معماری امروز ، طُغیانی علیه ساخت و سازِ اصیل بومی

یادَم است اولین رشته‌ای که زمانِ امتحانِ ورودی دانشگاه در نظر داشتم، معماری بود. دلیلَش هم وجودِ آن همه رنگ، طراحی، نقاشی و به عبارتی سرزندگی بود که از کودکی عاشقَ‌ش بودم. دومین رشته‌ای که انتخاب کردم شهرسازی بود. چرا که از باقیِ رشته‌ها بیش‌تر به معماری شبیه بود. بعدها اما، دریافتم که شهرسازی از معماری جدا نیست. در هر صورت، بهانه‌ی طراحی فضا، بخشیدنِ حسِ تعلق به شهروندان است  و همین امر، این دو رشته را به هم پیوند می‌دهد.

جی اپیلتون، یکی از معماران برجسته‌ی جهان می‌گوید : " رابطه‌ی یک بنا با محیطِ پیرامونش، رابطه‌ی مهمی است که با توجه به آن می‌توان شایستگی هنری بنا را ارزیابی کرد". در شهر محل زندگی‌تان چند بناهای شایسته از منظرِ هنر به چشمتان می‌خورد؟! بناهای منفرد و بی‌ربط به ساختمان‌های هم‌جوار با نماهای گاه عجیب و غریب و صرفا الگوبرداری شده از غرب، تمامِ فضای شهر را به خود اختصاص داده‌است. ساختمان‌هایی که نه حسِ دعوت‌کنندگی به شهروندان انتقال می‌دهند و نه حتا از منظرِ زیبایی شناختی، حائزِ اهمیت و برجسته‌اند.

متاسفانه معمارانِ امروزِ شهرمان تنها به بنای خود می‌اندیشند و هیچ توجهی به کُلیتِ فرآیندِ طراحی بدنه‌ی یک خیابان و سیمای یک شهر ندارند. واژه‌ی معماری از عمران و سازندگی و آبادانی می‌آید. معماری، هنرِ جان بخشیدن به فضا و آفریدنِ محیطی زنده با استفاده از خلاقیتِ ذهنی است! اما جایگاهِ این خلاقیت در معماری امروزِ شهر کجاست؟!

نه ایده گرفتن از معماری سنتی کشورمان نادرست است و نه الگو گرفتن از معماری غرب. اما این نشان‌دهنده‌ی خلاقیتِ معمار است که با حفظِ درونمایه‌ی سنتی و ایده گرفتن از بناهای شاخصِ جهان، فرمی نو پدید آورد. عرصه‌ی ساخت و سازِ کلانشهرها، تنها میدانِ رقابتی است میانِ معمارانی که بناهایشان یکی پس از دیگری با فرم‌های گاه نامأنوس سر به آسمان می‌کشد و نیم‌نگاهی به گذشته و آینده‌ی شهر ندارند.

معماری در هویت‌دهی به شهر بسیار حائزِ اهمیت است چرا که فن و تکنیکِ طراحی بناها، به شهر شخصیت می‌بخشد و فرهنگِ آن ملت را به دیگران می‌شناساند. اما امروزه در کشورمان به علتِ پاره‌ای مسائل، روز به روز از نوآوری و هویت‌بخشی و روح‌آفرینی به فضا دور شده‌ایم. دانشِ آکادمیکِ معماران و طرح‌های خلاقانه‌ی آن‌ها گویی تنها محدود به دیوارهای کلاس‌های درس است و خارج از محیطِ دانشگاه، هزار و یک مانع بر سرِ راه است! خُرده فرمایشاتِ کارفرما، نبودِ دانشِ تخصصی اجرای طرح‌های متفاوت از گذشته، مسائلِ مالی و مشکلاتِ دیگر، نوآوری و خلاقیت را در جوانانِ معمار می‌کُشد.

نتیجه‌ی ضوابطِ خُشک و تغییر ناپذیرِ معماری و شهرسازی، جوانانِ خلاق و جویای ایده‌های ناب را به سوی ساختارشکنی سوق می‌دهد، اما با دیدِ جزءنگر، خروجی جالب‌ِ توجهی حاصل نمی‌شود. بناهای امروز انگار طُغیانی بر چارچوب‌های خُشک و بی‌منطقی است که روحِ معماران را طی سالیان آزرده ساخته. تک‌بناهایی با معماری پُر زرق و برق و ناهماهنگ با اسلوبِ غالب بر معماری بومی، فریادِ کمکی است که نااُمیدانه هماهنگی و یکپارچگی می‌طلبد.

ویترویوس معماری رومی بود که سه شاخصه‌ی ایستایی، کارآیی و زیبایی را برای معماری یک بنا ضروری می‌دانست. از شاخصِ ایستایی ساختمان‌های شهر می‌گذریم زیرا زمان، صحتِ این امر را مشخص خواهد کرد. زیبایی نیز علی‌رغمِ نسبی بودن، چارچوبی کلی دارد که بسیاری از بناهای امروز در آن نمی‌گُنجد. و اما کارآیی! آیا بناهایی که هر روز در شهرمان سر به آسمان می‌سایند، کارآیی مناسب و مطلوبی نیز دارند؟! کارآیی، تنها عملکرد و کاربریِ صرفِ بنا نیست، بلکه شکل‌گیری فضایی‌ست که مردم را به خود دعوت کرده و حضورشان را در فضا تثبیت کند. متاسفانه بناهای معاصرِ شهر در این زمینه به هیچ عنوان، نُمره‌ی قبولی نمی‌گیرند.

پاتریک ناتگنز، یکی از معماران مشهور جهان در این خصوص می‌گوید : "معماری علاوه بر زیبایی، با کارآییکارآیی نیز سر و کار دارد". یعنی علاوه بر بیانِ شخصی سازنده، با تامینِ نیازهای دیگران نیز در ارتباط است.

خودمان را خطاب قرار دهیم! از خودمان بخواهیم، بناهایی بسازیم که تنها بر اساسِ سلایقِ شخصی‌مان نباشد، بلکه به یاد داشته‌باشیم که باید فضایی خلق کنیم که روحِ زندگی را به کالبدِ خُشک و بی‌روحِ شهر تزریق کند و آیندگان از آن با عنوانِ شاهکارِ طراحی یاد کنند، نه بنایی بی‌قواره که به مرورِ زمان به فراموشی سپرده شود.

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0