معرفی ابن خلدون

زندگی نامه

ولی الدین ابوزید عبدالرحمن محمد بن خطاب،مشهور به ابن خلدون در اول ماه رمضان سال ۷۳۲هجری (۱۳۳۲م)در تونس متولد شد.او از خانواده های اندلسی بود که در اواسط قرن ۷هجری از ان سرزمین به تونس مهاجرت کرده بودند.علت این مهاجرت تعرضات و آزار و اذیت های مسیحیان نسبت به مسلمانان اشپیلد بود. 

انها در تونس مورد استقبال قرار گرفتند و در دربار پذیرفته شدند و املاکی نیز به انان اعطا گردید.ابن خلدون تحصیلات مقدماتی را در تونس نزد استادان آن دیار اموخت.وی در سن هفده سالگی به مصیبت اندوهباری دچار شد و وبای بزرگی مردم تونس را به کام مرگ برد،پدر و مادر و استادانش را در این حادثه از دست داد.او تا بیست سالگی در تونس بود.

در یک حادثه سیاسی به همراه سلطان تونس به عنوان دبیر از تونس خارج شد.وی در این زمینه

 می نویسد:"وقتی به این وظیفه دعوت شدم بی درنگ ان را پذیرفتم تا بدین وسیله به مقصود خویش که رسیدن به مغرب بود نایل ایم و این منطور هم حاصل شد."                                                  

پس از تحمل سختی های زیاد وارد فاس شد و حدود هشت سال در آنجا ماند و در حوادث زمان خود شرکت کرد.او مدت دو سال نیز در همین شهر زندانی بود.سپس به سوی اندلس روان شد و پس از دو سال اقامت در بیسکره،به اندلس رسید.

او در سن چهل و دو سالگی در قلعه ابن سلامه چهار سال اقامت گزیده و کتاب مقدمه تاریخ خویش را در همین قلعه تنطیم کرد.

چهار سال بعد و پس از بیست و شش سال دیگر باز به تونس بازگشت. در این شهر ضمن تدریس به تکمیل کتاب خویش همت گماشت و ان را به اتمام رسانید. وی پس از چهار سال اقامت،به قصد سفر حج از تونس خارج شد و تا پایان عمر خود،بیست و چهار سال در مصر اقامت گزید.او در انجا ضمن اینکه به کار تدریس اشتغال داشت،به منصب قضاوت نیز منصوب شد.

ابن خلدون به هنگام حمله تیمور لنگ به حلب و دمشق قاضی دمشق بود و برای جلو گیری از کشت و کشتار در این شهر با تیمور لنگ به گفتگو نشست.

ابن خلدون در سال ۸۰۸ هجری (۱۴۰۵ م)در صوفیه مصر در گذشت.(ازاد ۱۳۷۴:۲۷۹-۲۸۰)

زمینه فکری

ابن خلدون در خانواده ای متولد شد که اهل فضل و ادب و سیاست بوده و از موقعیت اجتماعی ویژه ای برخوردار بوده اند. ابن خلدون که از نعمت وجود پدری بسیار فاضل برخوردار بود از همان دوران کودکی در مجالس بحث و درس پدرش شرکت نمود و به تحصیل فقه و لغت و نحو و حفظ قران پرداخت.

وی طی سالهای ۷۴۹ تا ۷۶۳ ه. ق به فراگیری ادبیات عرب ،قران، علوم عقلی، کلامی، و فقهی پرداخت. و سپس نزد علمای تونسی فلسفه و منطق و ریاضیات و نجوم و طب و تاریخ اشنا گردید. و با کمک استادش ابو عبدالله محمد بن ابراهیم ابلی توانست کتاب خود را با عنوان لباب المحصل به نگارش در اورد.

 وی از جوانی علاوه بر اشتغال به فراگیری علوم و فنون عصر خود پرداخته و وارد کارهای اداری و سیاسی شد.و از طغرانویسی و کاتبی و پرده داری به وزارت و صدارت و معلمی رسید. و در خلال سالهای ۷۷۶ تا ۷۷۹ ه . ق در قلعه ابن سلامه مقدمه، کتاب معروف خود را نگاشت. و طی سالهای ۷۸۰ تا ۷۸۳ ه .ق به تحقیق و بررسی و تکمیل کتاب العبر و دیوان المبدا و الخبر پرداخت. و در نهایت در سال ۸۰۸ ه .ق به تدریس و قضاوت و تالیف از جمله کتاب شفاء السایل پرداخت. (نفیسی ۱۲۷:۱۳۶۸،رجبی و دیگران ۱۷۴:۱۳۷۸).

در نهایت می توان زندگی عملی و فکری ابن خلدون پس از دوران تحصیل و از تاریخ ورود او به زندگی اجتماعی به سه دوره می توان تقسیم کرد:

۱"-دوران فعالیت سیاسی وی در بلاد مغرب که متجاوز از بیست سال (۱۳۷۴-۱۳۵۲م)ادامه یافته است.

۲-روزگار انزوا و گوشه نشینی و اندیشه و تالیف وی در قلعه ابن سلامه نزد اولاد بنی عریف که فقط چهار سال (۱۳۷۸-۱۳۷۴م)بوده است.

۳-ایام اشتغال وی به تدریس و امور قضایی با مراجعه و تجدید نظر در تالیفات خویش که مدت آن   هجده سال (۱۴۰۶-۱۳۷۸م)بوده است".(ابن خلدون ۱۷۰:۱۳۵۲)

ویژگی فکری

اروپاییان، ابن خلدون را پایه گذار فلسفه تاریخ و پیشگام اندیشه اجتماعی به شیوه جدید می دانند. اصول اندیشه های وی در فلسفه تاریخ چنین است :

۱-دور گرایی

  در نظام فکری ابن خلدون جامعه ها اسیر پویش دوری هستند. و در این فرایند، مراحل مشخصی را پیاپی طی می کنند. جامعه ها و دولت ها مانند ادمیان، دارای زندگانی خاص خود هستند، بزرگ می شوند و به مرحله نبوغ و پختگی می رسند و سپس سیر نزولی خواهند داشت.

۲-تقدیر گرایی

 تغییرات اجتماعی امری مسلم و بدیهی است و فرایند تاریخ در سیر دورانی خود از مراحلی می گذرد که این دور گرایی را اجتناب ناپذیر می نماید.

۳-قدرت محوری:

عصبیت در نزد ابن خلدون، به مفهوم کسب قدرت سیاسی است.در سراسر تاریخ، خداوندان قدرت که با نیروی عصبیت بر دیگران تسلط پیدا کرده اند، با خود کامگی و غوطه ور شدن در ناز و تنعم، لذت پرستی، تجمل گرایی و اسراف و تبذیر، به وسیله دولت نیرومند دیگری از بین می رود. (ستوده۱۳۹:۱۳۷۴).

 

اندیشه های اجتماعی

عوامل موثر بر اندیشه های اجتماعی ابن خلدون:

یکی از محققان صاحب نامی که به بررسی اندیشه های اجتماعی ابن خلدون پرداخته  است ، فرانتز روزنتال می باشد که وی تجارب شخصی ابن خلدون را در پیدایش اندیشه های اجتماعی اش موثر می داند. و از قول یکی از معاصران روزنتال به نام سخاوی،مولف کتاب الضوء اللامع لاهل القرن التاسع،چنین نقل می کند که ابن خلدون به سبب علاقه به مخالفت با همه چیز، مقدمه را تالیف کرد.

برخی دیگر،ویژگی های شخصی ابن خلدون مانند نبوغ سرشار و جاه طلبی و خود پسندی را منشأ تلاش های علمی و سیاسی وی می دانند،ولی این رویکرد که تجربه شخصی و تعلیم و تربیت را عامل مهم شکل گیری اندیشه های یک متفکر می داند،از این نکته غفلت دارد که می توان برخی اثار اندک و ناچیز برخی از نویسندگان را به حوادث و جریانات شخصی دوران زندگی انان نسبت داد ولی اندیشه های ژرف علمی یک دانشمند را نمی توان تا این حد تنزل داد.

برخی دیگر نواوری های ابن خلدون را به تفکر غیر دینی(سکولار) و نسبی گرای وی نسبت می دهند،که این تحلیل بی اساس است و با انچه که در مقدمه امده است سازگاری ندارد. چطور ممکن است با توجه به شخصیت مذهبی ابن خلدون و استناد فراوان او به ایات و روایات در جای جای مقدمه و اقتباس نام علم جدید "علم العمران"از ایات قران و سخن گفتن از حاکمبت و عوامل ماورایی بر پدیده های جهان از جمله پدیده های اجتماعی، به جای انکه نگرش و تعالیم دینی ابن خلدون را عامل مهمی در توجه او به مسایل اجتماعی دانست،طرز تفکر غیر دینی را منشأ اندیشه های وی به شمار می اورند. (رجبی و دیگران ۱۷۶:۱۳۷۸)

به طور کلی اندیشه های اجتماعی ابن خلدون را می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:

۱-انسان به طور غریزی،اجتماعی و سیاسی است.

۲-پدیده های اجتماعی قابل بررسی و مشاهده می باشند. هر یک از انها جنبه های متفاوت دارند، که هر یک از این وجوه موضوع بررسی  یکی از رشته های علوم اجتماعی می باشد.

۳-محیط اجتماعی تحت تاثیر محیط طبیعی و اقلیمی قرار دارد.

۴-سازمان ها و نهاد های اجتماعی به یکدیگر وابسته اند و در یکدیگر تاثیر می گذارند.

۵-محیط های اجتماعی و طبیعی تاثیر بسیاری در ساختار شخصیت انسان دارند.

۶-جامعه و پدیده های اجتماعی گر چه مستقل از فرد نبوده، ولی از یک سلسله قوانین اجتماعی پیروی می کند. (ستوده ۱۳۷۴:۱۳۹)

زمینه های اجتماعی و سیاسی

"عصری که ابن خلدون در ان می زیست، یعنی نیمه دوم قرن ۸ هجری مطابق با قرن ۱۴ میلادی، از اعصار تحول و انقلاب در سراسر دنیای متمدن ان زمان به شمار می رفت.خط سیر این تحول چنین بود که عالم اسلامی و عربی به سوی تجزیه و انحطاط می رفت و عالم مغرب (اروپا) به جنبش و بیداری گام می نهاد.

ابن خلدون در چنین عصر پر جوش و خروشی که اتش انواع اشوب ها و ماجراجوییها پیوسته زبانه می زد داخل زندگانی اجتماعی شد و مدت یک ربع قرن در گرداب سیاست فرو رفت. وی بیشتر سالهای زندگانی سیاسی خود را در بلاد مغرب میانه  به سر می برد که کانون اساسی این همه  تحولات و اشوب ها به شمار می رفت. (ابن خلدون ۱۳۵۲:۴۵-۴۴)

 بخش های مختلفی را که در زمان ابن خلدون دستخوش تحولات بود،به اختصار در ذیل اورده می شود:

۱-بخش شرقی

بر چیده شدن دولت نیرومند سلجوقی در اسیای صغیر و دولت های مغول در ایران و عراق سبب پیدایش حکومت های محلی در این مناطق گردید که از استمرار و استحکام چندانی بر خوردار نبوده اند. ولی فتوحات تیمور لنگ و نهضت عثمانیان از موارد مهمی است که وحدت و انسجام نیرومندی در این مناطق به دنبال داشته است. اگر چه قدرت تیمور بعد از مرگش از بین رفت و مناطق تحت سیطره اش بین فرزندانش تقسیم شد اما عثمانی همچنان به ثبات و گسترش فتوحات خود ادامه می داد.

دولت عثمانی گرچه در ابتدا مغلوب تیمور شد و بایزید اول سلطان انکارا به اسارت رفت ولی مجددا توسط سلطان محمد اول به سامان امد و در اروپا توسعه پیدا کرد.

ابن خلدون در دمشق با تیمور ملاقات نمود و او را مجذوب فراست و ذکاوت سیاسی و علمی خود نمود، چنان که تیمور او را جهت همراهی رکابش دعوت نمود ولی ابن خلدون ان را نپذیرفت و به قاهره مراجعت نمود ولی به هیچ یک از بلاد عثمانی مسافرت نکرد و با هیچ سلطان ان نواحی ملاقاتی ننمود.

۲-بخش میانه

بلاد مصر،حجاز و شامات تحت سلطنت ممالیک قرار داشت.نظم و ثبات و امنیت و استقرار دولت در این مناطق بیشتر از بخش های غربی و افریقایی بود و به همین جهت ابن خلدون پس از کناره گیری از سیاست به قاهره سفر نمود و به کارهای علمی،حقوقی و ادبی پرداخت.به شام و حجاز سفر نمود ولی هیچ گاه به عراق که در ان زمان تحت نفوذ جلایریان بود مسافرتی ننمود.

۳-بخش غربی

 این بخش شامل اندلس و افریقای شمالی است و محل ولادت و کار و زندگی ابن خلدون می باشد که در ان زمان شاهد هرج و مرج و شورش نهضت های قومی و قبیله ای بوده است. بیشتر شهرهای اندلس به علت تجزیه و اختلافات داخلی مسلمین مورد تاخت و تاز مسیحیان قرار گرفت و از تصرف انان خارج شد.

افریقای شمالی هم پس از انقراض دولت مقتدر موحدون به سه بخش تقسیم شد و هر کدام تحت سیطره خاندانی قرار گرفت که دایما در حال رقابت و ستیز بودند.این سه دولت افریقایی و دول اندلسی همیشه به سرزمین های یکدیگر تجاوز کرده و در جنگ تزاعی دایمی به سر می بردند و هر کدام با امان دادن به فراریان سیاسی دول دیگر سعی در ایجاد اغتشاش و قیام داشته و زمینه سقوط دیگری و در نتیجه روی کار امدن دولت دست نشانده خود را داشته اند.به همین جهت اوضاع سیاسی ان بلاد دایما دستخوش دگرگونی بود که در سایر ممالک اسلامی مشاهده نمی شد.ابن خلدون فرزند این عصر و بلاد است. که با عناوین متفاوت در همه ممالک افریقای شمالی و اندلسی مشغول فعالیت سیاسی بوده است.

۴-اروپا

 اروپا در دوران ابن خلدون از خواب خرگوشی هزار ساله وسطایی کم کم خارج شده و به دوران استعمار نزدیک می شد.اروپا که از جنگ های صلیبی و قتل و غارت واسارت خارج شده بود،تماس و رابطه ای با مسلمین شرق نداشته است و مسلمین هم مراوده ای با انان نداشته اند زیرا اروپاییان چیزی نداشته اند تا مسلمانان خواهان ان باشند .انها مشغول باز بینی و ارزیابی اثار فرهنگی و علمی و هنری بوده اند که به بهانه صلیب از مسلمین ربوده بودند.البته باید اضافه نمود که اروپا در عصر ابن خلدون از طریق اسپانیا با مسلمین غرب ارتباط داشته است ان هم ارتباطی یک طرفه و یک سویه. (نفیسی ۱۳۶۸:۱۳۰-۱۲۸)

 

فلسفه سیاسی

فلسفه سیاسی عبارت از پژوهش در موضوعات مربوط به زندگی عمومی و پیشبرد کیفیت ان است. و به طور کلی

از دو بخش عمده تشکیل شده است:

۱-مباحث توصیفی

۲-مباحث تجویزی

یکی از دیرینه ترین و پابرجاترین خواست های همه دانشمندان و فیلسوفان سیاسی، عقلائی کردن سیاست بوده است.در بحث های فلسفه سیاسی عقل در مقابل زور و اجبار،هوا و هوس فردی و نیز شرع و دین به کار رفته است

در فلسفه سیاسی غرب عقلی شدن دولت و سیاست در دوره های تاریخی متوالی به سه معنی مطرح شده است:

۱-جوهر گرایی(افلاطون،رسو،هابز)

۲-نظریه اصحاب اصالت فایده:در این نظریه دولت باید در جهت تامین بیشترین شادی و بیشترین مردم بکوشد.(جرمی بنتام،استوارت میل)

۳-عقلانیت علمی که عقلانی شدن دولت را در کارایی و پیچیدگی ابزارها و بوروکراسی ان می بیند و به عقلانیت فلسفی یا عقلایی شدن اهداف به معنای افلاطونی توجهی ندارد.(ماکس وبر)

در واقع فلسفه سیاسی غرب عقلایی شدن، فرایند جمعی و چند ذهنی محسوب می شود و بنابراین نیازمند گسترش حوزه عمومی جامعه است که عرصه چند ذهنی و محل برخورد اندیشه ها و اذهان گوناگون است.

فلسفه سیاسی اسلام که فارابی سرامد ان است در پی تلفیق عقل فلسفی یونانی با وحی و شرع در اسلام بود،اما در نهایت شرع را به عقل مستولی ساخت وعقل را دینی کرد.

اما ابن خلدون که وی را می توان تا حدی فاقد برخی وجوه مبانی کلامی و اسلامی دانست در مقدمه خود بر حسب مبنای قوانین از سه نوع حکومت سخن گفته است:

۱-سیاست الدینیه یا دولت شرعی که قانون ان مبتنی بر شرع اسلام است.چنین حکومتی از نظر او هم معاش وهم معاد را تامین می کند و بنابراین برترین و بهترین حکومت است.

۲-سیاست العقلیه که قانون ان ناشی از عقل است. این نوع حکومت به طورکلی در فکر رفاه و معاش دنیاست وبه اخرت کاری ندارد.

۳-سیاست المدنیه: به نظر ابن خلدون چنین حکومتی باید سرشتی در مردم به وجود اورد که هرگونه نیاز به قدرت دولتی را زایل سازد. یعنی این که حکومت به عقل و توافق و پذیرش عمومی استوار باشد .وی خود این نوع حکومت را ناممکن و متعلق به عالم خیال می دانست. از چنین دیدگاهی ظاهرا شرعی کردن سیاست سهل تر از عقلانی کردن ان است.

بنابراین فلسفه سیاسی اسلام دین را عقلانی نکرد(چنان که هگل با دین مسیحیت کرد)بلکه عقل را دینی و شرعی ساخت و در نتیجه عقلانی کردن سیاست هم چیزی جزء شرعی کردن سیاست نبود.(www.aftab.ir  بابک حقیقی راد)

اراء و نظریه ها

ارا و اندیشه سیاسی و اجتماعی ابن خلدون را می توان به چند بخش تقسیم کرد:

 هر چند در بیانات ابن خلدون از نقش عوامل الهی ، زیستی، روانی و اقتصادی –اجتماعی سخن به میان امده و کسانی با توجه به هر یک از عوامل یاد شده، وی را به نظریه خاصی منتسب داشته اند، می توان گفت ابن خلدون برای هر یک از عوامل یاد شده نقش منحصر به فرد قایل نیست و نظریات او در برگیرنده همه عناصر یاد شده است. (رجبی و دیگران ۱۹۳:۱۳۷۸).

اراء و اندیشه سیاسی و اجتماعی ابن خلدون را می توان به چند بخش تقسیم کرد:

۱-نظریه عصبیت:

 مفهوم عصبیت نظریه معروف ابن خلدون است که نقش اساسی در دیدگاههای اجتماعی و سیاسی او داشته است.و از نظر وی اساس تاریخ و تحول اجتماعی است.اصطلاح عصبیت به معنای پیوند و پیوستگی است،منشا فطری دارد و در نتیجه یک موضوع طبیعی است.

  "به نظر ریتر عصبیت نزد ابن خلدون دارای همان معنای است که ماکس وبر از کاریزما و ماکیاول از تقوا دارد".(ستوده ۱۴۱:۱۳۷۴).

ابن خلدون در پاسخ به این سوال که عصبیت چگونه شکل می گیرد و یا چه چیزهایی موجب پیدایش عصبیت می شود به عناصر زیر اشاره می کند:

 

الف-پیوندهای فامیلی و خویشاوندی  

 ب-هم پیمانی و هم سوگندی

  ج-دین و مذهب مشترک

 د-اجداد یااصل و نسب واحد  

 و-محیط و شرایط سخت جغرافیایی 

ابن خلدون انچه درباره دو جامعه بادیه نشین و شهرنشین مطرح می کند میزان و شدت عصبیت است.این پدیده در میان مردم بادیه نشین بسیار شدید است و به همین دلیل همبستگی و طول عمر سیاسی انان بیشتر است.و همچنین عصبیت دینی بالاترین و نیرومندترین عصبیت هاست.

ولی هرگاه یکی از قبایل به تشکیل دولت بپردازد،به تدریج عصبیت خویش را از دست میدهد و سرانجام مرگ،دولتش را فرا می گیرد زیرا محیط و نظام شهر،که دولت در آن تشکیل می شود و تداوم می یابد،از عصبیت کمی برخوردار است.

حتی اگر دولت به عمران و آبادانی شهرها همت گمارد،تقویت و تحکیم دولت فراهم نمی اید،بلکه هر قدر عمران و آبادانی شهرها بیشتر شود از میزان همبستگی،هماهنگی و تجانس(عصبیت)انسانها می کاهد و دولت را به مرحله نیستی نزدیک می کند.

علاوه بر تاسیس دولت که به زوال عصبیت کمک می کند،شهرنشینی و زندگی مصرفی نیز به نابودی عصبیت مدد می رساند،همچنین نابودی دین واخلاق به حیات عصبیت خاتمه می دهد،و رواج استبداد،مرگ تمدن ها و عصبیت را فراهم می اورد.

همچنین انتقال زندگی دامداری به کشاورزی به زندگی عصبیت پایان می بخشد و مالیات ستاندن منجر به زبونی،خواری و گسستن منشا عصبیت می شود

۲-نظریه دولت:

علاوه بر عصبیت،دولت نیز در شکل گیری ارا سیاسی و اجتماعی او نقش داشته است.

تلاش برای تامین نیازهای انسانی،انسان را به همکاری و پذیرش تقسیم کار می کشاند.تقسیم کار منجر به تولید بیشتر و نیز باعث کشمکش و درگیری بر سر مساله کار و چگونگی انجام ان می گردد.

برای جلوگیری از جنگ میان انسانها،به دولت نیاز می شود.شکل گیری دولت به حضور مردم،سرزمین مشخص و حکومت نیز وابسته است.در راس دولت،شاه قرار دارد که با زور به قدرت رسیده است.

به عقیده ابن خلدون،تمدن ها و دولت یک موجود زنده است و همانند هر موجود زنده ی دیگر،زمانی متولد می شود و زمانی دیگر می میرد.

 

۳-انواع اجتماع:

لزوم تلاش برای تامین نیازهای ضروری و دست یابی به کمال،انسان را به زندگی جمعی سوق می دهد.زندگی جمعی به دو شکل بادیه نشین و شهر نشین تحقق می یابد.بادیه نشینان،که دلاور و ساده زیست تر از شهر نشینان هستند،بر اساس معیشت،به مالداران،کشاورزان و شترداران تقسیم می شوند.در حالی که شهر نشینان اسایش طلب تر،خود محورتر و ترسوتر هستند و یک زندگی مصرفی و تجملی دارند.

بنابر این دیدگاه ابن خلدون به اختصار دارای دو ویژگی است:

۱-"تطبیقی: به مقایسه خلق و خوی بادیه نشینان و شهر نشینان می پردازد.

۲-ارزشی: جانبدارانه برخورد کرده است و به نحوی بارز خلق و خوی بادیه نشینان را بر شهر نشینان ترجیح می دهد و ان را فطری و طبیعی می داند."(ستوده۱۵۰:۱۳۷۴).

۴-نظریه"تحول ا جتماعی":

به عقیده ابن خلدون،جامعه انسانی بر اثر عواملی چون تغییر روحیه،اخلاق،خواسته ها و نیارها تغییر می کند.این تغییرات منجر به روی کار آمدن دولت جدید می شود.البته استقرار دولت جدید نیز تحولات تازه ای در پی دارد. همه ی این تحولات ناشی از پیروی بادیه نشینان از شهرنشینان است.ولی خود بادیه نشینان حاکم و شهرنشین شده و از شهرنشینان قبلی و محکوم تاثیر می پذیرد.این تاثیرپذیری متقابل به نیارهای متقابلی که این دو به همدیگر دارند باز می گردد.

 

فلسفه زندگی اجتماعی انسان

۱-ابن خلدون انسان را مدنی طبع می داند.و معتقد است که جوامع انسانی به شکل طبیعی به وجود می اید نه بر اساس قرار داد اجتماعی.

۲-انسان به شدت تحت نفوذ اقلیم و محیط زیستی خود قرار دارد.

۳-ابن خلدون با یک رویکرد مادی و اجتماعی به انسان نگریسته است.

۴-احتیاجات و امیال انسانی، وی را به سوی تهیه غذا و تامین حیات سوق داده است.

۵-انسان بر خلاف حیوانات، دارای قوه تفکر است لذا به زندگی اجتماعی رهنمون می شود.

۶-ابن خلدون انسان را تولید کننده می داند که به کمک اندیشه درصدد کشف راهها و ساخت ابزار تامین معاش است.(خوشرو۱۳۷۲:۹۳-۹۲)

 

اندیشه کسانی که بر ابن خلدون تاثیر گذاشتند

ابن خلدون را می توان از جمله طرفداران جمعیت متناسب به شمار اورد.احتمالا این اندیشه برای نخستین بار،در زمان کنفسیوس مطرح شده است.فلاسفه چینی-که جامعه کشاورزی زمان خود را مد نظر داشتند-می کوشیدند مطلوب ترین میزان تراکم جمعیتی را که بتواند بیشترین محصول فردی را ایجاد نماید،تعیین کنند.برای رسیدن به این هدف به دولت توصیه می کردند که با انتقال افراد از نقاط پرجمعیت به نقاط کم جمعیت تناسب لازم را برقرار کند.

علاوه بر کنفسیوس،متاثر از افلاطون و ارسطو هم می باشد که به هنگام توصیف جوامع ایده ال خود،به موضوع حد متناسب جمعیت،توجه کرده اند.انها بر این باور بودند که جمعیت یک دولت شهر باید نه چندان اندک باشد که به استقلال اقتصادی و قدرت دفاعی ان صدمه بزند و نه چندان زیاد که اجرای اصول یک حکومت دموکراتیک دا دشواری روبرو شود.(کتابی۳۴۰:۱۳۷۷)

از قرن هجده به بعد،اندیشه حد متناسب جمعیت مجددا محل توجه و اقتباس بعضی از فلاسفه سیاسی و اجتماعی شد،از ان جمله می توان منتسکیو و زان زاک روسو را نام برد.

و طی سالهای اخیر نیز،عده زیادی از اقتصاددانان و جمعیت شناسان به طرفداری از اندیشه حد متناسب جمعیت تمایل یافته و در این زمینه،نظریات متعدد و مفصلی عرضه کرده اند.از جمله صاحب نظران معاصر طرفدار حد متناسب جمعیت،شایسته است از الفرد سووی و لئون بوکه،که هر دو جمعیت شناس معتبر فرانسوی هستند نام برد.(کتابی۳۴۵:۱۳۷۷)

اندیشه جمعیتی

ابن خلدون معتقد است که نیروی انسانی نقش مهمی در توسعه اجتماعی و اقتصادی ایفا می کند و جمعیت را یکی از ارکان تمدن می داند . در جوامعی که در سطح تکنولوژی ابتدایی قرار دارد وجنگهای متوالی توان جامعه را در هم می شکند ورشد جمعیت هم درحد پائین است این مسئله کاملا به واقعیت نزدیک است . بدین ترتیب ابن خلدون کاهش جمعیت را از عوامل تباهی عمران معرفی میکند .” و کیفیت رفاهی را که در پرتو عمران حاصل میشود می توان در سرزمین افریقیه وبرقه مورد ملاحظه قرار داد که چون ساکنان آن ناحیه تقلیل یافت واز عمران آن کاسته شد ، چگونه وضع زندگی مردم آن سامان متلاشی گردید وبه فقر وبینوایی دچار شدند ومیزان خراج آن نقصان پذیرفت ودر نتیجه دولتهای آن مرز وبوم گرفتار بینوایی شدند . “(به نقل از ابن خلدون)
در دنیای معاصر هم ماشاهد اینکه کم وکیف جمعیت ، عامل مهمی در قدرت یک واحد سیاسی تلقی میشود ، هستیم . در این مورد باید به وجود افراد متخصص ، تعداد نیروهای رزمی ، میزان رشد جمعیت اشاره کرد .

 برای نمونه چین با بیش از یک ملیارد جمعیت بمراتب بیش از آلبانی با جمعیتی کمتر از ۳ ملیون نفر بر معادلات بین المللی تاثیر گذار است.

 در جای دیگر می گوید :” از این رو ، همین که عمران آن انحطاط یابد واز ساکنان آن کاسته شود ، ساختمانهای آن هم تقلیل می یابد وفاقد بناهای زیبا وبلند واستوار می شود وسپس به سبب کمی جمعیت ، کار وکوشش هم در آن نقصان می پذیرد ودر نتیجه ، جلب ابزار مصالح مانند سنگ ومرمر وغیره بدان شهر اندک میشود ورفته رفته مردم بکلی فاقد این گونه لوازم می گردند …ودیری نمی گذرد که در ساختن ابنیه به همان وضع بادیه نشینی باز می گردند … آنگاه همچنان رو به نقصانی وخرابی میرود تا به آخرین مرحله ویرانی میرسد “.(موجود در سایت www.pishgo.irنقل از ابن خلدون)

علاوه بر این اندیشه های جمعیتی ابن خلدون را می توان در چهار بعد اجتماعی،سیاسی،فرهنگی و جغرافیایی مورد بررسی قرار داد.البته این نکته قابل ذکر است که ابن خلدون هیچ نظریه جمعیتی را صراحتا بیان نکرده است.

۱-بعد اجتماعی

ابن خلدون با روش تبیینی به تحلیل عمران بشری و امور اجتماعی می پردازد و  همانند هابز دلایل تشکیل جامعه را نیاز انسان به زندگی جمعی برای تامین نیازهای فردی و حفظ بقای خود می داند.

در کتاب مقدمه ابن خلدون می نویسد"انسان دارای سرشت مدنی است،یعنی ناگزیر است اجتماعی تشکیل دهد که در اصطلاح انرا مدنیت (شهرنشینی)گویند و معنی عمران همین است."(ابن خلدون۷۷:۱۳۵۲)

بنابراین ابن خلدون تشکیل اجتماع انسانی را امری ضروری می داند،و به این منظور نظریات جالبی برای تامین نیازمندی های جمعیت و برای بنای شهرها داشته است که در جهت رفع نیازهای عمومی از قبیل دسترسی به اب،چراگاه،مزارع،درختها،و نیز از جهت دفاعی،بهداشتی،محیط مساعد زیستی و غیره حائز اهمیت می باشد.

وی علاوه بر بنای شهرها،به حفظ شهر ها نیز تاکید داشته است.که برای تحقق این امر وجود سربازان را ضروری دانسته است.با چنین رویکرد اجتماعی می توان گفت ابن خلدون مشوق ازدواج بوده است و افزایش جمعیت را از نظر نیروی انسانی و پیروزی در جنگها و حفظ شهرها مورد تایید قرار داده است. (جهانفر ۱۶۱:۱۳۵۴)

 

۲-بعد اقتصادی

ابن خلدون تنها کسی بود که به ابعاد اقتصادی جمعیت پرداخته است،و به فعالیتهای اقتصادی بادیه و شهر توجه کرده است.

وی همانند دورکیم تقسیم کار اجتماعی را منتج از تراکم مادی واخلاقی می داند.توسعه صنعت را در جامعه نتیجه افزایش جمعیت و پدید امدن تحولات فکری در مردم شهرنشین می داند.

از دیدگاه او ثروت،جمعیت و کار سه فاکتور مهم در توسعه تمدن هستند.

کار بیشتر:"از نظر ابن خلدون کار بیشتر موجب افزایش ارزشهای اقتصادی،رواج صنایع و افزایش جمعیت می گردد."(جهانفر ۱۶۱:۱۳۵۴)

 و همچنین کثرت جمعیت هم متقابلا در رونق اقتصادی موثر است "هنگامی که عمران و اجتماع شهر توسعه یابد و بر جمعیت ان افزوده شود ابزار و وسایل ان هم به سبب کارهای فراوان و بسیاری صنعتگران فزونی می یابد تا به مرحله نهایی و کمال خود می رسد".(نفیسی ۲۱۰:۱۳۶۸ به نقل از ابن خلدون)

پس می توان چنین استنباط نمود که با افزایش میزان جمعیت فعال و نیروی کار  بیشتر افزایش می یابد.و امکان استفاده بهتر از نیروی کار را به دست می دهد،زیرا که تخصصی شدن مشاغل فراهم می شود.

نظریات ابن خلدون در زمینه کار را می توان در اندیشه مارکس در قرن ۱۹ تحت عنوان تئوری های کار مارکس یافت.

ثروت بیشتر:به اعتقاد ابن خلدون بین ثروت و تمدن رابطه مستقیمی وجود دارد،در واقع هر جه ثروت دولتی بیشتر باشد،امکان رشد و شکوفایی ان بیشتر است.لذا جمعیت انبوه فعال را برای ایجاد ثروت ضروری می داند.

و در نهایت افزایش جمعیت را موجب سلامت هوا می داند.و سلامت هوا  یکی از ارکان توسعه تمدن می باشد.رابطه بین جمعیت و سلامت هوا را در جای خود به تفصیل مورد بررسی قرار می دهیم.

لذا ابن خلدون با رویکرد اقتصادی اش نیز افزایش جمعیت را مورد تایید قرار داده است.

    علاوه بر موارد ذکر شده،"به نظر ابن خلدون یک سیکل یا دوره جمعیت می تواند با برقراری تسلطی ،که با ان فساد سیاسی و تنزل اقتصادی و ویرانی همراه است شروع شود.اگر اجتماع با سازمان خوب شروع به فعالیت کند امنیت کشور تامین می شود،محصولات افزایش یافته،تراکم جمعیت را تحمل می کند،تقسیم کار و تخصص برقرار شده و بالاخره درامد سرانه بیشتر می گردد.با افزایش درامد سرانه افراد به تجمل پرستی گرایش یافته،فساد و انحطاط مستولی می شود،و این فساد ضعف دولت را موجب شده و نتیجه ان اغتشاش و بی نظمی و فقر و مسکنت است. که تنها راه نجات از چنین وضعی سازمان دهی و بنیان گذاری جدید است که مجددا موجب امنیت کشور خواهد شد." (جهانفر۱۳۵۴:۱۶۳-۱۵۹)

۳-بعد جغرافیایی

ابن خلدون یک جغرافیا گرا است و به عامل جغرافیایی بر تحولات اجتماعی و جمعیتی تاکید می کند. وی از شش اقلیم نامبرده و از عواملی که موجب تمرکز و تراکم جمعیت می شود بحث کرده است. وی می نویسد:

"دو اقلیم اول و دوم ….. سرزمینهای پهناور و نامسکون ، ریگزاره ها و دشتهای بی اب و گیاه می باشد و جمعیت ان نیز بسیار اندک است.ولی اقالیم سوم و چهارم … دشتهای سوزان و بی اب و گیاه در ان اندک است. شمار ملتها و مردم انها از حد می گذرد و نواحی اباد و شهرهای انها از اندازه شمار بیرون است."(جهانفر ۱۵۹:۱۳۵۴)

در این مبحث می توان به نکته کاملا تازه ای که در نظریه ابن خلدون به چشم می خورد اشاره کرد.

"وی در قرن ۸ هجری ، برای نخستین بار به مساله الودگی هوا و محیط زیست توجه نموده است و موضوع حد مطلوب تراکم جمعیت را با توجه به ان مطرح کرده است".(کتابی ۳۴۲:۱۳۷۷)

وی در این زمینه هم نگران اثار نا مطلوب کمبود نامتناسب جمعیت و هم افزایش نامتعادل جمعیت است. و از عواقب و اثار نا مطلوب افزایش و کاهش جمعیت سخن گفته است.

"در نتیجه توسعه اجتماع و افزایش جمعیت ، هوا فاسد می شود. زیرا هوای شهرهای پرجمعیت با موادگندیده و رطوبت فاسد در می امیزد و هرگاه هوا که به منزله غذای روح حیوانی است و همواره ان را استنشاق می کنند فاسد شود این فساد به مزاج انسان راه می یابد و اگر این فساد قوی باشد به ریه انسان بیماری سرایت می کند".و در نتیجه بدن گرفتار بیماری می شود و سبب هلاک ادمی می گردد و به همین سبب است که مرگ ومیر در شهرهای پر جمعیت به درجات بیش از نقاط دیگر است."(نفیسی۲۰۹:۱۳۶۸ به نقل از ابن خلدون)

و از طرف دیگر کمی جمعیت را نیز موجب شیوع انواع بیماری ها و افزایش مرگ ومیر می داند.

"اگر شهری کم جمعیت باشد، موجبی برای جنبش و تموج هوا یافت نمی شود و در نتیجه هوا راکد می ماند و عفونت ان فزونی می یابد و زیان بسیار به ساکنان ان می رسد".(کتابی ۳۴۲:۱۳۷۷)

 

۴-بعد سیاسی

ابن خلدون به جمعیت هم از زاویه قدرت ملی و هم از زاویه رفاه فردی  نگریسته است. به نظر وی "دگرگونی و تحولات نظام سیاسی بر قلمرو، جایگاه و جمعیت اثر می گذارد و بالعکس میزان جمعیت و گسترش یا محدود کردن قلمرو بر ساختار نظام سیاسی اثر می گذارد".(ازاد۲۹۴:۱۳۷۴ به؟)

به همین دلیل است که ابن خلدون مشوق ازدواج است وافزایش جمعیت را به عنوان نیروی انسانی عامل مهمی در تامین نیروی نظامی و حفظ شهرها می داند. به طوری که اگر دولتی با کمبود جمعیت مواجه شود از لحاظ نیروی نظامی تامین نمی شود و با گذشت زمان رو به افول می رود تا جایی که توسط یک دولت نیرومند منحل می شود.

با توجه به مباحث ذکر شده می توان چنین استنباط کرد که ابن خلدون برای جمعیت یک حد متناسبی قایل است ولی مقدار معینی را برای جمعیت مشخص نکرده است. و همچنین وی اعتقاد به این دارد که تعداد جمعیت در مناطق مختلف به طور یکسان توزیع نشده است.

در بخش بعدی نقطه نظرات ابن خلدون را در زمینه باروری ،مرگ و میر، مهاجرت مورد بررسی قرار می دهیم.

 

مرگ و میر

ابن خلدون در قرن ۱۴ میلادی فرضیه دوره های جمعیتی را با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی مطرح کرده است. وی شرح داده است که چگونه وضعیت ها به دنبال هم در یک دوره جمعیتی از باروری زیاد و مرگ ومیر کم در ابتدا و کم شدن باروری همراه با افزایش مرگ و میر در مراحل بعدی می ایند.(جهانفر ۱۶۲:۱۳۵۴)

همان طور که گفته شد به نظر ابن خلدون میزان مرگ ومیر در همه مناطق یکسان نیست و در شهرها بیشتر از مناطق روستایی وکوهستانی است.

"پدیده شهرنشینی در عین این که سبب ازدیاد جمعیت می شود اما در عین حال قلت جمعیت را هم باعث است زیرا با پیدایش شهرنشینی و رونق ان مردم به تدریج جذب شهرها شده و در ابادانی و عمارت ان خصوصا هنگام جوانی دولتها می کوشند و همین تراکم و افزایش جمعیت سبب فساد هوا ودر نتیجه مرگ ومیر می شود و در هنگام فرسودگی و پیری دولتها، جمعیت ها رو به نقصان و کاهش می گذارند."(نفیسی ۲۰۹:۱۳۶۸ به نقل از ابن خلدون)

وی علاوه بر پدیده شهر نشینی، کم غذایی و قحطی را یکی دیگر از عوامل موثر بر مرگ و میر و نقصان جمعیت ذکر می کند.

انچه باعث قحطی می شود مالیات ها و باج های سنگینی است که کشاورزان و رعایا می بایست به دستگاه دولتی پرداخت کنند و چون کشاورزان قادر به پرداخت چنین مالیات های هنگفتی نیستند، کشاورزی را رها می کنند و اواره می گردنند.

"اما علت قحطی این است که اغلب مردم دست از کشاورزی برمی دارند چه در این مرحله یعنی اواخر عمر دولتها به اموال مردم از راه خراج های گوناگون تجاوز می شود یا به علت فرسودگی و پیری دولت، سرکشان قیام می کنند و فتنه ها و اشوبها پدید می اید که رعایا اواره می شوند و کار کشاورزی نقصان می پذیرد".(نفیسی ۲۱۰:۱۳۶۸ به نقل از ابن خلدون)

 

باروری

یکی از عوامل مهمی را که ابن خلدون در باروری و توالدو تناسل مردم موثر میداند ،حمایت دولت از مردم و رعایا است.

"هرگاه دولت ها شیوه اعتدال در پیش گیرند و با مردم همراه باشند، رعایا امیدوار می شوند و با جنبش و کوشش در راه تهیه کردن وسایل عمران و ابادانی تلاش می کنند ودر نتیجه اجتماع توسعه می یابد و توالد و تناسل مردم افزون تر می شود".(نفیسی ۲۰۹:۱۳۶۸ به نقل ازابن خلدون)

همچنین وی کاهش توالد وتناسل را از جهت روان شناسی اجتماعی مورد بررسی قرار داده است. که می نویسد:

"هرگاه ملتی ابزار بیگانگان قرار گیرند و به انها متکی شوند، نوعی سستی وزبونی در نهاد انان پدید می اید که سر انجام به نومیدی منجر می شود و در نتیجه توالد و تناسل در میان انان رو به ضعف می نهد. قبایل و ملت های که بدین سان مملوک و بنده بیگانه شده باشند همواره راه اضمحلال را می پیمایند و جمعیت انها رو به نقصان می رود تا سر انجام به کلی منقرض و نابود شوند".(جهانفر ۱۶۱:۱۳۵۴)

مهاجرت

ابن خلدون در مورد زندگی شهری و روستایی و علت مهاجرت ها سخن گفته ومی نویسد:

"وضع زندگی بادیه نشینان به روشی است که به ضروریات قناعت می کنند … ولی شئون زندگی شهرنشینان جزء این است.انها به عوامل برتر از حد ضرورت مانند امور تجملی و وسایل ناز و نعمت و کمال زندگی توجه دارند.

پس بادیه نشینان به منزله اصل و گهواره ای برای شهرها و تمدن است و مقدم بر شهر نشینی می باشد، تندخویی و خشونت بادیه نشینان بیش از نرم خویی شهرنشینی بوده است و به همین سبب می بینیم شهرنشینی به منزله هدفی برای بادیه نشینان است که به سوی ان در حرکت اند و با کوشش وتلاش خود سر انجام از بادیه نشینی به مطلوب خویش نائل می ایند، و هنگامی که به فراخی و توانگری می رسند از این راه به عادات و رسوم تجمل خواهی و نازو نعمت اشنا می شوند و ان وقت به ارامش واستقرار زندگی متمایل می گردند و خود را برای منتقل شدن به شهر اماده می کنند.

علت دیگری که سبب می شود بادیه نشینان روانه شهرها شوند بالا رفتن سطح درامد و زندگی انهاست. گروهی از بادیه نشینان به علت فقر و به امید ان که در شهر زندگی بهتری در انتظار انهاست به شهرنشینی گرایش پیدا می کنند. ابن خلدون عمر شهرها را با بقاء حکومت مرتبط دانسته است ، به نظر او بادیه نشینان اطراف شهرها لازمه بقاء شهر و جمعیت شهری هستند."(جهانفر ۱۵۹:۱۳۵۴)

 خلدون در نگاه اندیشمندان

با ملاحظه همه جانبه ای که ابنخلدون در مقدمه رعایت کرده است، میتوان ادعا کرد که این اثر در زمینهی تاریخشناسی در دنیای اسلامی یک نوآوریبیمانند و پدید آورنده آن در میان تاریخنگاران مسلمان یک استثنا و در زمینهی فکر تاریخی در میان تاریخنگاران پیش از خود بیمانند است. با وجود این، اندیشه و روش نبوغآمیز ابنخلدون نه تنها در زمان خود بلکه تا سدهها به صورتی شایسته مورد ارزیابی و نقد و داوری قرار نگرفت و چون تخمی درشوره زار، بی حاصل ماند تا این که بخش هایی از مقدمه او در سال ۱۸۰۶ میلادی به وسیله سیلوستر دوساسی به زبان فرانسه ترجمه شد و در همان ایام نیز هامر پورگشتال، تاریخشناس اتریشی، ابنخلدون را مونتسکیوی جهان عرب نامید. از آن زمان بود که دانشمندان اروپا از نبوغ این متفکر بزرگ در شگفت شدند و بر پیشیگرفتن او بر دانشمندان اروپایی در طرح موضوعهایی چون جامعهشناسی، فلسفهی تاریخ و اقتصاد سیاسی اذعان کردند.

مقدمهی ابنخلدون چنان انقلابی در افکار دانشمندان قرن نوزدهم ایجاد کرد که به این باور راسخ شدند که این تاریخشناس تونسی مسلمان چهار سده پیش از ویکوی ایتالیایی تاریخ را علم دانسته وقبل از مونتسکیو درباره علت انحطاط تمدنها سخن گفته است. اشمیت دانشمند امریکایی گفته است که: "ابنخلدون در دانش جامعه شناسی به مقامی نائل آمده است که حتی آگوست کنت در نیمه دوم قرن نوزدهم بدان نرسیده است.

" آرنولد توینبی، مورخ معاصر آمریکایی، نیز میگوید :" مقدمهی حاوی درک و ابداع فلسفهای برای تاریخ است که درنوع خود و در همهی روزگاران از بزرگترین کارهای فکری بشر است."

در واقع جهان اسلام هم از راه اروپا با ابنخلدون آشنایی دوباره یافت. ابنخلدون امروز در فرهنگ جهانی جایگاه شایسته ای دارد. او نه تنها نسبت به زمان خود استثنایی جلوه میکند، که با انسانهای متفکر زمان ما نیز سخنان بسیار دارد؛ نه از آن رو که بتوان نظرهای او را در مورد جامعهی معاصر به کار برد، بلکه از آن جهت که تحلیلهای او برای فهم زمینههای تاریخی جامعه بسیار سودمند است. او تفکر تاریخی را به مرحله ای نو رسانید و تاریخ نویسی را از صورت رویدادنویسی پیشین به شکل نوین علمی و قابل تعقل درآورد.

فهرست منابع

۱-کتابی،احمد(۱۳۷۷).درامدی بر اندیشه ها و نظریه های جمعیت شناسی.تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

۲-رسو،ژان ژاک(۱۳۸۴).قرارداد اجتماعی.ترجمه مرتضی کلانتری.تهران:انتشارات اگاه.

۳-جهانفر، محمد(۱۳۵۴).تاریخچه نظریه های جمعیتی.تهران:انتشارات سهامی مهر.

۴- آزاد ارمکی ، تقی (۱۳۷۶). اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان از فارابی تا ابن خلدون.تهران : انتشارات سروش.

۵-میل،جان استوارات(۱۳۷۵).رساله ای درباره ازادی.ترجمه جواد شیخ الاسلامی.تهران:انتشارات علمی و فرهنگی.

۶-ویکس،جان(۱۳۸۵).جمعیت،مقدمه ای بر مفاهیم و موضوعات.ترجمه دکتر الهه میرزایی.تهران:موسسه اموزش،پژوهش مدیریت و برنامه ریزی.

۷-ردهد،برایان(۱۳۷۷).اندیشه سیاسی از افلاطون تا ناتو.ترجمه مرتضی کافی،اکبر افسری.تهران:انتشارات نشر اگاه.

۸- ابن خلدون(۱۳۵۹). مقدمه ابن خلدون. ترجمه محمد پروین گنابادی ، تهران : انتشارات بنگاه ترجمه و   

       نشر کتاب.

۹-ستوده،هدایت الله(۱۳۷۴).تاریخ اندیشه های اجتماعی در اسلام.تهران:انتشارات اوای شور.

۱۰- خوشرو ،غلامعلی (۱۳۷۲). شناخت انواع اجتماعات از دیدگاه فارابی و ابن خلدون ، تهران : اطلاعات.

۱۱-رجبی و دیگران(۱۳۷۸).تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام.تهران:سمت.

۱۲-نفیسی،محمود(۱۳۶۸).سیری در اندیشه های اجتماعی مسلمین.تهران:انتشارات امیری.

 

منابع اینترنتی

۱-www.rasekhon.net

۲-www.aftab.ir

۳-www.pishgo.ir

۴-www.afkarenow.com.

۵-www.wekipedia.com

۶-www.bashgah.net

۷-daneshnameh.jazirehdanesh.com

انتشار : شهرسازی آنلاین

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0