مفهوم فرسودگی و مرمت شهری

مفهوم فرسودگی ومرمت شهری(دیدگاهها و نظریات)
دیدگاه دکتر حبیبی:
برای برداشت حیطه کار و دریافت قلمرو دخالت در بافت بر اساس مبانی بهسازی و بازسازی لازم است که مفاهیم و تعاریف زمینه ای در این چارچوب تعریف شوند :
بهسازی:
بهسازی شامل سلسله اقداماتی است که به منظور بهبود کالبد، که در نتیجه فرسایش فعالیت تحقق یافته است، در کوتاه مدت صورت می‌پذیرد. در واقع بهسازی زمانی صورت می‌گیرد که فرسودگی نسبی فضا از لحاظ عملکردی حادث شده باشد. بهسازی می‌تواند اقدامات زیر را در برگیرد. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«بازیافت» (Recupration): بازیافت به آن دسته از اقداماتی اطلاق می‌شود که با حداقل هزینه و حداقل مداخلات، به ایجاد شرایط زیست بهینه در فضای شهری منجر گردد. در واقع بازیافت به مجموعه اقداماتی اطلاق می‌گردد که شرط دوام و بقای فضای شهری را در محیط پیرامونش بیشتر کند. بازیافت سعی در حل فوری آن چیزی را دارد که حیات فضای شهری را مختل کرده است. به سخن دیگر، بازیافت به معنای رفع خطر و بازگرداندن حیات مجدد به فضای شهری در کوتاه مدت، با استفاده از نیروی حیاتی موجود در فضا، مجموعه یا بنای شهری می‌باشد. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«مراقبت» (Preservation): این واژه به معنای، حفظ، نگهداری، ممانعت و جلوگیری کردن از خطر و آسیب‌هایی است که به کالبد یا عملکرد اثر وارد می‌شود و در نهایت به اتخاذ تدابیر مناسب برای جلوگیری از خطرات احتمالی می‌انجامد. در این امر، بازرسی و بازبینی منظم، نگهداری، تعمیر، مطالعه انواع دگرگونی‌های سازه‌ای و تغییر شکل‌های احتمالی و شناخت خطرات و آسیب‌های ناشی از فرسودگی و فرسایش فضا، مجموعه و بنا، از جمله عوامل مهمی هستند که مد نظر می‌باشند. این اقدام، بیش از آنکه، اقدامی عملی محسوب شود، نوعی بازبینی و بازنگری دائمی است که در بقای فضای شهری نقش مثبتی بازی می‌کند. گاهی دامنه این واژه آن‌قدر گسترش می‌یابد که از آن به عنوان امری آیینی یاد می‌شود، به طوری که مخالف با آن و یا حتی بی‌توجهی به آن، نوعی عمل ضدآیینی محسوب می‌شود. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«حمایت» (protection): این واژه به معنای ایجاد شرایط مناسب به منظور حفظ و نگهداری مداوم فضای شهری است. حمایت می‌تواند دربرگیرنده مجموعه اقداماتی نظیر تهیه و تدوین قوانین، جلب حمایت‌های دولتی، تعیین حوزه‌های حفاظتی بوده و اقداماتی مرمتی و تعمیر را نیز شامل شود. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«استحکام‌بخشی» (Consolidation): استحکام‌بخشی به مجموعه اقداماتی اطلاق می‌شود که توسط آن بتوان شاهد افزایش امنیت، قدرت و استحکام فضا، مجموعه و یا بنا بود. «هدف اساسی این عمل، بالا بردن میزان و دوام و یکپارچگی در ساختار» سازمان فضایی است. در مقیاس فضای شهر و مجموعه شهری، این امر در استحکام‌بخشی استخوان‌بندی فضایی و در مقیاس بنا، در استحکام‌بخشی و تقویت سازه بنا مطرح می‌گردد. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«توانبخشی» (Rehabilitation): توانبخشی به معنای تجدید توان، تجدید حیات و حتی حیثیت یک بافت کهن است. توانبخشی از طریق تزریق فعالیت جدید در فضا سبب تجدید حیات بافت کهن می‌گردد. تجدید حیات یا تجدید حیثیت می‌تواند تبدیل به ابقا و ارتقای هویت شهر گردد. این واژه بیش از آنکه امری عملی محسوب می‌شود،‌امری مفهومی و روانی است. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«بهبود، سازماندهی و بازآبادانی» (Improvement): این واژه به مجموعه اقداماتی اطلاق می‌شود که باعث تقویت جنبه‌های مثبت و تضعیف جنبه‌های منفی فضا، مجموعه و بنا شود. این اقدام با تأکید و با استفاده از امکانات بالقوه و بالفعل موجود در فضا، مجموعه یا بنا، سعی در کاهش محدودیت‌ها و کاستی‌ها دارد. این اقدام می‌تواند مسائل اجتماعی، اقتصادی، مالی ـ فنی، اجرایی و کالبدی ـ فضایی را دربرگیرد. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
با توجه به نکات یاد شده، بهسازی فرآیند است که طی آن می‌توان به بهبود وضعیت فضا، مجموعه و بنای نه چندان مطلوب موجود پرداخت و با تغییر عملکرد و معاصرسازی، سازمان فضایی مطلوبی را ایجاد کرد.
نوسازی:
نوسازی زمانی انجام می‌‌شود که فضای شهرسازی، مجموعه و یا بنا از کارکردی مناسب و معاصر برخوردار بوده ولی فرسودگی نسبی کالبدی فضایی سبب کاهش بازدهی و کارایی آن شده است. نوسازی مجموعه اقداماتی را شامل می‌شود که در عین حفاظت بنا، مجموعه و یا فضای شهری کهن، سازمان فضایی مربوط را معاصر نوسازی نموده و امکان بازدهی بهینه آن را فراهم آورد. نوسازی هفت دسته از اقدامات را شامل می‌شود .( حبیبی و مقصودی ۱۳۸۱ )
« تجدید حیات » (revitalization) : این واژه شامل مجموعه اقدامات متنوع و تکمیلی است که برای بازگردانیدن حیات مجدد و یا زندگی مجدد و یا زندگی مجدد به بنا، مجموعه و یا فضای شهری مورد نظر صورت می‌پذیرد. این اقدامات می‌توانند در سازمان کالبدی ـ فضایی صورت پذیرد و سبب حذف یا اضافه نمودن بخش‌هایی از سازمان کالبدی ـ فضایی بافت کهن شوند، بی‌آنکه به هیئت کلی آن خدشه‌ای وارد شده باشد. معاصرسازی مورد نظر در این اقدامات، تمام عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی،‌فرهنگی و کالبدی را شامل می‌شود. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«انطباق، به روز کردن» (Adatiation): این واژه را می‌توان معادل «به روز کردن» یا «به روز شدن» به کار گرفت. انطباق اصطلاحاً شامل سلسله اقداماتی است که با ایجاد شرایط مناسب در سازمان فضایی ـ کالبدی سازش میان کالبد و فضای کهن با نیازهای امروزین را سبب می‌گردد. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«تبدیل، دگرگونی» (Conversion): این واژه به معنای تغییر خط، تغییر جبهه، تغییر شکل، تغییر ماهیت و تغییر عقیده می‌باشد و مجموعه اقداماتی را شامل می‌شود که بتوانند به تغییرات از پیش گفته‌شده به نحوی پاسخ گویند که اخلال حادث شده از این تغییرات را از میان بردارند. در مرمت شهری این واژه در زمینه تغییر و تبدیل بنا، مجموعه و یا فضای کهن شهری به کار گرفته می‌شوند که نیاز به معاصرسازی دارند و می‌توان با هر یک از تغییرات مورد نظر، این امر را به انجام رسانید. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«حفاظت» (Conservation): این واژه به معنای حفاظت و نگهداری اثر در شکل طبیعی و اولیه خود است، به گونه‌ای که اثر بتواند به نیازهای امروزین پاسخ گوید و یا آنکه با تغییراتی چند در شکل طبیعی به حیات خود ادامه دهد. حفاظت معمولاً برای جلوگیری از فرسایش طبیعی یا انسان ساخت صورت می‌گیرد. فرسایشی که می‌تواند به فروریزی اثر منجر شود. این تعریف، حفاظت را به معنای نو شدن دائمی نزدیک می‌کند. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
«نو شدن» (Renewal): این واژه به معنای شکل دادن و با ارزش کردن مجدد یک فضای شهری، مجموعه و یا بناست که از طریق مداخله‌های کالبدی ـ فضایی صورت می‌پذیرد.
«احیا» (Restoration): این واژه به معنای یگانگی بخشیدن به همه بخش‌های از میان رفته اثر یا سازمان فضایی است، به گونه‌ای که بتوان کلیت خدشه‌دار شده را از نو ایجاد کرد. این امر امروزه در اقداماتی ویژه برای بناها یا مجموعه‌ها یا بافت‌های شهری بسیار با ارزش در مقیاس ملی و جهانی مطرح می‌شود. به سخن دیگر، احیا یا بازگشت به بنا، مجموعه و یا فضای شهری اولیه، سبب بازگرداندن حالت وجودی،‌ ذاتی و اصلی به بنا، مجموعه و یا فضای شهری می‌گردد. این واژه خصوصاً برای بافت‌های تاریخی کهن و با ارزش به کار گرفته می‌شود. «این عمل بر مبنای احترام به کیفیت قدیمی بنا و بر مستندات اصیل آن استوار است». بنابراین در این اقدام بر ذکر تاریخ و مشخصات هر نوع مداخله‌ای، پس از زمان ساخت اصلی بنا، مجموعه و یا فضای شهری، تأکید می‌شود. امروزه، احیا، محدودیت‌های زمانی مفاهیم گذشته خود را در هم شکسته است و بر مفهومی کاملاً تحقیقی بر مبنای فرآیندی خلاقانه استوار است.
«تعمیر» (Repair): این واژه، دربرگیرنده مداخله‌هایی است که باعث افزایش عمر فضای شهری، مجموعه و یا بنا می‌گردد. اقدامات مربوط به تعمیر معمولاً به صورت مداوم صورت می‌پذیرد. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
بدین ترتیب می‌توان گفت که نوسازی فرآیندی است که طی آن می‌توان شاهد ایجاد وضعیتی مناسب در کالبد و فضای فرسوده اثر بود. این فرآیند شامل هفت دسته اقدامات عمده و مهم می‌باشد که به ترتیب شامل تجدید حیات، انطباق، تبدیل، حفاظت،‌ نوشدن،‌ احیا و تعمیر است.
فرسودگی:
فرسودگی یکی از مهمترین مسائل مربوط به فضای شهری است که باعث بی‌سازمانی، عدم تعادل، عدم تناسب و بی‌‌قوارگی آن می‌شود. فرسودگی عاملی است که به زدودن خاطرات جمعی، افول حیات شهری واقعه‌ای و شکل گرفتن حیات شهری روزمره‌ای کمک می‌کند. این عامل با کاهش عمر اثر و با شتابی کم و بیش تند، باعث حرکت به سوی نقطه پایانی اثر می‌گردد. فرسودگی به دو دسته تقسیم می‌شود: فرسودگی نسبی و کامل. فرسودگی نسبی، فرسودگی است که در یکی از عناصر مهم فضای شهری یعنی کالبد یا فعالیت رخنه می‌کند و به دنبال خود باعث فرسودگی نسبی فضای شهری می‌گردد. فرسودگی کامل، فرسودگی است که فرسودگی در هر دو عنصر فضای شهری یعنی کالبدی و فعالیت آن رخنه کرده باشد و به دنبال آن باعث فرسودگی کامل فضا شود. پس فرسودگی یا در کالبد یا فعالیت یا در کالبد و فعالیت به طور یکجا رسوخ می‌کند. بر این اساس، می‌توان معادلاتی تشکیل داد که بیان‌گر انواع فرسودگی‌ها باشد. یک گروه از این معادلات می‌تواند به صورت زیر باشد:
معادله اول: شکل (کالبد سالم) + فعالیت (فرسودگی نسبی) = فرسودگی نسبی فضا
معادله دوم: شکل (کالبد نسبتاً فرسوده) + فعالیت (سالم) = فرسودگی نسبی فضا
معادله سوم: شکل (کالبد فرسوده) + فعالیت (فرسوده) = فرسودگی کامل فضا (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)

 

پاتریک گدس (Patrick GedesP) (1932 ـ ۱۸۵۴):
گدس زیست‌شناس اسکاتلندی، از زمره نظریه‌پردازان دوره دوم مرمت شهری محسوب می‌شود. وی پس از سال ها تدریس در رشته گیاه‌شناسی، شدیداً به شهرسازی علاقه‌مند گردید. مهم‌ترین آثار وی در این زمینه، کتاب «توسعه شهری» در سال ۱۹۰۴ و «شهرها در تحول» در سال ۱۹۱۵ می‌باشند. گدس معتقد بود که اولین گام را برای شناخت شهر، اولین گام شناخت عناصر جغرافیایی و تاریخی آن شهر می‌باشد، به طوری که این شناخت می‌تواند ما را در تهیه طرح‌هایمان یاری رساند. گدس در مورد مرمت، سه نظریه عمده دارد که شامل موارد زیر است:
الف ـ انطباق مکان و زمان در خصوص بنا، مجموعه و یا بافت شهری
ب ـ امروز، تکرار دیروز نیست بلکه تحول و تداوم آن است.
ج ـ حضور مطالعات برنامه‌ریزی شهری در مرمت شهری
اصول مورد نظر گدس بر پایه نظریه‌های فوق شامل موارد زیر است:
۱ـ شناخت: شناخت شهر در گرو شناخت عوامل جغرافیایی و تاریخی است. در واقع قبل از هرگونه اقدامی در شهر باید روح شهر را شناخت.
۲ـ معرفی: سازماندهی یک نمایشگاه شهرسازی، می‌تواند تصوری از گذشته، حال و آینده شهر را به دست دهد. این نمایشگاه می‌تواند تاریخ شهر را با نشان دادن آثار و ابنیه تاریخی به مسئولان ومردم بشناساند. به سخن دیگر، شهر را باید از زمان پیدایش اثر تا به حال، به خود معرفی کرد. این نمایشگاه می‌تواند مکان مناسبی برای آموزش محسوب شود.
با استناد بر اصول و نظریات گدس، می‌توان دستورالعمل‌های وی را استنتاج کرد.
الف ـ در امر مرمت لازم است خاطره‌های تاریخی حفظ شوند.
ب ـ آموزش مداوم و همگانی: در این جا اقدامات مرمتی، آموزش به مرمت کنندگان، مردم و مسئولان کاری ضروری است.
بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که هدف گدس از مداخله در بافت‌های تاریخی، حفظ کالبد، بهبود محیط شهری و بهبود شرایط زیستی ساکنان است. کاربری پیشنهادی وی در بافت‌های شهری، کاربری است که در درون برنامه‌ریزی شهری مطرح می‌شود و شیوه اقدام، عمدتاً بهسازی و نوسازی است و بندرت سخن از بازسازی به میان می‌کنند. روش مداخله وی، روش جامع مرمت شهری است. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
کنستانتین دو کسیادس (۱۹۷۵ ـ ۱۹۱۳):
دو کسیادس از نظریه‌پردازان مرمت شهری محسوب می‌شود که به اعتقاد وی، مفهوم مرمت شهری نباید با مرمت کالبدی و ساختمانی اشتباه شده و بدان محدود گردد. زیرا مرمت شهری فراتر از مرمت ساختمانی عمل می‌نماید. وی اضافه می‌کند که مرمت شهری، هدف غایی نهایی ساکنان شهر نیست، بلکه فقط یکی از اهداف ساکنان و دست‌اندرکاران امور شهری می‌باشد. نظریه‌های دو کسیادس در خصوص مرمت شهری شامل موارد زیر است:
الف ـ فراتر بودن مرمت شهری نسبت به مرمت کالبدی و ساختمانی.
ب ـ مرمت شهری به عنوان هدف کاربردی برای باززنده‌سازی فضای شهری.
براساس نظریه‌های فوق اصول مداخله از دیدگاه دوکسیادس می‌تواند چنین باشد:
یکم ـ درمان: مداخله به منظور زدودن عناصر مخرب.
دوم ـ حفاظت: مداخله به منظور تقویت عناصر سازنده.
سوم ـ مرمت پویا: مداخله به منظور به روز نگه داشتن عناصر و فضاهای شهری.
دستورالعمل‌های دوکسیادس را می‌توان بر پایه نظریه‌ها و اصول مورد توجهش به صورت ذیل مطرح ساخت:
۱ـ روش درمان یا جراحی به منظور دفع صدمات و خسارات موضعی و موقت.
۲ـ روش حفاظت یا بازدارنده به منظور پیشگیری از تخریب.
۳ـ روش مرمت پویا یا مرمت در خلال توسعه به منظور زنده ماندن شهر در طول زمان. با توجه به دستورالعمل‌ها، اصول و نظریه‌های مداخله می‌توان دریافت هدف دوکسیادس از مداخله در بافت کهن، سنجش میزان ارزش حفاظت، بهبود یا دوباره‌سازی بافت با عملکرد قبلی آن و تعیین میزان پاسخگویی و رضایت‌بخشی ساکنان درباره رفع نیازهای روزمره کنونی می‌باشد. شیوه اقدام، بازسازی، نوسازی و بهسازی است و کاربری پیشنهادی، معاصرسازی است. روش مداخله به صورت روش جامع مرمت شهری است. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
لوئیس مامفورد (۱۸۹۵):
مامفورد مورخ امریکایی علاقمند به مسائل شهری، از شاگردان و پیروان پاتریک گدس بود. مهمترین اثر وی کتاب «فرهنگ شهرها» است که در سال ۱۹۳۸ آن را به چاپ رساند. مامفورد اعتقاد داشت برای حل مسائل شهرها باید شناختی عمیق نسبت به مسائل شهر پیدا کرد و عدم درک مشکلات کنونی شهرها به طور واقعی و افزایش وسایل نقلیه منجر به گسترش حومه‌ها شده است. گسترش حومه‌ها نیز سبب از بین رفتن شهرهای تاریخی شده‌اند؛ در حالی که بافت‌های تاریخی می‌توانند مکان مناسبی در برابر تهدید روزافزون وسایل نقلیه در شهرهای امروزی محسوب شوند. مامفورد نظریه‌های خود را در مورد مرمت بافت‌های تاریخی چنین عنوان می‌‌‌‌کند:
الف ـ مرمت امری است بطنی و جزئی که ممکن است سال‌ها به طول انجامد.
ب ـ بافت‌های تاریخی تنها دارای ارزش تاریخی نمی‌باشند بلکه دارای بُعدی زیبایی‌شناسانه نیز می‌باشند.
ج ـ تعادل بخشی جمعیت در بافت قدیم شایان توجه است.
براساس نظریه‌های مورد توجه مامفورد، می‌توان اصول زیر را مطرح ساخت:
یکم ـ برنامه‌ریزی: طرح‌های مرمت باید در درون طرح‌های آمایشی مطرح شوند.
دوم ـ معاصرسازی: مرمت باید براساس تغییر جزئی در الگوی بافت سنتی شهر صورت پذیرد، به نحوی که این بافت بتواند به نیازهای معاصر نیز پاسخ گوید.
سوم ـ مشارت: حضور شهروندان در امر مرمت، اصلی ضروری است.
چهارم ـ مداخله در ذره فضا: مرمت باید در مقیاس کوچک و به صورت موضعی صورت موضعی صورت پذیرد.
دستورالعمل‌های مرمتی مامفورد را می‌توان براساس اصول مطروحه به صورت زیر تدوین کرد:
۱ـ احداث بافت جدید برروری بافت قدیم نمی‌تواند مشکلاین بافت‌ها را حل نماید.
۲ـ اقدامات مقطعی و کوته‌بینانه موجب از بین رفتن دید زیبایی‌شناسانه مناظر تاریخی و همچنین از بین رفتن قسمتی از تاریخ شهر می‌شوند.
۳ـ در بافت‌های کهن باید سعی داشت تا حتی‌الامکان تراکم را کاهش داد. البته کاهش تراکم باید منطق با تعادل‌بخشی باشد.
۴ـ اقدامات مرمتی باید به صورت جذاب و آرامش‌بخش صورت پذیرد.
براساس نظریه‌ها، اصول و دستورالعمل‌های مورد توجه مامفورد می‌توان به این نتیجه رسید که هدف وی از مداخله در بافت‌های شهری، حفظ کالبد بافت‌های تاریخی براساس شکل سازمند آن و پاسخ به نیازهای معاصر می‌باشد. کاربری پیشنهادی وی، همان کاربری‌هایی است که طرح‌های آمایشی مطرح ساخته‌اند و شیوه اقدام‌ بهسازی و نوسازی است و کمتر بازسازی توجه دارد. روش مداخله وی بر پایه روش جامع مرمت شهری است. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)

 

فرسودگی کالبدی:
فرسودگی ممکن است ناشی از افت کیفیت کالبدی یا سازه‌ای بنا باشد، این وضع با قرار گرفتن بافت بنا با قرار گرفتن در مسیر افت کیفیت ناشی از گذشت ایام، تأثیر آب و هوا، جابجایی زمین، نگهداری نامناسب و نامطلوب، به وجود آید. (تیزول و همکاران، ۱۳۷۹)
با توجه به هویت واقعی شهر نمی‌توان آن را از ریشه‌های کهنی جدا ساخت و همچنین نمی‌توان آن را از پدیده‌های نو و معاصر محروم داشت در واقع زندگی شهر، هم به آن ریشه‌های کهن وابسته است و هم نیازمند به این پدیده معاصر.
از آنجا که انسان‌ها ذاتاً تمایل به پیشرفت و ترقی دارند دیگر این بافت‌ها پاسخگوی نیازشاتن نیست پس آن‌ها که می‌توانند بافت را ترک می‌کنند و جای خود را به کسانی می‌دهند که تعلق خاطری به بافت ندارند و در حفظ آن هیچ‌ انگیزه‌ای ندارند. این امر به فرسودگی بافت کمک می‌کند. «اگر بتوان کالبد را از فرسودگی رهانید می‌توان از حیات مجدد فضای شهری سخن گفت در این حالت عمل احیا صورت می‌گیرد. احیا عملی است که با تغییرات ساختمانی و تعمیرات اندک ولی مدوام برروی کالبد صورت می‌گیرد. احیا سعی بر آن دارد تا با حذف فرسایش در کالبد (شکل)، از فرسایش عملکرد و به تبع آن از فرسایش فضای شهری جلوگیری نماید.» (حبیبی، ۱۳۸۱، ص ۱۶)
فرسودگی عملکردی:
بافت کهن به دلیل ترکیب کاربری‌ها و نوع عملکرد آن‌ها دچار ناهماهنگی می‌باشد که این ناهماهنگی هم درونی است و هم در برابر بافت‌های جدید دچار عدم تعدل است. همین امر باعث انتقال بیشتر کاربری‌های سازگار با بافت کهن، به بافت جدید و جایگزین شدن آن با کاربری‌‌های ناسازگار با بافت خواهد شد. به این ترتیب کاربری‌های مسکونی، فضای سبز و غیره کم شده و کارگاه‌ها، عمده‌فروشی‌ها، انبارها و… افزایش می‌یابد. (تیزول و همکاران، ۱۳۷۹)
این فعالیت‌ها باعث به وجود آمدن سیکل معیوبی می‌شود که هم به فرسودگی کالبد هم به فرسودگی فعالیت‌ها کمک می‌کند. و این امر باعث بیشتر جدا شدن بافت کهن از سایر قسمت‌های شهر می‌شود. (تیزول و همکاران، ۱۳۷۹)
«در محله‌های تاریخی شهری، چشم انداز کالبدی که متناسب با ضروریات یک دوران تاریخی طراحی شده بود ناگزیر خود را با ضروریات دوران دیگر تطبیق می‌دهد.» (تیزول و همکاران، ۱۳۷۹، ص ۳۷)
در صورتی که در بافت تنها فرسودگی عملکردی وجود داشته باشد و کالبد فرسوده نباشد می‌توان با اندک تغییرات در فعالیت موجود ابقا در سازمان فضایی شد. «ابقا عملی است که اندک اندک و به صورت مداوم در فعالیت‌های شهری صورت می‌گیرد. این سعی بر آن دارد تا با حذف یا حداقل کاهش فرسایش در فعالیت از فرسایش کالبد در نهایت فرسایش فضا جلوگیری کند.» (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱، ص ۱۶)
علل فرسایش بافت‌های قدیمی:
علل فرسایش بافت‌های قدیمی را می‌توان از جنبه‌های فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی بررسی نمود.
الف ـ جنبه‌های فیزیکی فرسایش بافت‌ها
ـ عدم وجود شبکه‌های ارتباطی منطبق بر نیازهای جدید
ـ بالا رفتن خواست‌های ساکنین شهرها و انتظارات مردم در ارتباط با فضاهای سکونتی جدید و همچنین سطوح لازم خدماتی و رفاهی، بهداشتی و درمانی، آموزشی و ورزشی، تفریحی و غیره و عدم وجود امکانات جوابگویی به این نیازها در داخل بافت‌های قدیمی.
ـ فرسایش و انهدام ساختمان‌ها (خصوصاً واحدهای مسکونی) که حاصل از گذشت زمان بوده و به علت عدم مراقبت و مرمت مداوم قابل استفاده نمی‌باشد.
ـ فرسایش در نتیجه عدم استفاده از ابنیه‌ای که کاربری در حال حاضر ندارد و به علت تغییرات در نظام شهری گذشته نقش جدیدی بر این بناها در حال حاضر مرتبت نیست و نتیجتاً بازسازی و تعمیر این گونه ابنیه ضروری به نظر نرسیده و در معرض فرسایش قرار می‌گیرند.
ـ عدم وجود تأسیسات و تجهیزات شهری مانند شبکه فاضلاب شهری و غیره.
ب ـ جنبه‌های اقتصادی و اجتماعی فرسایش بافت‌ها
ـ کمبود و گرانی مسکن و پایین بودن توان اقتصادی خانوارها عامل مؤثری در ادامه فرسایش بافت‌های قدیمی است. رها ساختن ساختمان‌های قدیمی توسط ساکنین اولیه آن‌ها که اغلب از جا به جایی جمعیت و تغییر مالکیت بعنوان توارت وغیره است. نهایتاً به اسکان خانوارهایی با درآمد کم در خانه‌های فرسوده می‌انجامد. به این ترتیب مسأله مالکیت عامل اساسی در انهدام بافت‌ها و مانعی مستقیم در احیای محلات قدیمی شهرها است.
ـ به فرض حل موضعی مسأله مالکیت، با توجه به توان اقتصادی محدود خانوارها، تفکیک اراضی در قطعات کوچک و محدود انجام پذیرفته و به تشدید تراکم در بافت‌های قدیمی می‌انجامد که نهایتاً به ایجاد شرایط زندگی غیرمطلوب در بافت‌های قدیمی می‌انجامد.
ـ با تغییرات اقتصادی در نظام محلات، در نتیجه تعطیل شدن کارگاه‌های تولیدی. (حدادان یزدی، ۱۳۸۳)

 

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0