پایانی بر تشنگی شهر

حدیث نبی‌زاده:
نگاهی به روند آبرسانی و لوله‌کشی آب در تهران.

باعثش شاید حسادت بود به رنگ و جلای مقام صدراعظمی، خدا می‌داند! پای کاغذ را مهر کرد و سکه‌ها را ریخت توی کیسه طلایی رنگ کوچک و داد دست مرد که اجیرش کرده بود برای مردکشی و نه فقط آدم‌کشی. فردستاش به حمام فین کاشان.«امیرکبیر» دست‌هایش چنگ شد. خون سرخ پخش شد توی آب خزینه.بیرون حمام مردهای دیگر منتظر قاتل امیرکبیر ایستاده بودند، حالا نوبت مرگ او بود.

«میرزا آقای محمدخان نوری» صدراعظم جدید شاه، راضی از مرگ رقیب، طرح‌های او را بررسی کرد تا رسید به آن جا که امیرکبیر قصد داشته طهران را با آب کرج سیراب کند. همان ابتدای خواندن طرح به ذهنش رسید که این کار عظیم، خارج از توان اوست.

اما تصمیم گرفت از راهی دیگر تهرانی‌های تشنه آن روز را به آب برساند.این سو و آن سوی شهر، هر جا که دلش می‌خواست را نشان کارگرها می‌داد و چاه‌کن‌ها فریاد می‌زدند که این‌جا به آب نخواهند رسید. میرزا آقاخان نوری اما، جوابش همان یک جمله معروف بود «برای من اگر آب ندارد، برای تو که نان دارد.»طهران و طهرانی‌ها به آب نرسیدند.

دهاتی‌ها با لباس‌های گل و گشاد، نشان بیماری سالک گونه راست مرد را نشان هم می‌دادند و به هم می‌گفتند: «تهرانی است». مرد فخرفروش و پرمدعا راه می‌رفت و انگار دلش می‌خواست سالکش را به همه عالم نشان دهد. آن روزها زخم سالک نشان تهرانی‌ها بود و اصلاً تهرانی‌های بی‌شناسنامه برای اثبات ادعای اهل پایتخت بودن، هیچ راه دیگری نداشتند جز به تماشا گذاشتن زخم ناشی از نبود بهداشت.

سالک، وبا، اسهال خونی و… در شهر غوغا می‌کرد و آدم‌ها با حدقه زرد چشم، پوست کدر و بدن‌های لاغرشان، در معابر راه می‌رفتند و موقع خوردن جرعه‌ای آب که آن هم از صدقه سری ۱۰ قنات‌دار اعیان شهر به آنها می‌رسید، کرم و جانورهایش را کنار می‌زدند و چشم می‌بستند و…

بهترین آب آن روزها را آب‌فروش‌ها داشتند که قبل فروش آن را باخاکستر و سرکه و… مخلوط می‌کردند مثلاً برای ضدعفونی هر چند ۳-۲ روز نگذشته آب پر بود از خاکشی (کرم آب).

تهرانی‌ها زار و نزار از آب آلوده، روزهای شان را به شب می‌رساندند و خیلی از همین وضع می‌مردند و در این بین اگر امیرکبیری پیدا می‌شد که قصد می‌کرد شهر را نجات دهد، کسی شبیه آقا محمدخان نوری بود که بیاید و کمتر همت ببندد برای کشتن او، نشستن بر صندلی‌اش و دادن دستور کندن چاه‌های به هیچ رسیده.در آن روزگار، نه فقط تهرانی‌ها که ایرانی‌ها اسیر بی‌لیاقتی مدیران بودند.

بلدیه از راه رسید

«بوذرجمهری» بلدیه‌چی که «رضاخان» به پاس زحماتش او را از قزاقی رساند به ریاست بلدیه تهران، ۵ سال بعد از به دست گرفتن مدیریت شهر، وقتی میدان توپخانه را بازسازی کرد و اتول‌های کرایه‌ را به تهرانی‌ها نشان داد، شاید وقتی از شهر می‌گذشت، جایی از تشنگی سراغ آب گرفت و اما، خبری از جرعه‌ای آب، حتی همان کاسه آب آلوده نبود. قصد کرد عملیات رساندن آب بند کرج به شهر را شروع کند.

زیاد طول نکشید، نهر کرج و کن به تهران رسید و از بالای خیابان سپه (امام‌خمینی کنونی) شمال شهری‌ها را، که اعیان آن زمان بودند، صاحب  آب کرد. بلدیه‌چی اواخر سال ۱۳۰۷ اعلام کرد به زودی با کمپانی اجنبی قراردادی می‌بندد برای رساندن آب نهر به مناطق دیگر شهر و بعد قزاق سابق دستور داد خیابان‌های عریض شمال شهر را هر روز آب پاشی کنند.

اصلاً از همان روز اول قرعه فال به نام شمال شهری‌ها زدند. تقریباً ۲ سالی طول کشید تا جوی‌ها در تمام شهر کنده شدند برای گذشتن آب نهر کرج از آن‌ها، هر چند از کرج تا تهران دو سوم آب نهر تلف می‌شد و بقیه هم در آن جوی سرباز تا به جنوب شهر می‌رسید، همه چیز با خود داشت جز زلالی.

همان حدود که پاریس تصفیه‌خانه آب داشت و خیابان‌هایش ۲ بار در روز شسته می‌شد، تهرانی‌ها منتظر نوبت آب‌شان می‌شدند و باید آب انبارهای‌شان را از آب پر  می‌کردند و اگر کسی تا دفعه بعد به بی‌آبی می‌رسید، به در خانه همسایه می‌رفت و همسایه اول ماه و هفته، صبح زود و تنگ غروب مشک آبش را پر نمی‌کرد، چون تهرانی‌های آن زمان اعتقاد داشتند با این کار شانس و خوشبختی از خانه‌شان می‌رود!

پروگرام دولت، لوله‌کشی آب است

مریضخانه بلدیه، سینا و نظمیه و… غلغله بود. زن ومرد، پیر و جوان نشسته بودند توی راهروها، اتاق‌ها و حتی چمباتمه زده بودند دور تا دور ساختمان را پر کرده بودند. بچه‌ها نالان و رنگ پریده روی دست‌ مادرهایشان بودند و خیلی‌ها تند و تند می‌دویدند سمت مستراح ساختمان که البته جلویش صفی بود از حصبه‌ای‌های شهر.

فروردین ماه ۱۳۱۱ حصبه درتهران بیداد می‌کرد. آب آلوده هزاران نفر ازجمعیت آن روزرا دچار بیماری کرده بود و مرض همین طور از یک نفر به دیگری سرایت می‌کرد و بلدیه اطلاعیه داده بود برای اطلاع عموم که: «همه خود را تلقیح کنند خصوصاً زنان و کودکان.»

۱۵-۱۰ روز بعد بلدیه‌چی‌ها دوباره به فکر افتادند و دوباره جلسه‌ها شروع شد درباره لزوم احداث نهر زیرزمینی (اکو) و اصلاً لوله‌کشی تهران شد جز پروگرام (برنامه) دولت و بلدیه قصد کرد با کمپانی فرنگی قرارداد بنویسد بابت کار، هر چند وسعت زیاد شهر و جمعیت کم آن روز که پراکنده و در هر سو که خواسته بودند، منزل داشتند، هزینه طرح را زیاد می‌کرد و می‌گفتند همین دلیل عقب افتادن آن بوده است.

بوذرجمهری دستور داد فعلاً برای جلوگیری از شیوع بیشتر بیماری، آدم‌ها قبل از غذا دست‌های‌شان را بشویند، آب را بجوشانند و لباس در نهر آب نریزند برای شست‌وشو.

سال بعد بوذرجمهری رفت و به جایش قزاق دیگری به نام «قلی هوشمند» آمد که تا سال ۱۳۱۷ به عنوان بلدچی تهران بماند. او اعلام کرد طرح لوله‌کشی شهر را پیگیری می‌کند و اصلاً مخارج را برآورده کرده و اعتبار اختصاص داده، اما هیچ خبری نشد.
قضیه همین‌طور مسکوت ماند تا بهمن ماه ۱۳۱۹ که «فروزان» بلدیه‌چی آن دوره اعلام کرد: «جنگ جهانی لوله‌کشی شهر را به تعویق انداخته است.» و در همان دوره جنگ، خیلی از کشورها، صاحب آب تصفیه شده بودند، اما ایرانی‌ها…

حالا نوبت چاه‌هاست

جنوب شهری‌ها وضع‌شان بدتر از بقیه بود، همه چرک و آلودگی لباس، ظرف، تن و بدن و کوچه و خیابان شمال شهر و مرکز جمع می‌شد و می‌آمد برای‌شان. همین شد دلیل تا «گلشائیان» بلدیه‌چی سال ۱۳۲۲ تهران به فکر حفرچاه برای‌شان بیفتد و بعد اولین چاه را در باغ فردوس حفر کند و دومی را در میدان خراسان و… قرار شد حلقه‌های چاه برسد به ۱۰ تا که همه هم با ماشین کنده شوند.

سال ۱۳۲۳ «گلشائیان» رفت و ۲ بلدیه‌چی بعدی هم یا آن قدر زود رفتند که نرسیدند به آب فکر کنند و یا به نظرشان مسأله چندان مهم نیامد تا اواسط سال ۱۳۲۴ که نوبت «مهری مشایخی» شد.

مشایخی با برنامه‌ای تازه آمد، احداث چاه‌های آب در نقاط مختلف تهران. اما همان سرنوشت بر او گذشت که بر قنات‌هایی که میرزا آقاخان نوری. بنابر این ضرب‌المثل قدیمی تهرانی‌ها دوباره سرزبان‌ها افتاد: برای من اگر آب ندارد برای تو که نان دارد. او تا رسید اعلام کرد که تا سال ۱۳۲۶ تهران لوله‌کشی می‌شود و اصلاً نباید در اتفاق افتادنش شک کرد. انجام لوله‌کشی که از ۱۳۰۸ بلدیه برایش با خارجی‌ها بحث کرده و سال ۱۳۱۸ شرکت انجام طرح حتی، تأسیس شده بود.

مشایخی تا سال ۱۳۲۶ تا توانست و چاه‌کن‌ها  تا قدرت داشتند در تهران چاه حفرکردند  و هیچ کدام به آب نرسیدند. البته ناگفته نماند اردیبهشت ماه همان سال شرایط شرکت در مناقصه لوله‌کشی که «سرالکساندر کیب» مشاورش بود را  اعلام کرد.

سال ۱۳۲۶ وقتی زمان وعده مشایخی برای به اتمام رساندن لوله‌کشی شهر، رسید، «خلعتبری» بلدیه‌‌چی به جایش نشسته بود و تنها دستاورد آن سال افتتاح ساختمان اداری لوله‌کشی آب تهران در محله سنگلج (پارک شهر فعلی) بود.

لوله‌ها خریداری شد

۲ سال بعد، حدود ۱۳۲۸ وقتی فریاد بی‌آبی و بیماری تهرانی‌ها به اوج رسید و همه درباره ماجرای آب تهران حرف می‌زدند، بلدیه اعلام کرد که ۶ مخزن آب و لوله‌های چدنی و فلزی از اجنبی خریداری کرده و ابتدای سال ۱۳۲۹ کار شروع می‌شود و ۳ سال بعد به بهره‌برداری خواهد رسید. همان سال بلدیه خانه به خانه پول جمع کرد. قرار شد با ۵/۱ میلیون تومان در تمام خانه‌های تهران شیر آب نصب شود.

اما ماجرا به همین راحتی هم نبود ۶-۵ سال بعد تازه بخشی از لوله‌کشی انجام شده بود و آذرماه ۱۳۳۷ بلدیه رفته بود سراغ بتون ریزی سد کرج برای حفظ آب از آلودگی.

تصفیه‌خانه‌ها

حدود سال ۴۰-۱۳۳۸ تصفیه‌خانه جلالیه در تهران راه افتاد و بعد از آن سال ۱۳۴۱ تصفیه‌خانه کن به راه افتاد که آب نهر کرج را تصفیه و در شهر پخش می‌کرد. مدت‌ها بعد تصفیه‌خانه‌های شهید محلاتی و تهرانپارس آب سد لتیان را تصفیه کردند و با تمام این احوال هنوز تهران تشنه است. آب‌های تصفیه شده که مصرف می‌شود برای شست‌وشو و آبیاری و… هزینه زیادی ایجاد می‌کند و آب زیادی هدر می‌دهد و هر روز قبض آب بهای خانه‌ها با جریمه‌های هنگفت به در خانه‌ها می‌آید و هر تابستان می‌شنویم قطعی آب و…

تهران و آدم‌هایش سال‌های سال در رؤیای شهری برای زندگی نشسته‌اند و هنوز که هنوز است تهران رویارو با هزار مشکل، لوله‌های فرسوده از گذر ایام را در دلش جای داده که با هر تکانی شکسته می‌شوند و باز آب هدر می‌رود و باز گاهی کم آبی و گاهی قطع آب.

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0