لینچ به محدوده شهر کشیده شد. از آن سال تاکنون، تحولات زیادی در بنیادهای نظری این موضوع رخ داده است. لینچ، اهداف اصلی خود در بررسی سیمای شهر را خوانایی آن که به منزله یک هدف کارکردی است، قرار داده بود. امروزه سیمای شهر، واجد اهداف جداگانه زیباشناسانه، تاریخی، فرهنگی و کارکردی است.

در پی طرح مجموعه مباحثی که چهره شهر را مدنظر قرار می‌دهد، فضاهای جمعی به عنوان نقاط عطف شهرها، با ارزشی گران معرفی شده‌اند. دامنه مقوله سیمای شهر در حوزه مطالعات هنرهای تجسمی و علوم اجتماعی گشوده شده است. تجزیه و تحلیل شکل شهر، وام‌دار بحث‌هایی دامنه‌دار در حوزه هنرهای تجسمی و علوم بصری است. منظر شهر، به مثابه تابلویی چند بعدی است که ناظر در میان آن حرکت می‌کند و هر آن صحنه‌ای جدید را می‌یابد. بافت تصویر، ترکیب رنگین آن، عناصر شاخص، نقاط عطف، ترکیب اشکال، انواع فرم‌های به کار رفته، مصالح منظر، ریتم و آهنگ توالی عناصر، اندازه فضاها و عناصر تصویر، بازی نور و سایه و بسیاری جلوه‌ای دیگر، حاصل کنکاش در مناظری است که در شهر مشاهده می‌شود.

خیابانی از شهر را در نظر آورید که با دو ردیف خانه‌های مشابه محصور شده است. برای ناظری که در این خیابان مستقیم به سرعت عبور می‌کند، بدنه، واجد تصویری یکنواخت و مرکب از برآیند رنگ‌های مصالح (اغلب خاکستری) بدنه خانه‌هاست. قطعات مساوی خانه‌ها (آن طور که سازمان زمین شهری آنها را تقسیم و واگذار کرده است) آهنگ یکنواخت و ساکنی به منظر مقابل می‌دهد. حال کوچه‌ای در شهر سنتی ایران را تصور کنید. قطعات کوچک و بزرگ خانه‌ها، شکل پیچ‌دار و منحنی معبر، بدنه تک رنگ با مصالحی از جنس خاک و به رنگ آن (کاهگل و آجر)، لبه‌ای متصل که حاصل هم اندازه بودن دیوارهای خانه‌های مختلف است. به همین سیاق می‌توان مشخصات بسیار دیگر برای هر یک از دو فضای یاد شده که بخشی کوچک (اما مهم و تکرار شونده) از شهر هستند را برشمرد.

عناصر زمینه تصویر، نمادهایی که در عمق هر یک از چشم اندازها دیده می‌شوند نیز از شاخص‌های اصلی هر کدام هستند. در منظر اول، زمینه اصلی تصویر، (بخشی از میدان دید که در قسمت واضح دید قرار دارد) ساختمان است. اصولا مقدار سطح ساخته شده، فضای بزرگ‌تری را در تصویر اشغال می‌کند. در پس منظره، ردیف ساختمان‌های مکعب با خطوط تیز بر بالای یکدیگر دیده می‌شوند. نشانه خاصی که دارای شکل، رنگ یا اندازه متفاوتی باشد دیده نمی‌شود. در منظر دوم، زمینه اصلی تصویر، آسمان آبی است که با مناره یا بادگیری که بر بلندای ساختمان‌ها به آسمان رفته، خودنمایی می‌کند. شکل پویای عناصر کشیده عمودی در تضاد با بستر افقی و نرم و منحنی زمینه، با بهره‌گیری از تضاد مضاعف رنگ‌های آبی و کرم، منظره آشنای شهر ایرانی را میسازد.

موضوع رنگ، بحثی جامع در سیمای شهر است. زیباشناسی رنگ آمیزی شهر ایرانی، رنگ‌های خاصی را به ما معرفی می‌کند، در کویر، رنگ خاک و آبی کاشی با مایه‌های مختصر از زرد و سبز و سفید، در کوهستان، رنگ خاک محیط با خاکسترهای تیره و روشن سنگ، رنگ چوب و رنگ آبی با همان مایه‌های مختصر، در شمال، رنگ تیره چوب که به قرمز و قهوهای متمایل است، با رنگ سبز و آبی شفاف که به نرده‌ها و درها زده اند. در هر یک از محیط‌های ایرانی، شهر، رنگ و حال خاص خود را دارد. فلسفه وجود این نحوه رنگ آمیزی، موضوع بحثی مستقل است. اما شکل آن است که مایه مهمی در تشخیص مکان به شمار می‌آید. چرخه رنگین ذکر شده را مقایسه کنید با رنگ‌های رایج در شهر امروزی، شهری که به تبع مصالح خاکستری سنگ و سیمان و ایضا به دلیل آلودگی هوا، دودی رنگ است. رنگ‌های ساختمان‌ها، حالتی خنثی و بی رمق دارند. مگر آن که در نقاط متفاوت، وصله‌ای روی آن از شیشه آینه‌ای یا فلزهای رنگ شده (که به زودی زیر تابش آفتاب رنگ می‌بازند) دیده می‌شود. در تهران، سنندج و رشت، هر جا برویم همین رنگ سیمای محیط را ساخته است. نه تنها هویت های محلی و اقلیمی از میان رفته‌اند که نظامی ثابت و روشن، قانونی یا زیباشناسانه، در میان نیست.

شکل‌های موجود در سیمای شهر بحثی مهم از نگاهی دیگر است. شهر سنتی کویر، به تقدیر دانش و توان روز، دارای اشکالی خاص است با فرم‌هایی نرم و پیوسته. گویی شهر را از پلاستیک ساخته‌اند. مرز روشنی میان سلول‌های بافت شهر نمی‌توان پیدا کرد. دیوار و زمین و ساختمان با آهنگی نرم و آرام به یکدیگر پیوسته‌اند. این مجموعه در هم تنیده، زمینه اصلی سیما را شکل می‌دهد. لبه‌های ساختمان‌ها، متصل و به صورت موجودی واحد دیده می‌شوند. افت و خیز و حرکت‌های آنها نیز با روشی تدریجی و آرام حل شده است. دو بلندی مجاور، حتما با سیری لطیف به یکدیگر متصل شده‌اند. حال این بافت را با بافت شهر شبه مدرن تهران مقایسه کنید.

قطعاتی از ساختمان که در مسافتی زیاد، مساوی هستند. مرز دو قطعه مجاور به دقت از هم جداست. دو دیوار که به یکدیگر چسبیده‌اند، اما خطی میان آنهاست تا تداعی وحدت نکند. لبه‌های کوتاه و بلند که هر یک در حیطه مجوز شهرداری قرار دارند، لکن خود را نه به اضطرار فناوری و نه به طمع زیبایی، مقید همراهی نمی‌دانند. بدنه ساختمان‌ها نیز همین قاعده را دارد. در جایی بالکنی بیرون آمده و پلاک مجاور فاقد آن است. سردری در میان بدنه که تا ۵/۱ طبقه بالا رفته و در واحد مجاور، همان سردر ارتفاعی کمتر از یک طبقه دارد. ردیف پنجره‌ها که در هر پلاک می‌شکند. تهران دریای کثرت است، بدون کمترین نشانه وحدت.

شمارش نمونه‌های تشکیل دهنده سیمای شهر و تجزیه و تحلیل بصری آنها، هدف این مقاله نیست. تنها بر آن است که با ذکر مثال‌هایی به جنبه‌های مختلف سیمای شهری، از انحصار آن تنها در پنج مولفه لینچ (راه، لبه، گره، نشانه و محله) جلوگیری شود. بررسی دقیق‌تر ویژگی‌های منظر شهرهای ایران، چه دیروز و چه امروز، محتاج سرمایه‌گذاری و انجام تحقیقاتی بنیادی و متکی به آرا و روش‌های علمی است که تاکنون انجام نشده است.

 

معنای مکان

مکان تمامیتی است که از چیزهای ملموس دارای ماده، فرم، رنگ و… ساخته شده است، بنابراین در نظر گرفتن جزیی از آن بدون در نظر آوردن کلیت آن امکان پذیر نیست و تمام اینها در پیوند باهم گوهر مکان را شکل می‌دهند. مکان دارای ساختاری است که شامل دو جزء” فضا” و”ماهیت” می‌شود که اولی تعیین کننده مرزها و حس جهت یابی فرد در مکان و ماهیت بیانگر هویت مکان برای انسان است و همان حال و هوای حاکم بر مکان را شکل می‌دهد. بنابراین تجسم کلی از یک مکان از ادراک کیفیات جسم و روح آن مکان حاصل می‌شود، که نور بر هر دو تاثیرگذار و از هر دو تاثیرپذیر است.

اما آن هنگام که تاریکی هم چون پیله‌ای ابریشمین همه جا را در برگرفته است، تناقضی بس بارور در ذهن شکل می‌گیرد که ریشه در ذات تاریکی دارد، جهانی آمیزش یافته از دو نیرو که هم اکنون در حال رکود به سر می‌برد، وجودی مملو از آرزوی بیان که تنها رخنه تک پرتوی نوری آن را به حضور می‌آورد.

از آن جا که هر احساس، رویداد و پدیده‌ای، زمینه‌ای دارد که با حضور در آن معنای خاص خود را می‌یابد. باید تاریکی باشد تا نور، نور شود، نور با جلال و قدرت بدرخشد، تاریکی تلالو نور را بر می‌انگیزد و عظمت آن را آشکار می‌کند و سخن از مکانی در ناکجا آباد سر می‌دهد.

 

منظر به مثابه ظرف ومظروف

فریتز استیل معتقد است: هویت محیط بستگی به ارتباط انسان ومحیط دارد و رابطه انسان و مکان تعاملی است، یعنی انسان‌ها چیزهای مثبت و منفی را به محیط می‌دهند و سپس از آن می‌گیرند. پس چگونگی فعالیت‌های مردم در کیفیت تاثیر محیط بر آنها اثر گذار است. تصور مکان نه فقط کالبدی، بلکه روانی یا تعاملی است. برخی از چیزهایی که انسان در مکان ایجاد می‌کند، بدون او و مستقل از او بوجود نمی‌آیند (فلاحت ،۶۲). حس مکان امری از پیش تعیین شده نیست، بلکه از تعامل انسان با مکان زندگی روزمره ایجاد می‌شود. فرد مجموعه‌ای از تصورات قبلی خود را به محیط می‌دهد. همین تصورات چگونگی پاسخ او به محیط را تعیین می‌کند (فلاحت،۶۳). ارتباط بین عوامل هویت دهنده به محیط ارتباطی دو سویه است. شهر بدون عامل انسانی مفهوم ندارد. وقتی از شهر صحبت می‌کنیم، صحبت از تعاملات انسانی است. تعاملات انسان با انسان، انسان با محیط و انسان با شهر. به همین دلیل، عوامل تشکیل‌دهنده هویت شهر، هویت انسان را نیزشکل می‌دهد (حبیبی، ۱۳۸۴).

منظر در کنار هنرهایی چون موسیقی و شعر جای می‌گیرد که در آن هیچ جزیی را نمی‌توان بدون ارتباط با آنچه درست قبل یا بعد از آن می‌آید، تصورکرد. لذا باید تاثیراتی که فضای شهر در شرکت کننده ایجاد می‌کند مد نظر معمار قرارگیرد، چرا که این تاثیرات مبنای رفتار وی با شهرش را تشکیل خواهد داد (حبیب،۱۳۸۵). ما جامعه را خلق می‌کنیم، در عین حالی‌که مخلوق آنیم. ما فضارا خلق می‌کنیم، در حالی‌که بر هم کنشی تنگاتنگ با آن داریم وهمین فضا ذهنیت ما را شکل می‌دهد. تغییر مداوم انسان و جامعه را تقریبا همه بینش‌های فلسفی پذیرفته‌اند.

سیمای شهری هم به عنوان ظرف و هم مظروف عمل می‌کند. ظرفی که فعالیت‌ها، رفتار و برداشت‌های شهروندان بطور عام و تصمیمات سیاست‌گذاران را شکل می‌دهد و مظروفی که از اقدامات کنشگران جامعه مانند توسعه گران وسیاست‌گذاران شهری شکل می‌گیرد (گرجی، ۱۳۸۵).

ایجاد هویت در منظر، منحصر به دخالت در سیمای محیط نمی‌شود، بلکه جنبه‌های ساختاری و برنامه‌ریزی شهر را نیز دستخوش دگرگونی می‌کند که تاثیرات آنها در مرحله بعد در منظر شهر به دیده می‌آیند. شهر ما برای گریز از چهره ناشناخته و گم گشته امروزی در نخستین قدم نیازمند مطالعات فنی در زمینه منظر، جنبه‌های نظری هویت و نمودهای تاریخی آن است (منصوری:۱۳۸۴).

 

ابعاد هویت و منظر در شهرها

با توجه به آنچه که گفته شد، بررسی و شناخت ابعاد هویتی شهر میسر نیست، مگر با مطالعات گسترده (در ابعاد گذشته نگری، اکنون نگری و آینده نگری). از طرفی بر خلاف تصور برخی از محققین و کارشناسان که صرفا توجه خود را بر ابعاد کالبدی شهرها متمرکز می‌کنند، هویت را باید در تمامی اجزای شهری جستجو کرد. به عبارتی، هر جز از عناصر سازندۀ فضای شهری و هر ساختار فضایی موجود در شهر دارای یک هویت منحصر به فرد است که در تعامل و ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با شهر و سایر اجزای شهری می‌باشد. عناصر سازندۀ فضای شهری که خود مولد نگرش خاص در مقاطع زمانی و برخاسته از اندیشه و سطح فرهنگ جامعه بوده، مستلزم یک کاوش و بررسی جزء به جزء است.

در اینجا سعی بر این است که چارچوب کلی مشترک موضوعی مجموعه در جستجوی هویت شهری به تفضیل مورد بررسی قرار گیرد تا با آشنایی بیشتر در مورد آن، بتوان آن را به عنوان یک تجربه برای سایر شهرهای کشور پیشنهاد کرد.

به طور کلی چهار بعد اساسی که نمایانگر ریخت کلی شهر و نیز نمایانگر هویت شهری می‌باشد، در این مجموعه مورد توجه قرار گرفته است:

بعد اول: هویت محیطی- اکولوژیک

بعد دوم: هویت اجتماعی- فرهنگی

بعد سوم: هویت اقتصادی

بعد چهارم: هویت کالبدی- فضایی

ا.پوراحمد ع.نادردهقانی

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0