شناخت مبانی مسکن اسلامی ایرانی

نویسنده: محمد نقی زاده

مقدّمه

با ظهور انقلاب صنعتی و افزایش جمعیّت شهرها؛ کمبود و بحران کیفی و کمّی مسکن در جوامع شهری آغاز شد، به نحوی که موضوعات اصلی تحقیقات و بررسی ها و اظهار نظرهای دست اندرکاران فرهنگی و علوم مختلف از جمله معماری و شهرسازی و علوم اجتماعی و اقتصاد و قلمرو سیاسی بوده است(ر. ک: گیدئین، ۱۳۶۵ و Burke، ۱۹۷۱ & Kostof، ۱۹۸۵). این بحران در دهه های اخیر متوجّه شهرهای ایران نیز گردیده و روز به روز بر شدّت و توجّه به آن افزوده می شود. علاوه بر افزایش جمعیّت شهرها، به عنوان علّت اصلی افزایش تقاضا برای مسکن، عوامل دیگری نیز به این بحران دامن می زنند که از جمله مهم ترین آنها عبارتند از: تقاضا برای ارتقای کیفی مسکن، دگرگونی در شیوه های ساخت ابنیه، قیمت بالای زمین شهرها، استاندارد اندیشیدن نسبت به ویژگی کمّی مسکن، رسوخ و گسترش الگوهای زیست بیگانه، نگرش به مسکن به عنوان کالا، نگرش به ساخت و ساز به عنوان مقوله ای اقتصادی برای ایجاد اشتغال، رشد خانوارهای تک نفره، ارتقای رفاه و افزایش توقّعات جامعه، رواج مدگرایی و تهییج مصرف، تغییر شیوه ی زیست و فن آوری، فرسوده شدن تدریجی بافت های شهری(۱) و به طور خلاصه تمرکز بر جنبه های مادّی حیات(۲) همه ی اینها سبب می گردند تا دست اندرکاران مجبور به اتّخاذ تصمیماتی در جهت تأمین(و به عبارت بهتر جهت تولید) مسکن برای درصد بالایی از جمعیّت جامعه با عناوین و برنامه های خاصّی مثل مسکن ارزان قیمت، مسکن حدّاقل، مسکن بهینه، مسکن کارگری و مسکن برای اقشار کم درآمد گردند. نکته ی بارز در این گونه برخورد با مسأله این است که غالب معیارهایی که برای ارزیابی مساکن موجود و ارزیابی طرحها و هم چنین تأمین کمبودها و تدوین برنامه ها مورد استفاده قرار می گیرند، معیارهایی کمّی هستند که عمدتاً نیز محدود و منحصر به معیارهای اقتصادی(یا به عبارت بهتر سودگرانه) می گردند، و معیارهای کیفی و عمدتاً معیارهای فرهنگی، معیارهای مهجور هستند. اگر چه در مورد برخی عوامل و معیارهای فنّی نیز گاهی سخن گفته می شود، اما در عمل آن طور که شایسته است مورد توجّه و عنایت قرار نمی گیرند. فی المثل، پس از مباحث مطروحه در مورد زلزله و تدوین ضوابط اجباری بودن رعایت آنها در محاسبات ابنیه، در این مورد مباحث مهمّی در زمینه محاسبات مطرح می شود، اما در عمل به دلایل عدیده ای همچون کمبود نیروی کار ماهر و دخالت افراد غیر متخصّص در تصمیم گیری ها و مسائل دیگر هرازگاهی شاهد گزارش هایی در زمینه ی عدم رعایت آیین نامه ها و اشکالات فنّی ابنیه هستیم. از جمله این که شهردار تهران، اعلام می نماید که: "به جرأت می توان گفت که امروزه بیش از ۵۰ درصد ساختمان هایی که در سطح شهر در حال احداث هستند در مقابل زلزله مقاوم نیستند"(روزنامه همشهری، ۱۳۸۵، صص ۱و ۳).
این درست است که به دلایلی همچون کمبود مسکن، افزایش جمعیّت و مناسب نبودن مساکن موجود، نیاز به مسکن و ساخت و ساز در شهرها افزایش یافته، یا به عبارتی شهرها با بحران کمبود مسکن مواجه اند، و بدین ترتیب اوّلین هدف برنامه های مرتبط با مسکن، بر تأمین سرپناهی برای مردم متمرکز است. امّا در عین حال باید به این امر نیز توجّه کرد که استاندارد اندیشیدن و استاندارد کردن مسکن و امور مربوط به آن، تنها راه و مناسب ترین راه نمی باشد، و در صورت ملحوظ داشتن بسیاری جهات کیفی و مهم دیگر شاید بتوان سریع تر و بهتر و مناسب تر و حتّی ارزان تر به اهداف نایل آمد. با مباحثی که در مورد ویژگی های مسکن مطلوب بیان خواهد شد می توان گفت که در راه تأمین مسکن مناسب و مطلوب برای جامعه ی ایرانی، یکی از اولین گام ها عبارت از"معرّفی و ترویج ویژگی های مسکن مطلوب" می باشد. در این راه که به تکیه بر ارزش های فرهنگی و احیاء و ترویج آنها در جامعه استوار بوده و در راستای امحاء از خود بیگانگی و بازگشت به خویش می باشد، فعّالیت های فرهنگی و معرّفی هویّت ملّی و جست و جوی روش هایی خاص در قالب سیاست های اجرایی ضرورت دارد.
سیاست های کیفی، در اینجا، به آن دسته سیاست هایی اطلاق می شود که به انحاء مختلف به مسائل فرهنگی و دگرگونی در الگوهای زیست و ترویج ارزش های فرهنگ خودی مربوط می شوند. این گونه سیاست ها، تذکر و ترویج هویّت فرهنگی جامعه را مدّ نظر دارند.
در حالی که امروزه توجّه اصلی دست اندرکاران تهیه ی مسکن اغلب بر مباحث و عوامل کمّی و به ویژه بر عوامل اقتصادی و سودگرانه متمرکز است، یکی از اصلی ترین موضوعات لازم الرّعایه توجّه به ویژگی های کیفی و به خصوص بارزه های معنوی و ارزش های فرهنگی است که در تهیّه ی غالب برنامه ها و طرح های مرتبط با معماری و شهرسازی و از جمله در امور مسکن مهجور و مغفول مانده اند. در این مجال، سعی بر تبیین و معرّفی اجمالی برخی ویژگیهای کیفی"مسکن مطلوب" در جامعه ی اسلامی است. "مسکن" جامعه ی اسلامی که از آن به"مسکن مطلوب" تعبیر می کنیم به عنوان تجلّی گاه ارزش های فرهنگی مطرح خواهد بود. خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه به دلیل ویژگی های خاصّی که فرهنگ ایرانی برای آن قائل است و به دلیل اشتغال اکثریّت عمارات یک شهر به عنوان مسکن، عنصری است که تأثیر آن بر معماری(مسکن) و در نتیجه بر شهر تأثیری به سزا و قابل توجّه است. همان گونه که اصول حاکم بر مفهوم خانواده بر معماری اثر می گذارد، معماری نیز در اقوام یا اضمحلال و خدشه به اصول و ارزش های فرهنگی مربوط به خانواده تأثیری اساسی دارد. با تکرار و تقلید الگوهای وارداتی که به هر حال با بسیاری از ارزش های فرهنگی خانواده و اجتماع در تقابل هستند، مشکلاتی برای خانواده ها بروز می نماید و به دنبال آن با توجه به رواج ضدّ ارزش هایی همچون توجّه به مد و مصرف و خودنمایی و رقابت های مادّی، این مشکلات به جامعه نیز تحمیل می شوند. با بروز این مشکلات، خانواده ها و جامعه ناچار به تطابق خویش با محیط؛ تن در داده و اصول و ارزش های فرهنگی را فراموش می کنند. در این مجال سعی بر آن خواهد بود تا اهمّ اصولی که به حرمت و شأن خانواده ایرانی پاسخ داده و اینک به شدّت تضعیف شده اند، مورد بررسی قرار گیرند.
با توجه به مباحث مطرح در این وجیزه، تبیین فرایندی برای طرّاحی مسکن پیشنهاد می شود که طیّ آن قلمروهای مختلف حیات انسان و زمینه های مرتبط و پاسخگو به هر کدام با توجّه به ارزش های فرهنگی و کیفی مدّ نظر قرار می گیرند. تدوین مبانی نظری معماری مسکن یکی از مهم ترین مراحل این فرایند خواهد بود که می تواند به عنوان منشأ معاییری برای طرّاحی و هم چنین ارزیابی های طرح ها و الگوها و ایده ها مورد استناد قرار گیرند.

انسان و نیازهای او

حیات انسان در ابعاد مختلفی قابل بررسی است که هر بعد نیز نیازهای خاصّ خود را دارد. به اجمال، برای حیات انسان سه بعد روحانی، نفسانی و جسمانی قابل تصوّر است، و به تناسب این سه ساحت از حیات، نیازهای انسان نیز تحت سه مقوله ی نیازهای مادّی یا فیزیولوژیکی(مثل خوراک و پوشاک و مسکن و امثال آنها)، نیازهای نفسانی(مثل آزادی، حبّ ذات و سایر نیازهای روانی) و نیازهای روحانی(مثل ارتباط با مبدأ هستی و جنبه های معنوی و مرتبط با ماوراءالطّبیعه) تقسیم بندی می شوند(نقی زاده، ۱۳۸۵). به این ترتیب، حیات وجود انسان متشکل از جنبه ها و ساحت های متمایزی است که برای هر جنبه و هر ساحت نیازهایی نیز قابل شناسایی و تعریف هستند. بسیاری مکاتب فکری، صرفاً بر جنبه های مادّی و در نتیجه بر نیازهای مادّی انسان تأکید می ورزند. این گونه تفکّرات، با درجه بندی کردن نیازهای انسان به درجات مختلف شرط احساس نیاز انسان به هر مرتبه(مراتب مراتب بالاتر) را ارضا نیاز مرحله ی پائین تر می دانند. برخی دیگر انسان را واجد دو گونه حیات مجزّا(و البته مرتبط به هم) دانسته و دو نوع نیاز برای انسان قائل هستند. تفکّر اسلامی، بر عکس همه ی اینها، توجّه همزمان و توأمان به نیازهای انسان را توصیه می نماید. و اگر چه به تأمین نیازهای مادّی انسان تأکید می ورزد اما هیچ گاه آنها را به عنوان اصل و هدف حیات مطرح نمی نماید. در پاسخ به همین اصول است که شهر اسلامی بایستی نقطه ی تعادل توجّه به جنبه ها و نیازهای متفاوت حیات انسان باشد. در واقع، عملکردهای مادّی، راه و وسیله ای در خدمت و در جهت تحصیل آرمان های معنوی هستند.
به تناسب قلمروهای حیات انسان(قلمروهای مادّی، روانی و معنوی) نیازهای او نیز متفاوت هستند، مسکن و عوامل مربوط به آن نیز نباید صرفاً به عنوان سرپناه و فقط پاسخگوی نیازهای مادّی انسان مطمح نظر قرار گیرند، بلکه توجّه به آن دسته از ویژگی های کیفی مسکن که تأمین کننده ی نیازهای روانی و معنوی انسان هستند نیز ضرورت دارد. به این ترتیب، مهم ترین موضوعی که در ارتباط با مسکن بایستی مورد توجّه قرار گیرد، انسان است.(۳) انسان، به تبع طبیعت ثلاثه ی خویش(متشکل از بدن، نفس و روح) نیازهای سه گانه ای نیز دارد که هر یک از این نیازها به قلمرو خاصّی از حیات تعلّق داشته و فراهم آوردن زمینه ی تحصیل زندگی و حیاتی طیّب و سازگار با طبیعت و فطرت انسان ضرورت دارد. به نظر می رسد آنچه در وهله ی اوّل اهمیت دارد، تأمین توأمان نیازهای مادّی(پاسخ به کالبد)، نیازهای روانی(پاسخ به نفس) و نیازهای روحانی و معنوی(پاسخ به روح) انسان می باشد. این در حالی است که تمرکز اصلی بسیاری تفکّرات و الگوهای زیست معاصر بر جنبه های مادّی حیات انسان قرار دارد. این گونه نگرش به انسان و تفکیک کامل این قلمروها اشکالات عدیده ای دارد، از جمله این که: با تفکّر وحدت گرا در تضاد و تباین است، الگویی وارداتی و غربی می باشد، الگویی مروّج مصرف و مد بوده و ریشه ای در فرهنگ ایرانی ندارد؛ و به طور اجمال این که این تمرکز بر جنبه ی مادّی حیات نه تنها نخواهد توانست انسان را به منزل مقصود برساند بلکه او را در وادی مادّیت و دنیا متوقّف و زمین گیر خواهد کرد. این اصل اساسی است که: تمرکز بر جنبه ی مادّی حیات، انسان را در وادی مادّیت متوقّف خواهد نمود(ر. ک: جوادی آملی، ۱۳۶۶، ج ۵).
راه صحیح آن است که قلمروهای مختلف حیات انسان، با یک دید متعال و هماهنگ مورد توجه قرار گیرند و بدون غفلت از رعایت سلسله مراتب حیات، که هر جنبه ای را در خدمت قلمرو مافوق خود می داند، هدف اصلی از هر فعّالیت انسانی، تعالی معنوی و روحانی انسان و آمادگی اش برای رسیدن به رب الهی باشد.
بنابراین مسکن نیز می تواند و باید در عین حالی که زیاده از حد متکبّرانه و خودنمایانه و چشم پرکن و متمرکز بر پاسخگویی به نیازهای کاذب مادّی که اغلب نیز راه افراط می پویند، نباشد؛ به نیازهای مادّی و معنوی انسان در حدّ مطلوب پاسخ دهد. با این حال، این وظیفه ی برنامه ریزان و طرّاحان است که پاسخگویی به جنبه های مختلف را هماهنگ و همراه نموده و جامعه را به تمرکز صرف بر جنبه های مادّی حیات تشویق نکنند و بر عکس مردم را به توجه همزمان جنبه های مختلف حیات خویش ترغیب و هدایت نمایند.

اجمالی در باب مسکن

مروری اجمالی بر شیوه ی زیست و عمران و توسعه ی شهرها در گذشته، بیانگر آن است که هر کس خانه ی خویش را می ساخت و نسل ها در آن خانه یا در محل خویش می زیستند و بین انسان و محیط و فرهنگ و تاریخ پیوندی مستحکم و یگانه برقرار بود و این به عکس شیوه ی رایج است که خانه را همانند کالایی خرید و فروش می کنند و هر خانه و محلّه ای به عنوان سکّوی پرتاب به خانه و محلّه ای گرانقیمت تر تلقّی می گردد.(۴) مسکن یا خانه های تاریخی مسلمانان از عناصری است که به دلایل عدیده ای بیشترین حجم مطالعات و تحقیقات را به خود اختصاص داده است. شاید علل آن را در وفور آثار(در بافت های تاریخی و روستاها)، در تفاوت و حتّی تضاد آنها با معماری مسکن معاصر، در امکان زیست در آن و در انطباقش با نیازهای انسان و شرایط محیطی بتوان یافت. به هر حال، بدون دخول در ذکر جزئیات فیزیکی و فنّی و مصالح و کالبدی آنها، تنها به برخی از اصلی ترین ویژگی های آنها که امروزه نیز خواست مردم بوده و رعایت آنها در مسکن خواست و شاید آرزوی اکثریّت قریب به اتفّاق مردم است اشاره می شود. اهمّ این ویژگی ها عبارتند از: وسعت مناسب، سلسله مراتب فضایی، ارتباط با طبیعت از طریق تلفیق فضاهای باز و سرپوشیده، تمرکز بر درون، تنظیم سالم و طبیعی شرایط محیطی، ارتفاع مناسب، نوع و شیوه ی مالکیّت، برقرار کردن ارتباط انسان با طبیعت، تنظیم و تفکیک قلمروها، تنوّع فضایی و عملکردی، کارآیی، انعطاف پذیری و بسیاری ویژگی هایی که برای ظهور مسکن مطلوب ضروری اند.

اصول و معیارهای بنیادین مسکن ایرانی اسلامی

بنا به تفکّر وحدت گرای منبعث از تعالیم اسلامی نمی توان مسکن را جدای از بقیّه ی پدیده ها و موضوعات مرتبط با زندگی انسان مورد بررسی قرار داد. از جمله مهم ترین موضوعات قابل توجّه عبارت از مرعی داشتن توأم عوامل کیفی و کمّی می باشد. ویژگی های کیفی مورد نظر عمدتاً مشتمل بر اموری است که به عنوان ویژگی مسکن و مکان زندگی در تعالیم اسلامی معرّفی شده اند، یا این که به نحوی بر تجلّی و ارتقای کیفیاتی که برای حیات انسان در این تعالیم مورد توجه بوده اند، تأثیر مثبت دارند.
معیارهای مسکن مطلوب به این محدود نمی شود که فقط سرپناه و حافظ انسان در برابر شراط نامساعد جوّی و گزند حیوانات و احتمالاً آسیب همنوعانش باشد. یا قیمت کم و مناسبی داشته باشد، یا این که تأمین آن برای هر کس مقدور باشد. همه ی اینها لازم اند، اما کافی نبوده و همه ی مسائلی نیستند که در تعریف مسکن مطلوب باید به آنها توجّه شود. یکی از نکات ضروری و بسیار مهم آن است که مسکن بایستی محل و فضای فراهم آورنده ی آرامش و آسایش و سکینه برای ساکن خویش باشد. مسکن نه تنها باید شرایطی را داشته باشد تا خانواده ها از نظر اقتصادی توان تهیّه ی آن را داشته باشند، بلکه باید شرایطی را داشته باشد که بتواند به عنوان محل امن و سکنی و آرامش انسان ایفای نقش کند. و این به صراحت مأخوذ از کلام الهی است که می فرماید:"اللهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَناً: و خدا برای سکونت شما منزل هایتان را قرار داد"(نحل: ۸۰). ضمن آن که توجّه به آیه ی شریفه ی ۸۶ سوره ی مبارکه ی نمل(۵) نشان می دهد که علاوه بر اهمّیّت مسکن(به طور عام) تأمین شرایط مناسب آن در شب نیز اهمیّت خاص دارد.
اگر برخی عوامل مرتبط با مسکن مثل الگوی ساخت و نوع مصالح(و حتّی زمین) ثابت و به عنوان ارزش فرض شوند و مدها بر آن حاکم باشند، و از سویی میزان بودجه ی در اختیار برای تهیّه ی مسکن نیز ثابت باشد ناچار دائماً از ویژگی های کیفی و وسعت آن کاسته شده و عنوان خانه ی ارزان قیمت و مسکن اقشار کم درآمد و امثال آن ها را به خود می گیرد. در حالی که اگر برای مسکن به طور عام شرایط و خصوصیاتی تدوین شود، می توان متناسب با زمان و مکان و شرایط، تصمیم صحیح و مناسب را در طرّاحی و ساخت مسکن مطلوب اتّخاذ نمود. چنانچه در معماری تاریخی مسکن نیز چنین بوده است، و در واقع اصول حاکم بر خانه های وسیع با اصول شکل دهنده ی خانه های کوچک ثابت بوده اند. حتّی عدّه ای دامنه ی این وحدت اصول و معیارها را توسعه داده و معتقدند که اصول ثابتی بر کل معماری و شهرسازی مجتمع های تاریخی مسلمانان، و از جمله ایرانیان، حاکم بوده است(ر، ک: نصر، ۱۳۷۰). در حالی که امروزه موضوع کاملاً بر عکس شده و آنچه ثابت است توجّه به موضوعات مادّی می باشد.
با این حال، برای مسکن و عوامل مربوط به مقوله ی سکونت دو دسته ویژگی های اثباتی که مرعی داشتن آنها توصیه می شود و دسته ی دوم ویژگی های سلبی هستند که حذف یا عدم اجازه به ظهورشان ضرورت دارد. لازم به ذکر است که هر دوی این ویژگی های اثباتی و سلبی نیز به نوبه ی خود مشتمل بر مقولاتی جزیی تر هستند که از جمله ی آنها عبارتند از: صفات مسکن(مثل امنیّت، ایمنی، خصوصیّت، آرامش و مانند آنها)، امکانات مسکن(از قبیل زمینه ی امکان ارتباط انسان با طبیعت، امکان مرتفع شدن نیازهای انسانی و امکان دسترسی به منابع تأمین کننده ی نیازها) و انتظارات از مسکن یا تأثیر مسکن بر مقولات اجتماعی(مانند ترجیح هویّت جمعی به هویّت فردی، احترام به حقوق دیگران، کمک به وحدت جامعه و مانند آنها) می باشند. البتّه در این مجال عمدتاً به ویژگی های گروه اوّل(ویژگی های اثباتی) اشاره خواهد شد زیرا ملحوظ داشتن این ویژگی عمدتاً به عنوان عاملی در جهت حذف ویژگی های نامطلوب عمل خواهند کرد. برای مثال توجّه به"هویّت جمعی و هماهنگی" به عنوان عاملی در جهت حذف پدیده یا صفت نامطلوب"از خود بیگانگی" خواهد بود. نکته ی دیگر این که ویژگی هایی که در ادامه به آنها اشاره شده علاوه بر ویژگی های کمّی و مادّی(همچون استحکام و قیمت مناسب و مانند آنها) هستند که برای مسکن مطلوب و مناسب زیست مطرح می باشند. به بیان دیگر، در اینجا به برخی ویژگی هایی از قبیل استحکام و قیمت مناسب اشاره نشده است، در حالی که هر یک از این ویژگی ها نیز می توانند با توجّه به شرایط زمانی و مکانی و فن آوری روز تجلّی خاصّ خود را داشته باشند.

۱٫ توجّه به فرهنگ جامعه

مراد از مدّ نظر داشتن فرهنگ جامعه در تعریف مسکن مطلوب آن است که اگر چه استفاده از تجربیات سایر ملل و تمدّن ها(اعم از گذشته و معاصر) توصیه می شود، اما این استفاده بایستی به گونه ای باشد که ۱- با بهره گیری از آنها، اصول و ارزش های اعتقادی و باورهای جامعه تضعیف نگردند،(۶) ۲- به هویّت ملّی خدشه وارد نشود،(۷) ۳- عامل ترویج افکار و ایده های متضاد و مخالف ارزش های فرهنگی نباشد(۸) و ۴- این که با معیارهای برآمده از فرهنگ ایرانی ارزیابی و انتخاب شده باشند(۹). تاریخ نشان می دهد که تکرار و تقلید الگوهای بیگانه به مرور جوامع مقلّد را نسبت به فرهنگ خویش بیگانه نموده و در نهایت به استحاله ی جوامع انجامیدند ر. ک:
Abu- Lughod‚ 1973? Fathy،۱۹۸۵ Haider،۱۹۸۴، Ibrahim، ۱۹۸۵ & Nasr، ۱۹۹۰٫
باید توجّه داشت که هر یک از مکاتب معماری و شهرسازی بر پایه های اعتقادی و فکری(مبانی نظری) خاصّ خود استوار هستند، اما چون بسیاری افراد؛ یا به این مبانی توجّه ندارند یا این که خود می خواهند مروّج اصول و ارزش های خاصّی باشند، دست به تقلید یا ترویج الگوهای بیگانه می زنند. تقلید و ترویجی که خود، شکلی از تکرار و در نتیجه بی هویّتی و از خود بیگانگی است. به عبارت دیگر، این تکرار و تقلید به مرور هویّت جامعه را دگرگون می نماید، از خود بیگانگی و احساس حقارت در مقابل صاحبان اصلی الگوها را رشد می دهد، به ارزش ها و اصول فرهنگی جامعه لطمه وارد نمود، و در نهایت منجر به استحاله و اضمحال تمدّن و فرهنگی که دست به تقلید و تکرار زده است، می گردد. پس یکی از مهم ترین نیازها تدوین مبانی نظری معماری و شهرسازی است که اصول بنیادین آن از اعتقادات جامعه سرچشمه گرفته و به نحوه ی نگرش جامعه به انسان و حیات او معطوف است(ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۵). در راستای توجّه به فرهنگ جامعه به مواردی اشاره می شود؛ که از جمله مهم ترین آنها توجّه به وحدت جامعه است. وحدت جامعه موضوع بنیادین مورد توجّه تعالیم اسلامی است که هرگونه خدشه به آن به طور مؤکّد نهی شده است(آل عمران: ۱۰۳). مختصّات مختلف محیط زندگی، تأثیر فراوانی بر تقویت یا تضعیف وحدت جامعه دارند. با این حال، برخی معیارهای منعبث از این اصل که مرتبط با محیط مصنوع می باشند، عبارتند از: هماهنگی، تجانس، توجّه به مصالح عمومی، ارتباطات مناسب، تعادل، هویّت ملّی و فقدان هرگونه قطب بندی اجتماعی و کالبدی بر اساس عامل ثروت.
در همین مقوله، یکی از منابع شناخت ویژگی های مسکن مطلوب بهره گیری از مختصّات مسکن بومی هر فرهنگ و هر منطقه می باشد. لازم به توضیح است که در این مقوله تکرار فرم ها و الگوها(جسد و کالبد صرف) مسکن بومی مدّ نظر نیست، بلکه شناسایی مختصّات ارزشی و فرهنگی مرعی داشته شده در آنها و جست و جوی روش های پاسخگویی به آنها در زمان حاضر و با امکانات در دسترس بایستی هدف اصلی باشد. مطالعه ی متون اسلامی نیز نشان می دهد که بهره گیری از تجارب گذشته، ابداً به معنای تکرار و تقلید عینی از آثار گذشتگان نیست، بلکه آنچه مهم است توجّه به اصول و ارزش های حاکم بر آنهاست که در بسیاری موارد نیز به صورت عبرت گیری و ترغیب به عدم تکرار آثار گذشته مطرح می شود.

۲٫ فراهم آوردن امکان زندگی اسلامی ایرانی

هر جامعه ای به تناسب فرهنگ خویش تمایل دارد تا در فضاهای مختلف زیست و فعّالیت(و از جمله در مسکن) خویش آداب و رسوم و فعّالیت های خاصّی را بر پا دارد. برای نمونه، در فرهنگ ایرانی یکی از مهم ترین آداب(سفارش شده) صله ی رحم است که در قالب دید و بازدید، نگهداری از سالمندان خانواده و برپایی میهمانی های فامیلی و برقراری ارتباطات صمیمانه ی خانوادگی جلوه گر می شود. جدایی فضاهای خصوصی والدین از فرزندان و تفکیک فضاهای پسران و دختران خانواده از یکدیگر نیز موضوع سفارش شده ای در تعالیم اسلامی است(ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۵). عمل به توصیه ی معاشرت با همسایگان، شیوه ی دیگری از زندگی اجتماعی را به نمایش می گذارد که اگر با رعایت اخلاق و آداب و ارتباطاتی که در اسلام توصیه شده اند همراه شود، جلوه ی منحصر به فردی از وحدت اجتماعی را پدید خواهد آورد. توجّه به پاکی و طهارت فضاهای زیست که اختلاط فضاهای بهداشتی و همجواری آنها با فضای زندگی را منتفی می نماید، شیوه های پذیرایی خاصّ ایرانی، روش های طبخ و ویژگی های غذاهای ایرانی، رازداری خانوادگی، راحتی و آسایش کودکان، حمایت از سالمندان، رعایت حریم بزرگسالان و بسیاری موضوعات دیگر از آدابی هستند که برپایی و رعایت آنها در مساکن بسیار کوچک و حداقل، به ویژه در الگوهای وارداتی شان امکان پذیر نبوده و زندگی را بر ساکنین خود سخت می نمایند.
اصلی ترین وضوع قابل طرح در این زمینه کرامت انسان است. یکی از موضوعاتی که در جهان بینی اسلامی مطرح است موضوع چگونگی رابطه ی انسان با عالم وجود(خویش، انسان ها، طبیعت و محیط مصنوع) است(ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۴). در مورد مطالعه ی حاضر که مصداق مورد نظر مسکن می باشد، باید توجّه داد که این عنصر نبایستی سلطه و رجحان انسان(و به ویژه سلطه و رجحان معنوی او) نسبت به محیط و به ویژه در مقایسه با ساخته ی خویش را خدشه دار نماید. طبیعی است که این رجحان باید ناظر بر جملگی ابعاد وجودی انسان(مادّی، روانی و معنوی) بوده و از تمرکز بر یکی از آنها به همراه غفلت از بقیّه احتراز نماید. معیار اصلی مرتبط با این اصل را می توان"مقیاس انسانی" نامید که البته منحصر به ابعاد فیزیکی انسان نبوده و به موضوعات متعددی متوجّه خواهد بود.
ابعاد مورد نظر این معیار که برآمده از اصل"کرامت انسان" است، علاوه بر موضوعات فیزیکی و تطبیق با فیزیولوژی انسان، به ابعاد روانی و معنوی او نیز توجه دارد. در واقع، سخن در این است که شخصیّت روانی و معنوی انسان تحت سلطه ی مصنوع خودش قرار نگیرد. به عبارت دیگر، امنیّت مناسب روانی و معنوی انسان به امنیّت فیزیکی و تنها در مقابل موضوعات طبیعی و مصنوعی(مثل زلزله و آتش سوزی) محدود و منحصر نیست و امنیت شهروندان(انسان) از جهاتی دیگر همچون امنیّت در مقابل سلطه ی ساخته ی انسان قرار گرفتن، در برابر القاء جنبه ی مادّی حیات قرار گرفتن، تحت اشراف و نگاه دیگران بودن؛ و در مقابل احساس حقارت در برابر تفاخر و خودنمایی دیگران نیز باید تأمین شود.
خلاصه این که تعیین درجه و مرتبه ی انسانی بودن هر پدیده را در دو قلمرو اصلی معنوی(روحانی) و مادّی(فیزیکی) انسان می توان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در مورد قلمرو مادّی(به ویژه در معماری و شهرسازی معاصر)بسیار سخن رفته است، و آنچه مغفول مانده است توجّه به قلمرو حیات معنوی و روحانی است. با این حال، به پیروی از تعالیمی که انسان را متشکّل از حداقل دو حیات معنوی و مادّی معرّفی می نماید و از آن فرار، برای بعد معنوی وی ارجحیّت قائل است، ساخته ها و عناصر محیطی نیز بایستی از این اصل تبعیّت نموده و در خدمت انسان قرار گیرند. در این مقوله، تناسب و هماهنگی ابعاد ابنیه و فضاها با توان روانی انسان از اهمیّت ویژه ای برخوردار است، ضمن آن که اطّلاعات واصله از محیط به انسان بایستی وی را در جهت تعالی و رشد هدایت و همراهی نمایند. به عبارت دیگر، توجّه توأم به نیازهای مادّی و معنوی انسان موضوع بنیادینی است که مرعی داشتن آن بر تفسیری که در مورد غالب اصول و مبانی طرّاحی به عمل می آید تأثیر خواهد داشت. مقیاس انسانی مورد نظر در معماری مسکن را در مقولاتی همچون تناسب ابعاد فضاها با ویژگی های روانی و فیزیولوژیکی انسان، میزان تطابق با شرایط لازم برای تعالی معنوی انسان، تطبیق با ویژگی های هویّتی انسان، درجه نفوذ آلودگی هوا در مقایسه با وضعیّت مجاز، چگونگی تنظیم شرایط محیطی با ویژگی های فیزیولوژیکی انسان و در میزان پاسخگویی مسکن به ارزش های فرهنگی ساکنین آن می توان جست و جو کرد.

۳٫ جامع نگری و وحدت گرایی

جامع نگری وجه مهم و مغفول طرح های جاری مسکن است. بدون دخول در بحث مطلوبیّت یا عدم مطلوبیّت مساکن کوچک(یا متّحدالشّکل) که به صورت انبوه تولید می شوند توجّه به این نکته توصیه می شود که پروژه ها در قالب زندگی برنامه ریزی جامع و همه سونگر اجرا شوند تا تبعات منفی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و کالبدی و محیطی آنها منتفی یا به حداقل کاهش یابد. رعایت این امر سبب می شود تا دست اندرکاران مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی با تبعات پروژه های مسکن همراهی نموده، آن را بپذیرند و از معرّفی و اهتمام در ترویج ارزش هایی که این گونه طرح ها رعایت آنها را غیر ممکن نموده اند، احتراز نمایند. برای نمونه، با رواج کوچک سازی، دیگر نباید سخن از نگهداری از سالمندان در خانه گفت. بلکه برعکس باید از خانه ی سالمندان و تعیین سرانه برای آن در طرح های شهری سخن به میان آورد. دیگر نباید خیلی جدّی از صله ی رحم و دید و بازدید و فرهنگ مهمان نوازی سخن گفت. و نباید از حس توطّن و تعلّق به مکان صحبت کرد.
مرعی داشتن حقوق سایر آحاد جامعه از جمله همسایگان تأثیری به سزا در شکل گیری مسکن مطلوب و ارتباطات مساکن مطلوب با یکدیگر خواهد داشت. این بدان معنا است که مساکن مطلوب در عین حالی که امکان ارتباط مناسب بین افراد و خانواده را فراهم می آورند از بروز مزاحمت های بصری و صوتی و روانی و مانند آنها پیشگیری می کنند. امروزه گاهی این ایده مطرح(یا حتّی اجرا) می شود که در واحدهای مسکونی واقع در برج ها، دوربینی برای ملاحظه و نظاره ی مناظر تعبیه می شود. این موضوع اگرچه می تواند به عنوان امتیازی برای آن واحدها مطرح شود، امّا مصداق بارز تجاوز به حقوق و امنیّت و خلوت و حریم خصوصی کسانی است که تحت نظاره ی افراد و در بُرد دوربین های آنها قرار می گیرند. علاوه بر آن، این موضوع توجّه می دهد که تولید و ساخت مسکن مطلوب به صورت انفرادی و تکی، در یک مجموعه ی ناهمگون و نامتناسب که اکثریّت خانه ها برای زندگی نامطلوب هستند، بسیار دشوار یا ناممکن خواهد بود، و مناسب ترین راه، کل نگری و تأمین مسکن مطلوب در قالب برنامه ها و طرح های کلّی شهرسازی و معماری و اجرایی است.
طبیعی است که تعبیر"مسکن"، منحصر به شکل داخلی بنای سکونت نبوده و عواملی را نیز که در ارتباط با سکونت هستند(از جمله امکانات و خدمات شهری، مباحث زیبایی شناسانه و حتّی اثرات روانی اشکال و رنگ ها و تناسبات عمارت) را نیز در بر می گیرد. بنابراین، می توان یکی از مظاهر مسکن مطلوب را در فقدان قطب بندی ها و تضاد بین خدمات در دسترس واحدهای مسکونی و حتّی در تجانس و هماهنگی و تعادل و توازن محلات همجوار قلمداد کرد. به عبارت دیگر، بین محلات شهر(و در نتیجه بین اهالی آن) نبایستی در دسترسی به امکانات عمومی تبعیضی وجود داشته باشد. وجود تبعیض و بی عدالتی در توزیع امکانات و در دسترسی مردم به آنها عامل مهمّی در جهت خدشه به وحدت جامعه و بروز تضاد و دوگانگی بین مردم خواهد بود. و بر عکس، رفع تبعیض و قطب بندی شهر و گزایش به سمت عدالت، زمینه رابرای تقویت وحدت و همبستگی جامعه و اهل شهر فراهم خواهد نمود. در مورد دیگری که در بحث جامع نگری مهم است توجّه متعادل به هویّت جمعی و هویّت فردی جامعه و آحاد آن می باشد که در این زمینه نیز رجحان هویّت جمعی به هویّت فردی امری است که مقوّم وحدت و یک پارچگی جامعه خواهد شد. فرد و جامعه به عنوان دو عنصر اساسی مطرح در زمینه ها و دانش های مختلف بشری، هر کدام در هر مکتبی تعاریف و اهمّیّت خاصّی دارند. در مقوله ی خاصّ مسکن مطلوب، توجّه به این نکته ضروری است که"مسکن" و به ویژه ظاهر(یا سیما و کالبد) آن به عاملی در جهت خدشه به وحدت جامعه نیانجامد. در این راستا، توجّه به مفاهیم و ارزش هایی همچون زیبایی، سادگی، تأکید بر هویّت ملّی و وحدت اجتماعی؛ و هم چنین احتراز تفاخر فردی، اجتناب از خودنمایی، اجتناب از همشکلی با بیگانه، احتراز از عریانی و احتراز از اموری که سبب ترویج فردگرایی و خدشه به وحدت جامعه می گردند ضرورت دارد. توجّه به این عوامل خواهد توانست تقویت کننده ی وحدت و همبستگی جامعه باشد.
توجّه انتزاعی به مسکن بدون توجّه به عناصر مکمّل آن به عنوان فراهم آورندگان محیط مناسب سکونت و بی التفاتی به ارتباط آن با فضاهای مجاورش موضوعی است که در تقابل با نگرش وحدت گرایانه علی رغم وجود کثرت عناصر و اجزاء محیط، در پی ایجاد وحدتی معنوی و کالبدی در محیط است. بنابراین، در طرّاحی مسکن، توجّه به اصل وحدت در کثرت و مدّ نظر داشتن توأم کلّیّه ی موضوعات مرتبط با سکونت موضوعی است که نبایستی از آن غافل شود. مرعی داشتن کلّیّت در معماری مسکن مستلزم توجّه به مباحثی است که از جمله ی آنها عبارتند از: توجّه توأمان به جملگی نیازهای مادّی و روانی و معنوی و قلمروهای حیات انسان، ملحوظ داشتن ارتباط و تناسب ویژگی های مسکن مورد نظر با عملکرد و اشکال مجاور، مرعی داشتن تأثیر شرایط محیطی بر معماری مسکن، توجّه داشتن به تاریخ و هم چنین نگرش به آینده به همراه ملحوظ داشتن نیازهای روز؛ و به طور خلاصه توجّه همزمان و متوازن به کلّیّه ی عناصر و عوامل مرتبط با مسکن و محیط و(انسان، محیط طبیعی و محیط مصنوع) و جملگی جزئیات و روابط مربوط به آنها.
همکاری و هماهنگی جمیع دستگاه ها و تشکیلات اجرایی یکی دیگر از مواردی که امکان ترویج مسکن مطلوب را فراهم می آورد، مشروط بر آن که هیچ کدام افق فعّالیت و اهداف فعّالیت و اهداف را به قلمرو سازمان خویش منحصر و محدود ننموده و به کلّ کشور و اهداف بلند مدّت ملّی بیاندیشند. در این حالت است که می توان به تحقّق تجلّی معیارهای کیفی و هم چنین ترویج الگوهایی مناسب برای اقالیم متفاوت امیدوار بود. علاوه بر جامع اندیشی و وحدت گرایی(در عین کثرت) مسئولین و دست اندر کاران نسبت به کلّ کشور، جامع اندیشی نسبت به همه ی جنبه های حیات فرد و اجتماع نیز موضوع مهمّی است که باید به آن توجّه شود. علاوه بر آن، توجّه جامع به همه ی جنبه ها و وجوه حیات انسان و نیازهای مرتبط با هر وجه، ضرورتی است که جامعه ی معاصر به شدّت از کمبود آن رنج می برد. در واقع، ریشه ی این نیاز را در تمرکز(فعلی) بیش از حد بر جنبه های مادّی و اقتصادی می توان جست و جو کرد. بدیهی است که تفکر وحدت گرا که جامعیّت و کلّیّت و به عبارت دیگر باور به وحدت در کثرت عالم وجود از تبعات آن هستند، نمی تواند موضوع مسکن را طور انتزاعی و بدون توجّه به سایر موارد مرتبط با آن مورد بررسی قرار دهد.(۱۰) لزوم این جامع نگری در ایران اسلامی موضوعیّت جدّی تری می یابد. زیرا تفکر اسلامی موضوعات بسیار مهمّی را مدّ نظر دارد که توجّه به آنها به عنوان اصول و ارزش های بنیادین و اعتقادی که همه ی امور به آنها ارجاع می گردند، ضرورت دارد. مضافاً این که، جدّیت موضوع در ایران به جهت اتّصافش به صفت"اسلامی" می باشد که این صفت بیانگر بار فرهنگی غنی و سنگین و شناخته شده ی اسلام در جهان است جهانیان انتظار دارند که تجلّی فرهنگ و عقاید اسلامی را در فراورده های فکری و کالبدی این مرز و بوم مشاهده کنند. طبیعی است که یکی از مهم ترین این تولیدات و دستاوردها؛ معماری و شهر(محیط زندگی انسان) و از جمله مهم ترین جزء آن یعنی"مسکن" است.
محیط شهری تشکّل از بسیاری فعّالیّت ها و عملکردهایی است که به هر حال لازمه ی زندگی جمعی و شهری هستند. برخی از این فعّالیت ها تزاحم هایی با یکدیگر دارند که ممکن است دائمی باشند یا این که بسته به زمان و مکان، از شدّت و ضعف متفاوتی برخوردار باشند. برای مثال، مجاورت یک بیمارستان و یک مدرسه در شب با یکدیگر تزاحمی ندارند، همان گونه که تزاحم یک بزرگراه با مسکن در طول روز آن شدّتی را که شب هنگام دارد به نمایش نمی گذارد. با این حال، با توجه به جمیع جهات بایستی مسکن و رابطه ی مناسب آن نسبت به سایر عملکردهای عمومی شهر تعریف و مشخّص شود.

۴٫ حفظ و تقویت روابط همسایگی

یکی از راه های ایجاد و حفظ و تقویت روابط همسایگی این ارزش، پایداری اسکان است که با طرز تفکّر رایج که هر مسکنی را پلّه ی پرتاب به مسکنی دیگر تلقّی نموده و احساس توطّن و تعلّقی را بر نمی انگیزاند، منتفی است. طبیعی است که وقتی مسکن، رسماً به عنوان یک کالا(آن هم کالای مصرفی) تلقّی می شود نمی تواند به عنوان وطن که باید پاسخگوی نیاز انسان به تعلّق به مکان باشد، ایفای نقش نماید. گزارش دفتر امور عمران شهری و روستایی سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیز علی رغم آن که مسکن را به عنوان یک نیاز اساسی فرد و خانواده مطرح می نماید، اعلام می نماید که:"به رغم این موضوع در عمل با مسکن به مثابه یک کالای تجاری برخورد شده و مهم ترین تمایل سوداگری است"(روزانه اطّلاعات شماره ۲۲۸۷۵، ۲۹ شهریور ۱۳۸۲، ص ۱۸). و به این ترتیب ملاحظه می شود که یک نوع دوگانگی"تفکّر" در برخورد با موضوع مسکن رایج است.
فرد و جامعه هر کدام مقام و جایگاه خویش را دارا هستند؛ و توجّه به جامعه، در واقع، نوعی تقویت وحدت جامعه است. بنابراین، معیارهای مورد بحث باید به مسائلی بپردازند که به نحوی بتوانند در تقویت وحدت جامعه ایفای نقش نمایند. برای مثال، توجّه به ارتباطات رو در رو و ارتباط همسایگان را می توان به عنوان معیارهای مناسب معرّفی نمود. یکی از معیارها را می توان در وجود سلسله مراتب منطقی بین فضاهای عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی دانست که امکان تماسهای رو در رو با سایرین را افزایش می دهد. برای نمونه، مطالعات بسیاری بیانگر تقلیل ارتباطات اجتماعی و همسایگی ساکنین ساختمان های بلند نسبت به بافت های معمولی شهری است(امین زاده، ۱۳۷۷ و Gelb،۱۹۷۷ & Joo، ۲۰۰۰).

۵٫ حفظ و ارتقاء توجه به خانواده و روابط خانوادگی

خانواده به عنوان کوچک ترین و بنیادی ترین واحد و اجتماع انسانی مهد پرورش انسان است که نه تنها در کودکی و نوجوانی که در بزرگسالی و حتّی کهنسالی نیز در رشد شخصیّت و احساس امنیّت و هویّت او نقشی در خور توجّه ایفا می نماید. تضعیف ارکان این نهاد هر چقدر هم که کم باشد تبعات نامطلوب انسانی و فرهنگی و اجتماعی در پی دارد و به این ترتیب، توجّه به ویژگی های مسکنی که بقا و دوام این نهاد را تضمین نماید ضرورت هر نوع برنامه ی تولید مسکن است.
این زمینه اگرچه تحقیقات مستقل و مستوفایی را طلب می کند، امّا در این مجال به نکاتی اشاره می شود. مصون بودن فضاهای داخلی مسکن از دید بیگانگان، موردی است که آسایش خانواده سخت بدان وابسته است. فی الواقع، مسکن به عنوان محل امن و آرامش خانواده بایستی به گونه ی مناسب، از مشرف قرار گرفتن در امان بماند. شاید عدّه ای نصب پرده های ضخیم یا پنجره های کوتاه در ارتفاع و مانند آن را راه حلّ مناسبی برای تأمین این نیاز اساسی خانواده و مصون بودن از اشراف بدانند، امّا باید توجّه کرد که این روش ها روش هایی تدافعی و موردی هستند که روند جاری زندگی را که از جمله ی آنها استفاده از نور و هوای مناسب است، مختل می نمایند. مورد دیگری که در این رابطه مطرح است ارتباطات صحیح فضاهای داخلی به گونه ای است که غریبه ها بر فضاهای داخلی تسلّط نداشته باشند و قلمرو اعضای خانواده(والدین و فرزندان دختر و پسر) نیز به طریق مناسب از یکدیگر تفکیک شوند(ر.ک: نور:۵۸و۵۹). بنابراین، مصونیت مورد نظر برای مسکن مطلوب، عبارت از مصون بودن فضای داخل مسکن از دید بیگانگان و همچنین تنظیم سازمان فضایی و ارتباطات مناسب در داخل مسکن می باشد. برای مثال، مکان هایی از مسکن مثل حیاط یا محّل اجتماع خانواده و فعّالیت های فردی باید از دید و دسترسی بیگانه در امان باشند. در حالی که اطاق های خاص (مثل اطاق والدین) باید از دید سایر اعضاء خانواده نیز دور باشد.
آرامش اعضاء خانواده کیفّیت مهّمی است که توجّه به آن ضرورت بنیادین مسکن مطلوب است. انسان از جهات بسیاری به آرامش نیازمند است، که این جهات، ناشی از قلمروهای مختلف حیات انسانی می باشند. انسان برای انجام عبادت نیازمند مکانی آرام است تا حضور قلب لازم اصلی تفکّر به عنوان فعّالیت توصیه شده در فرهنگ اسلامی است. مطالعه و کسب دانش و درس خواندن فرزندان خانواده و بهره گیری از وسایل ارتباط جمعی نیز نیازمند آرامش است. فراهم آمدن امکان گفت و گوهای خانوادگی و تحکیم مبانی آن به وجود آرامش بستگی تام دارد. علاوه بر آن، برای انجام بسیاری فعّالیت های فردی و جمعی دیگر از جمله استراحت و تماس های رو در رو با اقوام و دوستان و همسایگان، وجود محیطی آرام ضرورت دارد. ایجاد محیط آرام در مسکن نیز به عواملی همچون مکان یابی مسکن نسبت به سایر عملکردها، مصالح مصرفی، سلسله مراتب بین درون و برون و وسعت آن وابسته است.یکی از اصلی ترین زمان هایی که باید طّی آن آرامش مسکن تأمین باشد، طول شب است. گذشته از همه ی غوغاهای بر هم زننده ی آرامش، نیازی است که نه تنها مسکن که همه ی فضا های شهری و معماری نیازمند آن هستند، تا حفاظت انسان در مقابل تبعات منفی معنوی و روانی و فیزیولوژیکی آنها ممکن گردد.
خانه ی مسلمانان حرم او است. خانه محل سکونت است که"سکونت" در زبان های فارسی و عربی و حتّی در زبان عبری به معنای سکینه و آرامش است.(۱۱)" کلمه ی سکینه از ماده ی سکون است، که خلاف حرکت است، و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال می شود، و معنایش"قرار" گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنی در تصمیم و اراده است"(طباطبایی، بی تا، ج۴،ص۱۳۸).(۱۲) به این ترتیب، مفهوم و معنای کلمه ی"ساکن"، علاوه بر آن که به بعد مادّی زندگی اشاره دارد، بر حیات معنوی و روانی انسان یا به عبارتی به وجه بنیادین زندگی انسان نیز متمرکز و ناظر است. به این ترتیب، هم ابعاد مادّی آرامش و آسایش(مثل فقدان سر و صدا و آلودگی صوتی و تنظیم شرایط محیطی) ضرورت مسکن مطلوب اند، و هم آرامش خیال در برابر جملگی عواملی که ممکن است آرامش قلبی و روحی انسان را مخدوش نمایند از ویژگی های مسکن مطلوب هستند. برخی موضوعاتی که به ویژه در بعد معنوی مخلّ آرامش انسان هستند عبارتند از: برخی فعّالیت های همسایگان که مولّد انواع آلودگی ها باشند، احتمال در معرض دید بینندگان بودن، فقدان مراتب مختلف امنیّت فیزیولوژیکی و روانی و فرهنگی، در اختیار نبودن فضای کافی برای افراد خانواده و اختلاط قلمروها که فراهم بودن امکان پذیرایی از میهمانان را ناممکن می کند؛ و حتّی ارتباطات و سازمان فضایی نامناسب درون خانه.
"خلوت" مسکن از معیارهایی است که به همراه سایر معاییر فوق الاشاره ضرورت محیطی مناسب زیست انسان می باشد. اگر ارتباط انسان با جهان هستی را به روابط چهارگانه ی ارتباط با محیط های طبیعی و مصنوع و جامعه و"خویشتن" تقسیم کنیم(ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۴)، وجود خلوت در محیط زندگی یکی از مهم ترین ویژگی های کیفی محیط است که می تواند به ایجاد زمینه ی مناسب رابطه ی انسان با"خویش" بیانجامد. علاوه بر آن، آسایش خانواده و فراهم آمدن امکان ارتباط مناسب اعضاء آن با یکدیگر و حتّی با سایر نزدیکان، نیازمند خلوت مسکن می باشد. بنابراین، می توان"خلوت" را ویژگی خاصّی از مسکن دانست که به تناسب نیاز فرد یا افراد و هم چنین در رابطه با هر فعّالیتی معنای خاصّ خود را خواهد داشت. برای مثال، خلوت مطلوب برای عبادت با خلوت مورد نیاز برای برپایی محافل دوستانه و خانوادگی یا خلوت لازم برای مطالعه متفاوت خواهند بود.
تنظیم ارتباطات درونی و بیرونی خانواده نیز می تواند ویژگی مسکن مطلوب باشد. خانواده کوچک ترین واحد اجتماعی است که ارتباطاتی با خویش، با اعضاء خود و با جهان خارج دارد. طبیعتاً، هر یک از این ارتباطات نیازمند فضا(ها)یی مناسب برای فعّالیت های فردی و جمعی است که در مسکن رخ می دهند. ارتباطات این فضاها با یکدیگر و با فضای خارج و تناسباتشان با ویژگی ها و مختصّات و اهدافی که برای خانواده مطرح هستند و هم چنین تناسبشان با فعّالیت های مرتبط، موضوعاتی هستند که توجّه طرّاحان را طلب می نمایند. بنابراین، مسکن مناسب، شرایط مناسب را برای زیست ساکنین خویش به عنوان یک واحد بنیادین اجتماعی(خانواده) فراهم می نماید. امروزه که بسیاری شرایط اجتماعی، نوع اشتغال، ویژگی های وسایل ارتباط جمعی(تلویزیون و به ویژه تلویزیون اختصاصی در هر اطاق، رایانه و تجهیزات جنبی آنها مثل هدفون)، تمایل به جدایی از خانواده در میان جوانان، ترک خانواده از سوی جوانان و تنها نماندن سالمندان، تغییر در سازمان فضای مسکن و میل به دارا بودن فضایی اختصاصی(اطاق) از سوی تک تک افراد خانواده و بسیاری موضوعات از این دست، به عنوان عوامل دوری اعضاء خانواده از یکدیگر عمل می کند، بر برنامه ریزان و طراحان است که به طریق مناسب در جهت تضعیف تأثیر این عوامل و تقویت ارتباط اعضاء خانواده با استفاده از ویژگی ها و آئین ها و مراسم و ارتباطات فرهنگی اقدام کنند. و خانه ها را از محل ملاقات ها احتمالی و حتّی اجباری اعضا آن برهانند.

۶٫ امنیّت

ویژگی های معماری مسکن مطلوب بایستی به گونه ای باشد که درجات مختلف امنیّت را برای ساکنین خویش فراهم آورد. این امنیّت اعم از امنیّت در مقابل بلایا و سوانح طبیعی و غیر طبیعی، امنیّت در برابر تجاوزات سایر آحاد جامعه، امنیّت در برابر اثرات ناشی از فعّالیت های انسانی، امنیت روانی، امنیت فرهنگی و سایر جنبه های امنیّت می باشد. در جهت تأمین امنیّت، منظور داشتن عوامل زیر توصیه می شوند: مکان یابی مناسب مسکن نسبت به سایر عملکرهای شهری، انتخاب مصالح مناسب که الزاماً مصالح گران قیمت نیستند، اتّخاذ روش های مناسب ساخت، پیش بینی تمهیدات لازم برای تقلیل خسارت به هنگام وقوع سانحه و مکان یابی مناسب مسکن در ارتباط با عملکرهای مولّد انواع آلاینده ها به ویژه آلودگی هوا و آلودگی صوتی. قابل ذکر است که به ویژه در جامعه ی اسلامی، امنیت روانی و امنیت فرهنگی از بارزترین وجوه امنیت انسان هستند. علاوه بر مباحث مرتبط با مراتب مختلف هویّت که از این وجوه از امنیت متأثّر هستند، عوامل عدیده ای نیز بر این انواع امنیت تأثیرگذار هستند، که از جمله ی آنهاست: خودستایی، عریانی، برونگرایی، نمایش خود، تناسب غیر متعارف فضایی، ترغیب به مصرف و امثالهم.
به این ترتیب، بارزترین مصادیق امنیّت عبارتند از: امنیّت فرهنگی، امنیّت روانی، امنیّت اخلاقی، امنیّت در برابر گناه، امنیّت فکری و سایر وجوه و مراتب معنوی و روانی امنیّت. در دوره ی معاصر؛ حتّی در مقوله ی امنیت فیزیکی نیز، ویژگی های کالبدی مقابل چشم؛ علاوه بر آن که احساس فقدان یا خدشه دار بودن امنیّت را به ساکنین منتقل می کند، این شرایط نامطلوب(یعنی فقدان امنیت) را به ناظرین نیز القا می نماید. در حالی که مسکن تاریخی ضمن تأمین امنیت ساکنین، فضای مطلوبی را برای فعّالیت های خانوادگی و فردی آنان فراهم می کرد و دیگران نه تنها به سهولت قادر به خدشه دار کردن امنیت آنها نبودن که حتّی وسوسه ی آن را نیز به خود راه نمی دادند، سیمای عمومی ساختمان های مسکونی معاصر نه تنها این احساس و القاء امنیت را به ذهن ساکنین و مردم متبادر نمی کنند، که فراتر از آن، مردم را به زیستن در زندان های خود ساخته(پشت میله ها) مجبور می کنند.
در مورد امنیّت می توان گفت که امنیّت مورد نظر، برای دو گروه مدّ نظر می باشد: یکی ساکنین و دیگری سایر افراد جامعه که به گونه ای با ساختمان های مسکونی در ارتباط می باشند. به این ترتیب، همسایگان باید از تحت اشراف و نگاه دیگران بودن در امان باشند. همسایگان باید از ترافیک و آلودگی ناشی از تردّد همسایگان در امان بمانند. اهل شهر باید از تبعات زیست محیطی بلند مرتبه ها در امان باشند.

۷٫ هویت

هویّت، اصلی است که جهان بینی اسلامی به جدّ آن را مورد تأکید قرار داده است. هویّت را نمی توان به صورت بخشنامه ای و آمرانه به جامعه القاء نمود، بلکه هویّت باید نشان از استقلال و خود باوری و عزّت جامعه باشد. در غیر این صورت و در صورت تقلید از هویت بیگانه، هویّت دیگران ترویج و تبلیغ می شود و نوعی از احساس حقارت و از خود بیگانگی را در جامعه به وجود می آورد. در مقوله ی هویّت، معیارهایی همچون: هویّت معنوی و جمعی، احتراز از خودنمایی، فرم و شکل و کاربری مناسب، بوم آوری و هویّت ملّی را می توان معرّفی کرد.
هویّت شهرهای تاریخی ایرانیان چنان بارز و واضح و واجد ویژگی های خاصّ خود و متمایز با شهرهای غیر ایرانی و به ویژه شهرهای کشورهای غیر اسلامی است که بیگانگان اوّلین کسانی بوده اند که به این هویّت و وجه تمایز اشاره کرده اند. اندیشمندان و مهندسین ایرانی در دوره ی معاصر نیز چنان بر این هویّت و ارزش آن تأکید دارند که عموماً بافت ها و شهرهای جدید و توسعه های متأخّر را بی هویّت می نامند. جلوه های بارز هویّت شهرهای تاریخی ایرانی را در وجوه مختلف آنها از جمله هویّت کالبدی، هویّت عملکردی، هویّت تاریخی، هویّت فرهنگی، هویّت محیطی، هویّت طبیعی، هویّت دینی، هویّت انسانی، هویّت اکتسابی، هویّت ملّی و هویّت اجتماعی آنها می توان تمیز داد(ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۶).
هویّت انسان و رابطه ی این هویّت با هویّت متعلّقات و آثار انسان(از جمله مسکن او) که می توان از آن به رابطه ی"این همانی" انسان با آثارش یا تجلّی هویّت انسان در آثار و متعلّقاتش تعبیر نمود، موضوع بنیادین مورد توجّه انسان است.(۱۳) به این ترتیب، طبیعی خواهد بود که مسکن انسان به نوعی با هویّت او مرتبط باشد. در این وادی آنچه مهم است تقویت هویّت انسانی و فرهنگی و معنوی انسان و گرایش او به سمت همراهی با جامعه و احساس وحدت با جمع می باشد. برعکس، مسکن نباید انسان را به سمت احراز و نمایش انحصاری هویّت فردی و مادّی سوق داده و به عنوان عامل رشد فردگرایی و ضعف وحدت جامعه و جمع ایفای نقش نماید. در واقع، احراز و متعادل هویت فردی و جمعی و مادّی و معنوی انسان شاخص مهمّ ارزیابی مسکن مطلوب است.
مباحث مرتبط با هویّت و از جمله هویّت ملّی، هویّت معنوی و هویّت جمعی به شدّت مقهور هویّت های بیگانه شده و به جای آنها هویّت کاذب مادّی و فردگرایی رشد یافته است. موضوع دگرگونی فرهنگی پدیده ای است که به صورت مسئله غامض عصر حاضر در آمده است. چون که"ساختمان های مدرن نشانه ی زندگی های مدرن اند. ساختمان های بلند مدرنی که در این قرن ظهور کرده اند. مشخّصه های فرهنگ مدرن به ویژه فرهنگ مدرن غربی را منعکس می کنند. آنها تمدّن بشری را نیز به جلو می برند و شیوه ی زندگی مدرن را در همه ی شهرها و مناطق مختلف دنیا گسترش می دهند"(لی و دیگران، ۱۳۷۵). در این مقوله برای نمونه می توان به ساختمان های بلند اشاره کرد. تقریباً هیچ کس برای عمارات بلند مرتبه ی موجود در ایران هویّتی ایرانی و اسلامی و ملّی قائل نیست و علی رغم طرّاحی(تقلید) و ساخت آن با مصالح ایرانی و اشغال آن توسّط ایرانیان کسی آنها را به عنوان نمادی از معماری اصیل ایرانی نمی شناسد. وضعیّت اسفناک حاصل از این تفکّر، آن است که به مرور معماری ایرانی مضمحل شده و این فکر القا می شود که تنها عمارات قدیمی خشتی، ایرانی اند و به مرور این اشتباه ظهور می کند و رواج می یابد که معماری ایرانی برای زندگی امروز تناسب نداشته و چیزی به نام معماری ایرانی امکان بقا نخواهد داشت. از جنبه ی دگر، به دلیل اختصاص بلند مرتبه ها به عملکردهای مادّی و اقتصادی و خصوصی، که با تکرار فرم های بیگانه تقویت می شود، عمدتاً هویّتی مادّی داشته و فاقد هرگونه هویّت معنوی و توان یادآوری و تذکّر ارزش های معنوی هستند. هویّتی که این ساختمان ها به جهت کالبدی و عملکردی برای شهر و محلّه به ارمغان می آورند، عاری از هویّت جعی، و برعکس تأکید کننده ی هویّت فردی یا هویّت هایی هستند که بر قطب بندی های اجتماعی تأکید دارند.

۸٫ ارتباط با طبیعت و همزیستی با آن

چنانچه از مباحث مربوط به تأکید تعالیم اسلام بر تفکّر و تدبّر و تعقّل در طبیعت و عناصر طبیعی به عنوان آیات الهی، می توان استنتاج کرد، توجّه به طبیعت و عناصر طبیعی و ایجاد ارتباط مناسب انسان با آنها؛ یکی از اصلی ترین شرایط و ویژگی های مسکن مطلوب می باشد.
هم چنین یکی از اصلی ترین ارتباطات انسان با عالم وجود، ارتباط او با طبیعت است(ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۴). فراهم بودن این ارتباط که کثرت تأکید بر لزوم آن در تعالیم اسلامی و فرهنگ ایرانی، لزوم دخول در جزئیات آن منتفی می نماید(ر. ک: قرآن کریم، نهج البلاغه، امام جعفر صادق (ع)، ۱۳۵۹، جعفری، ۱۳۶۲، ج۱ و۳)، امر مهمّی است که می تواند به عنوان یکی از معیارهای اصلی مسکن مطلوب مطرح شود. علاوه بر نیاز انسان به تماس با طبیعت، هماهنگی محیط مطرح شود. علاوه بر نیاز انسان به تماس با طبیعت، هماهنگی محیط مصنوع و از جمله عمارت و مسکن(به عنوان مهم ترین و بیشترین اثر معماری مستحدثه توسّط انسان در زمین) با طبیعت(محیط، عناصر، سیما، مناظر، مصالح و زیبایی های طبیعی) ضرورتی انکار ناپذیر است. بنابراین، انسان از جنبه های مادّی و معنوی متفاوتی به طبیعت و عناصر طبیعی و برخورداری از تماس نزدیک و مداوم با آنها نیازمند است. در این مقوله، توجّه به چند نکته اهمیّت دارد. ۱- این که این تماس بایستی در یک سلسله مراتب منطقی از واحد مسکونی تا کوچه و خیابان و محلّه و شهر و حتّی خارج شهر(طبیعت بکر) برقرار باشد. ۲- عناصر طبیعی بسته به ارزشی که در برآورده نمودن نیازهای معنوی و روانی انسان، با توجّه به معانی نمادینشان، دارند شناسایی و دسته بندی و به مردم یادآوری شوند و امکان تماس با آنها برقرار گردد. ۳- به نقش عناصر طبیعی در جهت پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان نیز توجّه شده و این نقش مهم به مردم معرّفی شود. علاوه بر آن، ملحوظ داشتن شرایط اقلیمی و محیطی در طرّاحی مسکن نقشی بسیار مهم ایفا می نمایند و نکته ی مهم در این مقوله آن است که ابنیه به گونه ای طرّاحی شوند تا نیاز به تنظیم کننده های مصنوعی برای تنظیم شرایط محیطی به حدّاقل ممکن کاهش یابد. در این صورت است که نه تنها در بلند مدّت فواید زیست محیطی و حتّی صرفه های اقتصادی فراوانی برای جامعه خواهد داشت، بلکه در جهت خودکفایی و احراز هویّت ملّی نیز عمل خواهد کرد. نکته ی بعدی در ارتباط با بهره گیری از طبیعت عبارت از شناسایی قوانین حاکم بر طبیعت و استفاده از آنها در طرّاحی و برنامه ریزی محیط مصنوع و از جمله مسکن است. این موضوع به وظیفه ی مهم انسان به عنوان خلیفه الله رجوع داده می شود که در جهت حفظ امانت الهی بایستی اصول حاکم بر اعمالش را اصولی قرار دهد که در افعال و خلقت الهی مشاهده می شوند(ر. ک: نقی زاده و امین زاده، ۱۳۸۴).
اگرچه این ویژگی بارز غالب مجتمع های زیستی دوران گذشته در بسیاری از جوامع بود که هر واحد مسکونی دارای فضای باز اختصاصی بود، امّا این ویژگی در شهرهای تاریخی ایرانی با ویژگی های کاملاً شاخصی وجود داشت. جملگی خانه ها، مدارس، مساجد، کاروانسراها و عمارات عمومی و خصوصی دارای حیاطی بودند که به تناسب وسعت و عملکرد خویش آب و گیاه و نور طبیعی و جریان هوا و حیوانات را در خویش داشتند و به این ترتیب هر کدام پذیرای استفاده کنندگان خویش بودند. این فضاها ارتباط انسان با آسمان و ماه و ستاره و خورشید را نیز برقرار می کردند. حتّی در مجتمع هایی که به دلیل شرایط خاصّ اقلیمی(کمبود زمین، عدم دسترسی به منابع آب در واحدهای مسکونی، صخره ای بودن و مانند آنها) بافت کاملاً فشرده و بدون حیاط را دارا بودند، به روش های دیگری، از قبیل دسترسی بسیار نزدیک به طبیعت پیرامون، اشتغال در محیط طبیعی و گذران و انجام برخی فعّالیت ها در بام خانه ها این ارتباط برقرار بود. با عنایت به تجارب جوامع بشری و فرهنگ اسلامی-ایرانی، مناسب ترین شیوه ی برخورد انسان و طبیعت آن است که در عین حالی که انسان را اشرف مخلوقات و ارجح بر جهان می داند که عالم را برای او مسخّر قرار داده اند،(۱۴) به این مورد مهم نیز توجّه دارد که انسان در جهان و با جهان زندگی می کند و حیات طیّب او بستگی تامّی به پاکی و سلامت جهان دارد.(۱۵) بنابراین در عین بهره گیری از جهان باید به شناسایی قوانین حاکم بر آن(سنن الهی) همّت گماشته و اعمال خویش را با آنها هماهنگ نماید. در جامعه ای با این تفکّر و با این روش است که نه تنها به راحتی پذیرای آرای منطقی و انسانی ظاهراً جدید همچون توسعه ی پایدار است، که به بالاتر از آن اندیشید(نقی زاداه، ۱۳۸۵)، و در صورت همّت کردن؛ توانایی تکامل و غنا بخشیدن به آن و ارائه ی سهمی مهم در ارتقاء دانش بشری دارد. در چنین جامعه ای نشان از خروج از تعادل به چشم نمی خورد، و ارتباط انسان با عناصر طبیعی در فضاهای مختلف شهری برقرار است. ممکن است این موضوع مطرح شود که در گذشته ابزار و وسایل و امکانات تخریب کننده و آلوده کننده ی محیط وجود نداشت، و به بیان دیگر همزیستی با طبیعت امری طبیعی و محتوم و ناگزیر بوده است. باید توجّه کرد که عامل تخریب محیط، تنها صنعت و ماشین و ابزار و ادوات نیستند، بلکه آنچه مهم و عامل اصلی تخریب و آلودگی محیط و طبیعت است، ویژگی های اخلاقی و عملی انسان می باشد که با بردن نامناسب ماشین و در جهت ارضای امیال خویش طبیعت را نابود می کند. این ماشین نیست که طبیعت را تخریب می نماید. طبیعی است ماشینی که در خدمت امیال انسان قرار گیرد(همچون تیغ در دست زنگی مست) تخریب طبیعت را تسهیل و تشدید می کند.
مقایسه ی دو نوع نگرش به طبیعت و عناصر طبیعی در دوران سنّت و مدرن(۱۶) موضوع را روشن می کند. بدون دخول در این مباحث که در مواضعی دیگر به آنها اشاره شده است، تنها به ذکر این نکته بسنده می شود که مطابق بسیاری از آرا متفکّران، بزرگترین عامل تخریب طبیعت و محیط زیست و آلودگی انسان ها نتیجه ی بحران اخلاقی انسان دوران مدرن است و نه صرف ماشین(ر. ک: نصر، ۷۸-۱۳۷۷، همو، ۱۳۷۹ و سازمان حفاظت محیط زیست، ۱۳۸۰). در عین حال، توجّه کنیم که برای نمونه، آلودن آب، در گذشته، که بسیاری قنوات و مسیرهای آب از معابر و فضاهای اصلی و حتّی از داخل خانه ها می گذشتند، می توانست ممکن و بسیار ساده باشد. امّا تنها عاملی که انسان ها را از این امر بر حذر می داشت در مورد آلوده کردن خاک و محیط زندگی. توجه کنیم که در شهرهایی که اداری خدمات شهرداری و جمع آوری زباله یا رُفت و روب معابر وجود نداشت و این مهم را همه ی مردم با احساس تعهّدات اخلاقی و به تبعیّت از آموزه های دینی انجام می دادند. اگر این وضعیّت را با وضعیّت شهرهای اروپایی آن دوران مقایسه کنیم موضوع روشن می شود.
بوم آوری معیاری است که علاوه بر تذکّر و تقویت استقلال و عزّت جامعه ی اسلامی نشانه ای از استفاده ی صحیح از هر چیزی است که در اختیار جامعه می باشد. این معیار که به عنوان یکی از مبانی معماری ایرانی نیز معرّفی شده است(پیرنیا، ۱۳۶۹)، امروزه به عنوان یکی از اصلی ترین ویژگی ها و مبانی توسعه ی پایدار نیز مطرح می باشد. اکثریّت ساختمان های بند مرتبه ی مستحدثه در ایران معاصر(نه در طرح، نه در شکل، نه در مصالح انتخابی، نه در تناسبات و نه در ارتباط با بافت شهر) نشانی از بوم آوری و بومی بودن ندارند. مروری اجمالی بر تاریخ معماری و احداث ساختمان های بلند منفرد(همچون مساجد و مأذنه ها و کلیساها و میل ها و برج ها) و حتّی مجتمع های مسکونی وسیع نظیر آنچه در بابل و آتن و یمن و روم و بیزانس در ارتفاعات حتّی ۳۰ متر و تا ده طبقه در گذشته بنا می کرده اند(شولز، ۱۳۷۵)، دلیل روشنی است بر ردّ این نظریّه که برای بلند مرتبه ها صرفاً بایستی از مصالح مدرن استفاده کرد. البتّه سخن در نفی مصالح مدرن و بازگشت به استفاده از خشت و چوب نیست؛ بلکه در اینجا به دو نکته ی بنیادین اشاره می شود. اول این که در مقوله ی مصالح نباید دنباله رو اکتشافات و اختراعات بیگانگان بود و باید دست به کار شد و خود نیز امکانات در دسترس به کشف و اختراع مصالحی همّت گماشت که بتوانند با هویّتی ملّی مطرح شوند و پاسخگوی نیازهای تکنیکی روز باشند و به استقلال و خودکفایی کشور کمک کنند. دیگر این که به روند جذب ضایعات ساختمانی در طبیعت توجّه شود که چه آسیب غیر قابل تصوّری به طبیعت وارد می شود و این در حالی است که ضایعات مصالح سنّتی و بومی به آسانی در طبیعت قابل هضم بوده و خسارتی به آن وارد نمی کنند.

۹٫ رعایت عدل و توجّه به عدالت اجتماعی

متون اسلامی مشحون از تذکراتی در مورد اهمیّت عدل و لزوم رعایت آن در جملگی زمینه های زندگی است. ضمن آن که"عدالت" معنای وسیعی را در برگرفته است. با توجّه به فرموده ی نبیّ مکرّم اسلام(ص) که فرموده اند"بِالعَدل قامَتِ السَّمواتِ وِ الاَرض: آسمانها و زمین با عدل برقرار است،" می توان به جمیع اموری که به عدل مربوط یا از آن مشتق شده باشند، به عنوان معائیری برای ارزیابی فعّالیت های انسان توجّه کرد. اهمّ این معائیر در زمینه ی مورد بحث عبارتند از: تعادل بین جنبه های معنوی و مادّی حیات، تعادل در انتخاب کاربری، تأمین خدمات محلّ استقرار مناسب، تعادل در فضای باز و ساختمان، تأمین خدمات شهری مناسب، تعادل بین محیط مصنوع و طبیعت و سایر مصادیق تعادل و میانه روی.
تعادل به عنوان بارزترین ویژگی و بنیادی ترین اصل حاکم بر عالم وجود که مشتق از عدل می باشد، اصلی است که رعایت آن در هر گونه طرح و برنامه ای توصیه شده و می تواند فراهم آورنده ی امکان تجلّی بسیاری ارزش ها و مفاهیم و معیارهای دیگر باشد. در ارتباط با مسکن، رعایت تعادل محیطی، تعادل در پاسخگویی به نیازهای توأم فرد و خانواده و جامعه، تعادل در مصرف منابع طبیعی و تعادل در فرهنگ و الگوی مصرف. مضاعفاً این که تعادل(به تبعیّت از اصل عدل) در جای خود قرار گرفتن هر جزء است؛ و معرّفی کلّ مسکن به نحوی است که بهترین بازدهی معنوی و مادّی را داشته باشد.
ویژگی تعادل که مصداق و تجلّی عدالت حاکم بر عالم هستی است، اصل توصیه شده ی تعالیم اسلامی برای جملگی امور مسلمانان است که مباحث و صفاتی چون حنیف، وسط، قصد(اقتصاد) و میزان که برای اسلام یا مسلمانان ذکر شده است(لقمان: ۱۹، بقره:۱۴۳، مائده: ۶۶ و جوادی آملی، ۱۳۶۶)، به نحوی به آن ارجاع می شوند. مصادیق مختلف تعادل را در رعایت تعادل در توجّه به ابعاد و نیازهای معنوی و مادّی انسان، ایجاد و حفاظت از تعادل بین محیط طبیعی و محیط مصنوع، و تعادل در دسترس جامع به امکانات و خدمات عمومی شهر می توان مورد بررسی قرار داد Naghizadeh، ،۲۰۰۰a & Naghizadeh، ۲۰۰۰٫
برنامه ریزی ملّی برای گسترش عدالت اجتماعی و کسب درآمد مناسب و دسترسی به امکانات لازم برای زیست انسانی در همه ی مجتمع های زیستی ضرورتی انکار ناپذیر است که توسّط آن می توان از کوچه ای بی رویه ای که در پی تأمین زندگی مادّی و دنیایی است پیشگیری نمود. مضافاً این که رفع قطب بندی های مختلف در یک شهر نیز راهی برای امحاء و مسائل و مشکلاتی است که زمینه ساز تقابل های اجتماعی و انسانی و بالّنتیجه بحران امنیت می گردند. توجّه به امر سکونت(و ایجاد شرایط سکونت مطلوب) به جای تمرکز بر تولید سرپناه موضوعی است که می تواند شرایط عادلانه ی زندگی را برای انسان ها فراهم آورد. به این ترتیب، فضای خانه و مسکن، نه تنها باید بتواند زمینه ی مناسب رشد کرامت های انسانی و پاسخگوی نیازهای روحی و روانی او نیز باشد. توجّه به این نکته، مهم است که: اصل یکصد و سی و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به حقّ، از"مسکن مناسب"(و نه مسکن حداقل) سخن می گوید و البتّه که ویژگی های این تناسب نیز باید از جهان بینی اسلامی و فرهنگ ایرانی استخراج و معرّفی شود.
به همین دلیل است که در طرح مسکن حدّاقل توجّه به"ویژگی ها و ابعاد کمّی و کیفی مسکن" به گونه ای که فضای سکونتی مورد نیاز و متناسب با خانوار های ایرانی"باشد توصیه می شود (حبیبی و دیگران، ۱۳۶۷،ص۲). سخن در این است که ارزش های مطرح در فرهنگ ایرانی و شأن خانواده ی ایرانی باید مورد توجه قرار گیرند و از آنچه این ارزش ها و این شأن را تضعیف و خدشه دار می کند احتراز شود. اصل سی و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز"داشتن مسکن متناسب با نیاز"، را"حقّ هر فرد و خانواده ایرانی" می شمارد و دولت را موظّف می داند که با"رعایت اولویّت برای آنها که نیازمندند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه ی اجرای این اصل فراهم کند."
توجّه کنیم که میانه روی، به عنوان جلوه ای از تعادل به هرگونه خروج از عدالت و تعادل اطاق می شود که مصداق بارز آن را می توان"اسراف" نامید که در همه ی امور باید از آن احتراز کرد. این موضوع، یکی از تعالیم قرآنی است که به هرگونه خروج از تعادلی، اسراف اطلاق می شود. به طور نمونه فرعون به دلیل برتری جویی اش در زمین مسرف نامیده می شود(یونس: ۸۳ و دخان:۳۱). قوم لوط نیز به جهت خروجشان از جاده ی تعادل و روش زیست طبیعی به عنوان قومی مسرف معرّفی شده اند(اعراف:۸۱). غفلت نیز با اسراف مرتبط است(یونس: ۱۲). خلاصه این که هرگونه فساد و تباهی در زمین و هم چنین ضدّیت با اصلاح در زمین نیز مصداق اسراف هستند(شعراء: ۱۵۲-۱۵۱). توازن نیز از ویژگی ها و صفاتی است که می تواند در قالب میانه روی مطرح شود، که همه چیز موزون خلق شده اند.(۱۷) و عدل(که مبنای همه ی صفات پسندیده و جمع فضیلت هاست)، موزون است. در مورد مفهوم موزون بودن عدل می توان گفت:"اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم که در آن اجزا و ابعاض مختلفی به کار رفته است و هدف خاصّی از آن منظور است، باید شرایط معیّنی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود و تنها در این صورت است که آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید"(مطهری، ۱۳۵۷، ص ۵۹). موزون و متعادل بودن به نوبه ی خود مستلزم نظم و حساب و جریان معیّن و مشخّصی است. و این در واقع همان حدیث نبوی است که می فرماید: "بِالعَدل قامَتِ السَّمواتِ وَ الاَرض."
میانه روی که همان مشی در حدّ تعادل و اجتناب از افراط و تفریط است از کیفیّاتی است که در به تعادل رساندن جامعه ایفای نقش می نماید. جنبه ای از میانه روی عبارت از اجتناب از اسراف و تبذیر است که در مقولاتی همچون انتخاب مصالح و شیوه های ساخت و تنوّع فضاهای درونی مسکن و هر آنچه بتوان آن را به عنوان خروج از تعادل ذکر کرد، بروز می نماید. علاوه بر آن، میانه روی به معنای اجتناب از لغو و بطالت است که این اعراض و دوری به عنوان ویژگی مؤمنین ذکر شده است: "قَد اَفلَحَ المِؤمِنُونَ الَّذینَهُم فی صَلوتِهِم خاشِعُونَ وَ اَلَّذینَهُم عَنِ اللَّغوِ مُعرِضُونَ: همانا اهل ایمان به فیروزی و رستگاری رسیدند آنان که در نماز خاضع و خاشع هستند و آنان که از لغو و سخن باطل اعتراض و اعراض می کنند"(مؤمنون:۳-۱). جملگی این ها، هشیاری جامعه را در تقابل با موج ترویج مصرف گرایی و مدگرایی شایعی طلب می نماید که دنیای صنعتی و مادّیگرایی معاصر به شدّت مبلّغ و مروّج آن است و به صورت اشکال و مصالح و فضاها و روابطی ظاهر می شود که در تضاد با اقلیم و ارزش های فرهنگی جامعه و حتّی تضعیف کننده ی اقتصاد خانواده ها می باشد.
"هماهنگی" موضوع بنیادینی است که رعایت آن در طرّاحی مسکن، خواهد توانست علاوه بر کمک به ایجاد مسکن مناسب، در ایجاد و نمایش تعادل های محیطی و کالبدی و بصری نیز نقشی در خور ایفا نماید. بدون دخول به مبانی و اثرات هماهنگی، به برخی زمینه هایی که هماهنگی در آنها ضرورت دارد بسنده می شود: هماهنگی ویژگی های محیطی محیط مصنوع با مختصّات روانی و فیزیکی انسان، هماهنگی عناصر انسان ساخته با طبیعت و اقلیم، هماهنگی عناصر و عملکردهای مجاور، هماهنگی فرم ها و اشکال، هماهنگی مصالح با یکدیگر و با اقلیم، هماهنگی ویژه های مسکن با فرهنگ عمومی و با فرهنگ خانواده ها و خلاصه آن هماهنگی هایی که بایستی بین(نیازها و مختصّات) انسان و محیط طبیعی و مسکن و شهر برقرار باشند و امروزه کمتر مورد توجّه قرار دارند.(۱۸)

۱۰٫ زیبایی

مشاهده و احساس منظر و چشم انداز و اشکال زیبا که خواست انسان است، نیازمند ملحوظ داشتن تناسبات و هماهنگی هایی در مختصّات ابنیه و فضاهای باز شهری است. در واقع، زیبایی نتیجه ی تناسبات و تعادل هایی است که طرح ها و برنامه های از پیش اندیشیده امکان فراهم آوردن آن را دارند. این در حالی است که عمارات و فضاهای موجود که نتیجه ی تصمیم و اراده ی فردی هستند و آنچه در این تصمیم گیری دخالت ندارد مختصّات عمارات اطراف می باشد. زشتی این ساختمان ها را در مقولاتی چند می توان برشمرد. اوّلین نکته ناهماهنگی و عدم تناسب آنها با بافت و عمارات همجوار می باشد که این البتّه اختصاص به بلند مرتبه ها نداشته و شامل جملگی ساختمان های شهر نیز می شود. مورد بعدی فقدان نماسازی مناسب و هماهنگ در چهار طرف ساختمان است. به این ترتیب، که معمولاً یک و حدّاکثر دو نمای اصلی، نماسازی شده و دو نمای دیگر یا به حال خود رها می شوند که پس از مدّتی در اثر بارندگی و آلودگی هوا زشتی در چندانی می یابند، و به این ترتیب، از چهار نمای شهری دو نمای آن نمایی آکنده از زشتی و عدم تناسب است. بگذریم از این که تناسبات و مصالح و رنگ های به کار گرفته شده در نماهای اصلی نیز در بسیاری موارد صبغه ای از زشتی را به نمایش می گذارند که اغلب حکایت از منیّت و تفاخر و انانیّت دارد.

۱۱٫ ارجحیّت معنویّت بر مادّیت

این رجحان، کیفیّت و جلوه ای است که در ظاهر و کالبد شهرها و اجزا و عناصر شهرهای مسلمانان و از جمله مسکن آنها به وضوح و روشنی باید قابل درک باشد. این ظهور چیزی جز جلوه ی باورهای مردم نیست که به معنویّت عنایت ویژه دارند و دنیا را در پناه آخرت جست و جو می کرد و در واقع دنیا را وسیله ای برای وصول به آخرت یا ساختن آن می دانست. شاید این امر به دلیل عدم تفکیک دنیا و آخرت باشد. این عدم تفکیک با عدم تفکیکی که امروزه از آن بحث می شود، کاملاً متفاوت اند. در دوران معاصر ابتدا دنیا و آخرت از هم تفکیک می شوند، و از آنها به عنوان دو مقوله و دو قلمرو حیات نام شود. سپس این موضوع مطرح می شود که اسلام به هر دو قلمرو توجّه دارد و هیچ یک را معطّل نمی گذارد. بنابراین، نتیجه می گیرند که هر دو را باید مدّ نظر و ملاک عمل قرار داد. طبیعی است که در این روند(تفکیک و دوباره وصل کردن این دو ساحت) جدا انگاشتن آنها اثر منفی خود را خواهد داشت. به این ترتیب که(به اشتباه و به تبعیّت از سیطره ی تفکّرات بیگانه) برخی چیزها دنیایی و مادّی و بعضی دیگر اخروی و معنوی تلقّی می شوند. این در حالی است که در ادیان الهی چنین نیست. راه و مقصد یکی است. امّا ابزار و وسایل و ساحت های متفاوتی در دسترس مردم قرار دارند. حتّی تاجر پس از نماز صبح تا هنگام حضور در حنجره ی خویش به تحصیل(و حدّاقل به کسب علم پیشه ی خویش: مکاسب) می پردازد. و بدین ترتیب است که میان مسجد و مدرسه و بازار و محکمه ی شرع و مرکز فرمانروایی جدایی نیست.

۱۲٫ سلسله مراتب

اصل سلسله مراتب که ارتباط قلمروهای مختلف محیط زندگی را از عمومی تا خصوصی(عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی) تعریف و تعیین می کند به دلیل ویژگی های مسکن که آن را"حرم" نامیده اند و از اهمیّت خاصّی برخوردار است. در رابطه با مسکن، سلسله مراتب را می توان در دو درجه ی بیرونی و درونی مورد مداقّه قرار داد. سلسله مراتب بیرونی به ارتباط داخل مسکن با سایر فضاها و عملکرهای پیرامون آن می پردازد، در حالی که سلسله مراتب درونی بر تبیین ارتباط عناصر داخل مسکن با یکدیگر متمرکز است. قابل ذکر است که در انتظام ارتباطات فضاهای داخلی نیز اهمیّت سلسله مراتب کمتر از ارتباط مسکن با خارج نمی باشد. چنانچه توصیه شده است که از سنینی مشخّص، خوابگاه دختران و پسران خانواده از یکدیگر جدا شود و همچنین کودکان بایستی برای ورود به محل استراحت والدین از آنها اجازه بگیرند(نور: ۵۹-۵۸). تأثیر اصل سلسله مراتب بر معماری مسکن، به تبیین مراتب و نحوی ارتباط قلمروهای مختلف(عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی) می پردازد و حدّ و حریم و فضاها و عناصر ارتباطی هر یک را تعیین می نماید. ضمن آن که در هر قلمرو نیز به جزئیّات بیشتری توجّه داشته و ارتباط اجزاء و عناصر آن قلمرو با یکدیگر و با سایر قلمروها را مورد توجّه قرار می دهد.
رابطه ی اجزاء درونی مسکن و همین طور ارتباط آن با فضاهای خارج از خود الزاماً باید، هم واجد قلمروهای مشخّص و تعریف شده ای باشد و هم این که حریم و فضاهای ارتباط دهنده ی این قلمروها باید معلوم باشند. برای نمونه، تعریف قلمروهایی چون قلمرو زندگی والدین، قلمرو فعّالیت فرزندان، قلمرو عمومی، قلمرو پذیرایی از میهمانان، قلمروهای زندگی پسران و دختران خانواده و قلمروهایی از این قبیل ضرورت مسکن مطلوب است که در صورت اختلاط آنها از میزان مطلوبیّت مسکن کاسته خواهد شد. تمایز قلمروها و مصون داشتن خانه از مشکلات و اشکالاتی چون اشراف بصری، نفوذ سر و صدا، نفوذ آلودگی های بویایی، نفوذ انواع آلودگی ها و امکان تجاوز بیگانگان به جهت تقلیل امنیت از مباحث قابل توجّه در طرّاحی و تعریف حرایم متنوّعی برای مسکن مطلوب هستند.
حدود و حرایم در شهرهای تاریخی، هم برای عناصر و هم برای فضاهای شهری، هم برای هر یک(یا هر گروه از) شهروندان و هم برای کلّ شهر به وضوح و به روشنی وجود داشت. حدود و حرایم نه تنها وجود داشتند، که رعایت آنها نیز علاوه بر آن که از طریق سازمان فضایی تعریف شده و سلسله مراتب موجود به ناظر القا می شد، شهروندان هم به تبع سیطره ی ارزش های اخلاقی و فرهنگی، خویش را ملزم به رعایت آنها می دانستند. بارزترین حرائم؛ مخصوص واحدهای مسکونی و فضاهای باز آنها بود. مکان گیری فضاهای مختلف یک خانه نسبت به خانه های مجاور و نسبت به فضاهای عمومی، چه از نظر ارتفاع، چه از نظر فاصله، چه از نظر ارتباط بصری و حتّی از نظر بویایی و شنوایی به گونه ای بود که کمترین امکان ارتباط بین درون و بیرون وجود داشت. به این ترتیب، نه تنها احساس امنیّت به ساکنین القا می شد، که دیگران نیز از امکان بروز گناه یا خطا یا تجاوز به حقوقِ فردیِ دیگران مصون نگه داشته می شدند. پس از آن بن بست ها و کوی ها و حتّی محلات بودند که با حدود تعریف شده شان امکان تجاوز نامناسب و ناخواسته به حریم خویش را تقلیل می دانند. این حدود و حرایم در بسیاری یا قریب به اتّفاق موارد از طریق در و دروازه و امثال آن نبود و از طریق عناصر شناخته شده ای همچون پلّه، ساباط، چهار طاقی، یک گردش، تغییر مصالح و از این قبیل عناصر کالبدی؛ به ناظر القا و معرّفی می شدند.
در پاسخ به برخی از اصول و معیارهای مطرح شده در مورد مسکن مطلوب همچون خصوصیّت و خلوت و حرمت خانواده و ارتباط با طبیعت، یکی از مهم ترین ابزار و شیوه های تحصیل و تأمین آنها رعایت درون گرایی است. این اصل، برگرفته از عناصر تاریخی معماری ایران است که اکثریّت قریب به اتّفاق عناصر شهری و معماری مظهر آن بوده اند. علاوه بر معیارهای مطروحه، توجّه به بسیاری از ارزش های اسلامی نیز در درون گرایی نهفته است، همچون: توجّه به درون(باطن) بیش از بیرون(ظاهر)، توج،ه به حیا، عدم تفاخر و ریا و خودنمایی، پرهیز از برهنگی و خودآرایی، از بین بردن زمینه ی رشد عُجب، تقویت وحدت جامعه و نمایش وحدت کالبدی. ضمن آن که به تعبیر بورکهاردت خانه ی درون گرای مسلمین رو به آسمان دارد(۱۹) این شیوه ی معماری، علاوه بر این که به طور نمادین، توجّه انسان به خدا و همچنین پشت کردن به دنیا را به نمایش می گذارد، نمایشی از پاسخ به سیر در انفس و در درون خویش است که به تبعیّت از تعالیم قرآنی، به همراه سیر در آفاق، همواره مورد توجّه عرفای مسلمانان بوده است. سَنُریهُم آیاتِنا فی الآفاق وَ فی اَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقُّ اَوَلَم یَکفِ بِرَبِّکَ اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ: ما آیات قدرت و حکمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملاً هویدا و روشن می گردانیم تا ظاهر و آشکار شود که بر حقّ است آیا ای رسول(همین حقیقت که) خدا بر همه ی موجودات عالم پیدا و گواه است کفایت از برهان نمی کند؟(فصّلت: ۵۳).

۱۳٫ اصلاح

این اصل که به عنوان اصلی اثباتی مطرح است، در حقیقت متّضاد فساد و اسراف در زمین می باشد. تعالیم اسلامی وظیفه ی انسان را اصلاح و عمران زمین می شمارد(هود: ۶۱). در مورد عمران زمین بحث بسیار پیچیده ای مطرح می شود. به این معنا که اگر عمران زمین تنها به معنای ساخت و ساز مطرح شود، به آسانی مجوّز تخریب باغ ها و کشاورزی اطراف شهرها صادر می شود. ولی اگر آنها نیز به عنوان عمران زمین مطرح شوند، آن گاه حدّ و اندازه ی شهرها و چگونگی توسعه ی آنها سؤالی است که یکی از راه حل های آن می تواند توسعه های منفصل باشند.

۱۴٫ کمالگرایی

برای آنچه امروزه تحت عنوان توسعه ی پایدار مطرح است و به جهت اهمیت و ارزشی که دارد در بسیاری فعّالیت ها و از جمله در شهرسازی نیز مطرح شده است، نسخه ای ایرانی و ارزشمند نیز قابل ارائه است که آن اصل یا صفت کمال گرایی است. با عنایت به توضیح این موضوع در مواضعی دیگر(ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۹ آ) در این مجال تنها به مواردی از ویژگی های اصل کمال گرایی اشاره می شود:
– حدّاکثر همراهی و همزیستی با طبیعت،
– عدَم انقطاع رابطه ی انسان با طبیعت،
– حدّاقل یا فقدان تخلیه ی آلاینده ها(به ویژه آلاینده های کشنده و خطرناک) در طبیعت،
– استفاده از مصالح بومی،
– تنظیم شرایط محیطی با استفاده از امکانات و شرایط اقلیمی،
– احتراز از اسراف و فساد و تباهی و بیهودگی و بطالت،
– نگرش به طبیعت به عنوان منبع شناخت و آیات الهی،
– استفاده ی مناسب و بهینه از نیروی کار انسان،(۲۰)
-مصرف موادّ و مصالح در جهت کمالبخشی و شرافت بخشیدن به مادّه به منظور ارتقا کیفیّت حیات، و
– احتراز از مصرف موادّ و مصالح در جهت ارضا مشتهیات مادّی.
طبیعی است که با استفاده از فن آوری در دسترس، امروزه می توان نه تنها از تخریباتی که بر طبیعت و نهایتاً بر زندگی انسان وارد می شود کاست، که حتّی رویّه های پیشین را تقویت نمود.

۱۵٫ عزّت

اندکی مداقّه در تعالیم اسلامی بیانگر اهمیّت عزّت جامعه ی اسلامی و لزوم اهتمام در نمایش و در تقویت آن است، و طبیعی است که این عزّت، علاوه بر بسیاری جنبه های سیاسی و علمی و هنری و اقتصادی، نیازمند نوعی احساس استقلال از بعد روانی و معنوی است. به عبارت دیگر، یکی از ابزارهای مهمّ احراز عزّت جامعه، احساس روانی جامعه در استقلال و عدم وابستگی در مقابل بیگانه است. این گونه از استقلال فراتر از تکنیک و فن آوری بوده و به قالب و شکل و محتوای موضوعات مرتبط بوده و تبعات استفاده از هرگونه الگوی بیگانه را نیز مدّ نظر قرار می دهد. معیارهای منبعث از این اصل عبارتند از: استقلال، بوم آوری و هویّت.
بسیاری از طرح ها و پروژه ها(و به عنوان نمونه بارز آنها: بلند مرتبه سازی جاری) نه تنها نمادی از استقلال نیستند که در بسیاری زمینه ها عامل تشدید وابستگی و حتّی نماد وابستگی از نظر فرم و شکل و شیوه ی زیست فرهنگ و حتّی فن آوری هستند. فن آوری های تهویه و تأسیسات حتّی اگر تصوّر خودکفائی کاملشان مقدور باشد، به جهت غیر بومی بودن و اصرارشان بر مصرف بیشتر تکنیکی در آینده را فراهم می کنند. این موضوع وقتی تشدید می شود که فعّالیت های علمی و پژوهشی در جهت دستیابی و ابداع فن آوری استفاده از انرژی های تجدید شونده و پایدار و دگرگونی وضع موجود به آن سمت در حدّاقل و آن هم به تقلید بیگانگان باشد. شاید درست باشد که؛ علوم موضوعاتی جهانی و میراث بشری هستند و به قوم خاصّی تعلّق ندارند، لکن باید توجّه کرد که هر علم و هر فنّی در هر اقلیم و فرهنگی، تفسیر و حتّی شکل خاصّ خود را دارد. برای نمونه با وجود گذشت بیش از یکصد سال از ظهور نماهای شیشه ای و فلزّی که از مهمه ی ۱۹۷۰ به بعد و با ظهور معماری پُست مدرن دوره ی رواجشان به سر آمد، اینک تازه در بلند مرتبه سازی های ایران تکرار می شوند. این نمونه ی کوچک گویای این مطلب مهم است که حتّی این تقلیدها از موضوعات متأخّر و جاری انجام نمی شود، بلکه موضوعاتی تقلید می شوند که سال هاست حتّی در غرب نیز تاریخ مصرفشان گذشته، اشکالات عدیده شان بر مبدعین آنها نیز مشخّص شده و در سرزمین اصلی خویش منسوخ شده اند.

۱۶٫ تذکّردهی

اگرچه برخی مصادیق متذکّر بودنِ شهر، تحت عناوین و هدایتگری، معنویّت گرایی و آموزش قابل طرح و بررسی هستند، امّا به جهت اهمیّت موضوع، بحثی جداگانه از آن نیز به وضوح بحث کمک خواهد کرد. اگر تذکّر را یادآوری به معنای مطلق آن فرض کنیم هر شهری می تواند برخی موضوعات را به اهل خویش یادآوری کند. امّا با عنایت به معنای واقعی"ذکر" که به معنای یادآوری قبلاً به آنها آگاه بوده یا به آنها آگاهی داده شده است، تنها وجه معنوی آن مدّ نظر است. به این ترتیب که یادآوری برخی موضوعات مادّی از قیل مصرف، غذا، جنس مخالف، تفریح و امثال آنها چیزی جز تحریک و تهییج نیست. آنچه که نیازمند تذکّر است، موضوعات و نیازها و نکاتی است که به دلیل سیطره و پر رنگ شدن همین موضوعات مادّی، مستور شده اند و انسانها نیازمند یادآوری آنها هستند. شهرهای تاریخی، به دلیل مخفی داشتن یا عدم تحریک و تهییج نیازها و مشتهیات مادّی انسان و از طریق متذکّر شدن انسان به ارزش های معنوی، نقش تذکّردهی خویش را به انجام می رسانند. شهر تاریخی و البتّه شهروندان آن نسبت به رعایت این موضوع یعنی متذکّر نگه داشتن انسان کاملاً جدّی بودند. این در حالی است که شهر معاصر عموماً بر تهییج و تحریک قلمرو مادّی حیات متمرکز است.(۲۱) معیارهایی چون آموزش و هدایت نیز در ذیل همین اصل قابل طبقه بندی هستند.

۱۷٫ تواضع

به تبعیّت از تعالیم اسلامی که مشی در زمین به تفاخر و غرور را نفی و نهی نموده و برعکس تواضع و فروتنی و عدم خودستایی و تفاخر را توصیه می کند(اسراء: ۳۷، لقمان:۱۸، حدید: ۲۳ و فرقان: ۶۳)، آثار انسانی و از جمله شرها و عماراتشان نیز باید القا کننده ی این ارزش و اصل بنیادین چنانچه برای نمونه، شهرهای تاریخی ایرانیان دارای بافت و کالبدی هماهنگ و بدون تفاخر و تمایزات خودستایانه ی مادّی بودند. بارزترین ویژگی این بافت جداره های ساده و یکنواخت آنها به سمت فضاهای عمومی بود. در عین این سادگی و هماهنگی، استفاده از فرم های متنوّع و احجام متفاوت نیز یکنواختی حاصل از محدودیت رنگ و مصالح این بافت ها را منتفی می نمود. تنوّع فرم ها و احجام و توالی متنوّع فضاها و سلسله مراتب مختلف بین فضاهای شهری، کسالتی را که ممکن بود در اثر استفاده از مصالح و رنگ های محدود حاصل شود منتفی می کرد. این تواضع و فروتنی و گرایش به درون را حتّی در مساجد نیز می توان مشاهده کرد که علی رغم ارتفاع نسبی شان که سایه ی معنوی خویش را بر شهر گسترده بودند، فاقد سطوح بیرونی تزئین شده بودند.

۱۸- حیا

مروری اجمالی بر کالبد و سازمان فضایی و اَشکال و سلسله مراتب موجود در بافت های تاریخی شهرها حکایت از آن دارد که بسیاری از دریافت های بصری و صوتی و بویایی که امروزه در شهرها به وفور در دسترس همگان هستند، بر مردمان آن شهرها مستور و پوشیده بودند. این دریافت ها عموماً موضوعاتی خصوصی و در هر دو قلمرو مادّی و معنوی زندگی قابل طبقه بندی هستند. شهر تاریخی نه تنها از برهنگی و عریانی و نمایش خویش برای بیگانه بری بود که حتّی زمینه ی تحریکات مادّی یا خودنمایی و خودستایی و تحقیر انسان(دیگران) را نیز به حداقل رسانده بود. حیای شهر تاریخی اجازه ی ریا و فریب نمی داد در عین حالی که دارای همه ی این صفات بود، در شهر تاریخی و در فضاهای عمومیِ آن، حتّی کسانی که مقیّد به آدابی نبودند، حرمت جمع و جامعه را به سهولت نمی شکستند، در حالی که امروزه حتّی افراد با ظاهر و سیمایی متدیّن به راحتی برخی مقرّرات و قوانین و حتّی هنجارهای اخلاقی را رعایت نمی کنند که از ذکر آن خودداری شده و برای مشاهده ی جزئیات آن مراجعه به فضاها و اماکن عمومی توصیه می شود.

۱۹٫ پاکی و طهارت

پاکی را به شقوق مختلفی از جمله پاکی هوا، پاکی محیط، پاکی نمای عمارات و پاکی فضاهای داخلی ساختمان ها می توان تقسیم نمود که هر کدام نیز به پاکی مرئی به تمیزی ظاهری و محسوس توسّط حواس اطلاق شود، و پاکی نامرئی شامل تمیزی و سلامت محیط و بری بودن آنها از موجودات ریز یا گازها و مواد غیر قابل رؤیت، و فراتر از آن پاکی و طهارت معنوی است. تحقیقات انجام شده، دو زمینه ی اصلی پدید آمدن زشتی در اثر آسیب دیدگی نمای عمارات بلند را ناشی از"تابیدگی ساختمان" و ناشی از"آثار محیطی" معرّفی می کند که عمدتاً عبارتند از: شکست شیشه ها، ترک خوردن، قلوه کن شدن، خرد شدن، جابجایی، تغییر شکل، لکّه دار شدن، خوردگی، خرد شدن ناشی از خوردگی پرتو فرابنفش، خیسی و پوسیدگی. و بر اینها می توان اهمال در تعمیرات و نگهداری ادواری را نیز افزود که پس از مدّتی چهره ای زشت و آلوده را در برابر چشمان شهروندان قرار می دهند. علاوه بر اینها، پاکی معنوی و طهارت روحی و فرهنگی نیز وجه دیگری از پاکی است که خود بحث مستقل و مستوفایی را طلب می کند.

۲۰٫ تقوی

موضوع تقوی در مطالعه ی حاضر از منظرهای متنوّعی دارای اهمیّت است. یکی از آنها رعایت تقوی در ساخت و سازها و در سیمای عمومی شهر است. مورد بعدی ایجاد شرایط و فضاهایی است که امکان متّقی نگهداشتن اهل شهر را فراهم نماید و آنان را نه تنها به انجام گناه ترغیب و تشویق نکند، که آنها از ارتکاب گناه نیز باز دارد. موضوع بعدی رعایت تقوی در اداره ی شهر و تنظیم روابط اجتماعی است.

اصول و معیارهای سلبی

در کنار و علاوه بر اصول ایجابی که اشاره شد و البتّه امکان تکمیل و افزودن بر فهرست آنها وجود دارد، برخی اصول و معیارهای سلبی نیز هستند که شهرها و عمارات و مساکن باید از آنها مبرا باشند؛ و می توان به عنوان مکمّل به آنها اشاره نمود به دو مورد اشاره می شود.
* احتراز از کِبر:
این موضوع در واقع به همراه احتراز از خودستایی و تحقیر دیگران یکی از موضوعاتی است که باید بر شکل گیری شهرها و عمارات و مساکن مسلمانان اعم از سیما و شکل و سازمان فضایی و رابطه ی اجزا آنها با یکدیگر و با مردم تأثیر داشته باشد. جلوه های رعایت چنین اصلی را می توان در سادگی فرم ها و اشکال، در مصالح بومی و محدود، در درونگرایی و در حدِّاقلِ استفاده از تزئینات در سطوح بیرونی، در ارتفاع متناسب و هماهنگ ساختمان ها، در تجانس غیر مادّی محلات، در همجواری متناسب عملکردهای متخلف، و در وحدت کالبدی شهر و عمارات مشاهده کرد.
*اجتناب از فساد و اسراف:
جهان بینی توحیدی با تکیه بر اصل عدل، به عنوان عامل بقای عالم وجود و بالتّبع عامل ایجاد محیط مناسبی برای حیات انسان، غالب موضوعاتی را که در تقابل با اصل عدل هستند به عنوان ظلم معرّفی می کند. فساد و اسراف از مهم ترین این عوامل هستند که انسان از ارتکاب آنها نهی شده است.

نتیجه گیری و جمع بندی

با توجّه به این که همه فعّالیت های انسانی در جهت نوعی خلق و خلاقیت انجام می شود، دو مورد اساسی بایستی مدِّ نظر قرار گیرند: ۱- این که با توجّه به مقام خلیفه اللّهی انسان، بهترین الگو برای شناسایی ویژگی های فعّالیت های انسانی و تعیین اصول حاکم بر اعمال و آثار تولید او همانا خلق الهی و اصول و قوانین حاکم بر اجزا جهان هستی است. ۲- به جهت این که نقش باورها و تفکّر حاکم بر انسان و نحوه ی نگرش او به جهان هستی و هم چنین توجّه به اعمالش، تأثیر مستقیم بر انتخاب روش های طرّاحی، ساخت، تولید و نحوه ی بهره گیری از طبیعت دارد، در این باب نیز شناسایی دستورالعمل های برآمده از تعالیم اسلامی یا لااقل محکّ خورده شده با این تعالیم برای مسلمانان واجب الرّعایه اند. به این ترتیب، مجموعه ی ویژگی های تأثیرگذار بر فعّالیت های انسان و از جمله طرّاحی و ساخت مسکن وی متشکل از"قوانین حاکم بر عالم وجود" و"اصول توصیه شده برای حیات وی" می باشند.
* صفات فعل الهی:
صفات فعل الهی(یا اصول حاکم بر فعل و خلق الهی) از اصلی ترین صفاتی هستند که می توانند به عنان صفات و ویژگی های مسکن اسلامی ایرانی مطرح شوند. توضیح این که: از یک سو، بر افعال انسان، بنا به باورها و الگوی اصلی ای که برای خویش انتخاب می کند، اصول و صفاتی مترتّب است، و از سوی، دیگر بنا به تعالیم اسلامی، انسان خلیفه(یا جانشین) خداوند در زمین است؛ و بنابراین با یک مقایسه ی ساده می توان این گونه نتیجه گیری کرد که اعمال انسانی بایستی به صفات فعل الهی متّصف باشند، و در جهت متجلّی ساختن آن صفات شکل بگیرند؛ تا شرط امانتداری در خلافت رعایت گردد؛ و نه تنها با فعّالیت های انسان خدشه ای به هماهنگی و تعادل موجود در عالم وجود و طبیعت وارد نیاید، که فراتر از آن، امکان تکامل موجودات(و عالیتر از آن، گرایش مواد به سمت تجرّد) در اثر فعّالیت های انسان نیز فراهم آید. یکی از افعال مهمّ انسان، تغییراتی است که توسّط او در محیط به وجود می آید که قسمتی از آن به صورت محیط و فضای زندگی و مسکن در زمین ظهور می یابد. خلاصه این که چون تفکّر اسلامی، انسان را به عنوان جانشین خداوند تبارک و تعالی بر روی زمین معرّفی می کند، اصول حاکم بر اعمال و آثار انسانی بایستی رنگ و صبغه ی اصولی را داشته باشند که بر فعل طرّاحی و برنامه ریزی محیط به عنوان یکی از مهم ترین فرآورده های فعل انسان حاکم باشند، عبارتند از: وحدت، تعادل، زیبایی، نظم، هماهنگی، توازن، اندازه، حدّ، هدایت، سلسله مراتب، تسبیح، حسن، حساب، حقّ بودن، کرم، احسان، عدم خلق به بطالت، عدم خلق به بازی که عموماً در قرآن کریم معرّفی شده اند.
* صفات فعل انسان: اصول توصیه شده برای حیات وی:
علاوه بر ویژگی های مذکور برای صفات مخلوقات الهی(که در سطور پیشین ذکر شدند)، آنچه خداوند تبارک و تعالی به عنوان بنیادهای مشی زندگی انسان معرّفی می نماید نیز در شکل گیری محیط زندگی که باید مقوّم ارزشهای الهی بوده و انسان را به سمت آن هدایت نمایند ایفای نقشی در خور توجّه را عهده دار هستند که اهمّ آنها عبارتند از: عبودیّت و عبادت، تقوی، ذکر، امر به معروف، نهی از منکر، کرامت انسان، عبرت گیری، تفکّر، حیا، تواضع، عدم پذیرش ولایت کفّار و مشرکین، عزّت، تمایز(عدم تشابه به بیگانگان)، اجتناب از کِبر، احسان، ارجحیّت معنویّت بر مادّیت، امنیّت، هدایت، اصلاح و آبادی زمین، احتراز از فساد، تعاون و همکاری، شُکر، میانه روی و هویّت.
وَ ما تَوفیقی الا بالله

پی نوشت ها :

۱- توجّه کنیم که"فرسودگی بافت های شهری" به عکس نگرش جاری؛ به فرسودگی کالبدی محدود نیست، و فرسودگی های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و انسانی نیز باید مدّ نظر قرار گیرند.
۲- این تأکید از آن جهت نیست که تمرکز بر جنبه ی مادّی حیات علّت اصلی توجّه به مسکن است و باید حذف شود، بلکه مقصود؛ یادآوری این نکته ی مهم است که در ازاء پاسخگویی به نیازهای فیزیولوژیکی انسان، نباید وجوه و نیازهای معنوی انسان و ویژگی های کیفی مسکن مطلوب فراموش شوند.
۳- برای مطالعه در مورد نظر اسلام در مورد انسان و ارزش او در مقایسه با عالم وجود ر. ک: بقره: ۳۰ و ۳۴(که به مقام خلیفه اللهی انسان و مسجود ملائک بودن او اشاره دارد)، اسراء: ۷۰(که به انسان به عنوان حامل امانت الهی اشاره دارد)، و جاثیه: ۱۳ و ابراهیم: ۳۳(که به تسخیر جهان برای انسان اشاره می نمایند). همچنین ر. ک: به تفاسیر این آیات از جمله در: طباطبایی، بی تا، ج ۱، همو، ۱۳۶۳، ج ۲۳ و ۲۵، همو، ۱۳۵۷، ج ۳۲، همو، ۱۳۶۲، ج ۳۵ و سایر تفاسیر.
۴- در مورد تغییر تلقّی انسان معاصر نسبت به خانه و مسکن در مقایسه با جوامع گذشته، ر. ک: داوری اردکانی، ۱۳۷۵٫
۵- اَلَم یَرَوا اَنّا جَعَلنَا اللَّیلَ لِیَسکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبصِراً: آیا ندیدند که ما شب را تاریک برای سکون و آرامش خلق قرار دادیم و روز را روشن(نمل: ۸۶).
۶- توجّه کنیم که فرهنگها در تماس با یکدیگر و همچنین جوامع در استفاده ی از روشها و ابزار ابداعی دیگران، به دو گونه ی"تأثیرگذار" و"تأثیرپذیر" ظاهر می شوند. برای مطالعه در این زمینه، ر. ک: جعفری، ۱۳۷۹٫
۷- تجلّی هویّت(به ویژه هویّت فرهنگی) جامعه در آثار معماری و شهری جامعه، امری مهم است که هم عامل تجلّی شخصیّت ملّی و هم عامل ترویج ارزشها و هم عامل تقویت مبانی فرهنگ ملّی است.
۸- تکرار الگوهای بیگانه امری خنثی تلقّی می شود، در حالی که تأثیرات محیط و آثار معماری و مختّصات آن بر رفتار و تفکّرات و شیوه ی زیست و از همه مهمتر نمایش هویّت فرهنگی جامعه امری بدیهی است.
۹- در نفی ارزیابی ایده های بیگانه با معیارهای بیگانه و لزوم توجّه به معیارهای خودی، ر. ک: مطهّری، ۱۳۵۷ و نقی زاده، ۱۳۸۶٫
۱۰- در مورد مباحث مربوط به وحدت و کثرت، ر. ک: جعفری، ۱۳۶۹ و همو ۱۳۶۲٫ و در مورد نظر اسلام درباره ی بستگی و ارتباط اجزاء عالم، ر. ک: مطهّری، ۱۳۵۰، ج ۵ و جوادی آملی، ۱۳۶۶٫
۱۱-"کلمه عبری shakhina که کلمه عربی سکینه از آن اخذ شده است، در اصل به معنای مجد و جلال الهی است"(ریخته گران، ۱۳۷۸، ص ۱۵).
۱۲- همچنین برای مطالعه در معنای"سکینه" در فرهنگ قرآنی، ر. ک: طاطبایی، ۱۳۶۲، ج ۱۸ و همو، بی تا، ج ۳۶٫
۱۳- برای مطالعه در مباحث مربوط به هویّت، ر. ک: نقی زاده، ۱۳۹۰ و همو ۱۳۸۶٫
۱۴- اَلَم تَرَو اَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرضِ وَ اَسبَعَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً: آیا شما مردم به حس مشاهده نمی کنید که خدا انواع موجوداتی که در آسمانها و زمین است برای شما مسخّر کرده و نعمتهای ظاهر و باطن خود را برای شما فراوان فرموده(لقمان: ۲۰).
۱۵- ر. ک: به مقولات طرح شده در تعالیم اسلامی در مورد دستور اجتناب از فساد در زمین و توصیه به اصلاح در آن.
۱۶- از نظر این نوشتار"مراد از سنّت به هیچ وجه مفاهیم و موضوعات کهنه و مندرس و قدیمی و صرفاً تاریخی نیست، بلکه مقصود هر آن چیزی است که واجد معنویّتی بوده و به تعبیر متفکّران متألّه ریشه در آسمان دارد. از جانب دیگر مقصود از مدرن نیز"نو" نبوده و به اشیاء و مفاهیمی اشاره دارد که در واقع در تقابل با سنّت(به معنایی که گفتیم) بوده، چشم از آسمان برتافته و بر زمین و زندگی دنیایی و عقل حسابگر متمرکز است"(نقی زاده، ۱۳۸۵، ص ۹۸). برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه، ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۴ و همو، ۱۳۸۵٫
۱۷- وَ الاَرضَ مَدَناها و اَلقَینا فیها رَواسِیَ وَ اَنبَتنا فیها مِن کُلِّ شَیءٍ مَوزُونٍ: و زمین را هم ما بگستردیم و در آن کوه های عظیم بر نهادیم و از آن هر گیاه و هر نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم(حجر: ۱۹).
۱۸- در مورد اهمیّت اصل هماهنگی، ر. ک: جعفری، ۱۳۵۸ و قریب به اتّفاق آثاری که به موضوع طبیعت، شهرسازی، معماری و هنر پرداخته اند.
۱۹- همچنین در مورد درون گرایی خانه مسلمانان، ر. ک: پیرنیا، ۱۳۶۹،
Ismail، ۱۹۷۲ & Petherbridge، ۱۹۷۸
۲۰- احتمال مطرح شدن این اشکال وجود دارد که: در دنیای معاصر که بسیاری ماشین ها و ابزار و ادوات اختراع شده اند که کارها را برای انسان انجام می دهند، استفاده از نیروی ماهیچه ی انسان برای انجام امور شخصی و جمعی و زندگی، نه تنها امری غیر لازم که امری مهمل است. توجّه به این نکته خالی از لطف نیست که علی رغم در اختیار بودن انواع ابزار و ادوات، انسان ها بیشتر از گذشته به اخذ و جذب انرژی(از طریق غذا خوردن) می پردازند، و چون کار نمی کنند تا انرژی مکتسبه مصرف شود، به ناچار، یا به مشکلات و بیماریهایی مبتلا می شوند که ناشی از بیکاری و عدم صرف انرژی است؛ یا این که باید مقدار زیادی وقت صرف کنند و هزینه بپردازند تا در مکان هایی خاص(مثل باشگاه ها) این انرژی را بسوزانند؛ یا به عبارت بهتر آن را هدر بدهند.
۲۱- برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه، ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۹ ب.

منبع مقاله: نشریه کتاب ماه هنر- شماره ۱۷۰ .

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0