پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی (CPTED)

مقدمه
اهمیت سیاست ها، برنامه ها و تدابیر پیشگیری از جرائم با توجه به ناکارآمدی نظام عدالت کیفری در مبارزه با جرائم غیر قابل انکار است. یکی از انواع راهبردهای پیشگیرانه ی مکانیکی از جرم “پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی  CPTED (خلاصه Crime Prevention Through Environmental Design) است که نخستین بار توسط جرم شناس آمریکایی سی. ری. جفری در کتابی با همین نام ارائه شد. پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی را می توان این گونه تعریف کرد: “طراحی مناسب و کاربری موثر از فضا و محیط ساخته شده که منجر به کاهش فرصت های مجرمانه، افزایش ترس از جرم و بهبود کیفیت زندگی می شود”. این نظریه بر این اندیشه مبتنی است که رفتار انسانی در محیط، تحت تأثیر طراحی آن محیط قرار دارد. این نظریه تأکید دارد که با بهینه سازی فرصت های ناظر، تعریف مشخص و واضح از قلمرو و ایجاد تصویری مثبت از محیط می توان مجرمان را از ارتکاب جرم بازداشت.

تعریف نظریه CPTED:
نظریه CPTED بر این ادعا استوار است که می توان با طراحی مناسب محل سکونت، کار و زندگی افراد، از جرائم ارتکابی در محیط ساخته شده پیشگیری کرد. این پیشگیری، بر این باور است که مجرم ارتکاب جرم را انتخاب می کند، جرم معلول فرصت است، مجرم فردی عقلانی است و جرم انتخابی عقلانی است و تأثیر گذاشتن بر عوامل وضعی راحت تر از تغییر و مبارزه با ضعف های بشری و اصلاح شخصیت افراد است. در نتیجه راه حل مناسب را کم کردن فرصت های مجرمانه می داند.
نظریه CPTED را می توان این گونه تعریف کرد: طراحی مناسب و کاربری موثر از محیط و ساختمان که منجر به کاهش جرم و ترس ناشی از جرم می شود (قورچی بیگی، ۱۳۸۹، ۳۴۸). به عبارت دیگر طراحی مناسب و استفاده ی درست از محیط می تواند علاوه بر پیشگیری از وقوع جرم، کیفیت زندگی را بهبود بخشیده و ترس از جرم را کاهش دهد (Crowe، ۲۰۰۰، p46).

تاریخچه نظریه CPTED:
می توان گفت که نظریه CPTED رهیافتی جدید است که سابقه ای طولانی دارد. این نظریه محصول دهه ی ۶۰ به بعد میلادی در آمریکا است. شاید قبل از این، هیج گاه به این اندازه به تأثیر محیط ساخته شده بر جرم پرداخته نشده بود. بعد از این دهه بود که در اثر فعالیت های افرادی چون جین جاکوبز با کتاب “حیات و مرگ شهر های بزرگ آمریکا” (Jacobs، ۱۹۶۱)، اسچلمو آنجل با کتاب “پیشگیری از جرم از طریق طراحی شهری” (Angel، ۱۹۶۸)، الیزابت وود با کتاب “جنبه های اجتماعی خانه سازی در توسعه شهری” (Wood، ۱۹۷۶)، این نظریه و روابط میان محیط و جرم بیشتر آشکار شد.

کتاب معروف خانم جیکوبز با نام ” حیات و مرگ شهر های بزرگ آمریکا”، به واقع سرمنشاء آغاز تحقیقات در مورد تأثیر عوامل شهری فیزیکی و اجتماعی بر رفتار و تعاملات مردم آنها تلقی می شود. وی از جمله کسانی است که نخستین بحث ها را در خصوص “زوال شهری” (Urban Decay) و ارتباط آن با جرم، انجام داده است. به عقیده جفری، این جاکوبز بود که نخستین جرقه های مربوط به چگونگی ارتباط شرایط محیطی با پیشگیری از جرم را بیان کرد. کتاب آنجل با نام “پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی” (۱۹۶۸) اشاره به این امر داشت که چگونه شهروندان می توانند نقش فعالی در پیشگیری از جرم داشته باشند. وی کار خود را با مشخص کردن محیط هایی که در آن قابلیت ایجاد فرصت برای ارتکاب جرم در آنها فراهم بود، آغاز کرد. وی بر این عقیده بود که بعضی از مناطق در مقایسه با سایر مناطق از میزان جرائم بیشتر برخورداند، به این علت که فرصت بیشتری برای مجرمان معقول فراهم آورند. به عبارت دیگر، مجرمان از طریق فرایند تصمیم گیری، آماج های مورد نظر خود را انتخاب می کنند و در این فرایند، تلاش و خطر رسیدن به نتیجه ی حاصله را مورد ارزیابی قرار می دهند.

جین جاکوبز ایده ای طراحان شهری در آن زمان را به چالش کشید. طراحان شهری عقیده داشتند که محله ها باید از یکدیگر مجزا بوده و خیابان های خلوت امن تر از خیابان های شلوغ هستند. وی درباره ایده ی طراحی شهری در آن دوران اعتقاد داشت که روش های طراحی شهری، مردم را از افزایش چارچوب های اجتماعی برای خود-نظارتی موثر ناتوان می سازد. وی برای امن تر شدن خیابان ها در کتاب خود پیشنهاد می کند که فضاهای عمومی از خصوصی از یکدیگر مشخص شوند و کاربری خیابان نیز متنوع و گوناگون شود.

در این دهه (شصت میلادی) بیشتر فعالیت ها بر تأکید و اثبات رابطه ی میان محیط فیزیکی و جرم قرار داده شده است. از اواسط دهه ی هشتاد میلادی با شکل گیری نظریه “جرم شناسی محیطی” (Brantingham، ۱۹۹۱) و نظریه های دیگر همچون “پنجره های شکسته” و تقویت اصول و مبانی نظری پیشگیری وضعی (نظریه انگلیسی در مقایسه با نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی)، مبانی نظری پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی نیز قوت بیشتر یافت. البته ریشه جرم شناسی محیطی و مطالعه در مورد “نقاط جرم خیز” (Hot Spot) و مکان های خطرناک را می توان در اواسط قرن نوزدهم مشاهده کرد. در واقع از همین دهه بر مکان، به عنوان یکی از عناصر چهارگانه ی جرم (مجرم، بزه دیده، مکان و جرم) تأکیده شده است.

نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی در ابتدا به وسیله س سی. ری. جفری ابداع و تنظیم شده است. در همین زمان اصطلاح محدود تری توسط اسکار نیومن تحت عنوان “فضای قابل دفاع” مطرح شد. این دو، کار خود را بر مبنای کار اسچملو آنجل، الیزابت وود و جین جاکوبز قرار داده بودند. کتاب جفری تحت عنوان “پیشگیری ازجرم از طریق طراحی محیطی” در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. کتاب نیومن که همزمان با کتاب جفری به چاپ رسید “فضای قابل دفاع” نام داشت. دیدگاه نیومن مورد تائید و حمایت سایر نظریه ها چون CPTED قرار داشت. نیومن، جفری را، به وجود آوردنده و منشاء اصلی این مفهوم می داند و این نظریه را به وی نسبت می دهد. دیدگاه نیومن باعث ارتقاء دیدگاه جفری درباره نظریه CPTED شد و منجر به بازنگری مجدد کتاب توسط جفری گشت. جفری جنبه ها و ابعاد مختلف این دیدگاه را بررسی کرد و آنها را گسترش داد و نهایتا در سال ۱۹۹۰ کتاب خود را دوباره منتشر نمود. الگوی جفری از الگوی نیومن بسیار جامع تر و کامل تر بود.

ارکان و عناصر نظریه CPTED

۱- تعیین قلمرو (قلمروگرایی)
موجود زنده بنا بر خصلت خود مدعی قلمروی خاص است و از آن در مقابل دیگران دفاع می کند. هایدگر عقیده دارد که اجزای اصلی قلمرو “مشخص” بودن و “دفاع” از آن است. وی بر این باور است که هر حیوان توسط حباب ها یا بالون هایی با اشکال غیر منظم احاطه شده است که جهت حفظ فضایی متناسب ما بین یکایک جانوران به کار می رود. وی این فواصل را تشریح و آنها را فاصله گریز، فاصله حساس یا بحرانی و فاصله شخصی یا اجتماعی خوانده است (بحرینی و تاجبخش، ۱۳۷۷، ۱۹-۲۰). میزان وابستگی افراد به محیط درجات مختلفی دارد: بی تفاوتی نسبت به یک مکان، آگاهی از قرارگیری در یک مکان، دلبستگی به مکان، یکی شدن با اهداف مکان، حضور در مکان، فداکاری برای مکان (فلاحت، ۱۳۸۵، ۳-۶۲).

طراحی باید به گونه ای باشد تا فضاهای عمومی، خصوصی و نیمه خصوصی از یکدیگر متمایز باشند. زیرا اگر این فضاها تفکیک شوند هر فرد نسبت به فضای خود احساس تعلق خواهد کرد و در نتیجه در صورت ورود فردی غریبه یا مهاجم وی مورد مراقبت و نظارت ساکنین قرار خواهد گرفت. نتایج یک مطالعه ی انجام شده نشان می دهد که تعدادی از سارقان برای ارزیابی میزان خطر سرقت از معیار قلمروگرایی استفاده می کنند. (Brown and Bentley، ۱۹۹۳، ۵۱-۶۱).

۲- نظارت یا مراقبت
اگر مجرم تصور کند که در صورت ارتکاب جرم در معرض نظارت و مشاهده قرار خواهد گرفت، اگر چه به واقع نیز این گونه نباشد، احتمال ارتکاب جرم توسط وی کمتر خواهد شد. در مطالعه ای که در رابطه با گرایش ها و افکار مجرمان انجام شده است، دو عامل در متوقف کردن مجرمان بسیار موثر تلقی شده است: اول، نشانه ها و علائم تصرف و دیگری، نظارت.

سارقان بر اهمیت نظارت ساکنان محله صحه گذاشته اند و بعد از مالکان، همسایگان را مهم ترین افراد برای نظارت بر محله معرفی کرده اند (Bennett، ۱۹۸۶، ۴۱-۵۵).

نظارت بر سه گونه است:

۱-۲- نظارت طبیعی و غیر رسمی:
وقتی محقق می شود که منزل به گونه ای طراحی شود که ساکنان داخلی بتوانند به راحتی بر فضاهای خصوصی، نیمه خصوصی و عمومی کاملا نظارت داشته باشند. این نظارت معمولا از طریق پنجره ها ممکن می شود. جاکوبز بیان می دارد که نظارت طبیعی بدین معنا است که ساکنین منازل باید قادر باشند حیاط، گاراژ یا پارکینگ و خیابان را مشاهده نمایند.

۲-۲- نظارت رسمی یا سازمان یافته:
توسط افرادی که به این کار گمارده می شوند مانند نگهبانان یا محافظان امنیتی انجام می شود.

۳-۲- نظارت مکانیکی:
با بهبود روشنایی و نصب دوربین های مداربسته قابل اجراست.

۳- کنترل دسترسی یا ورودی
یکی از مفاهیم اصلی نظریه CPTED است که بر کاهش فرصت های مجرمانه متمرکز است. این کاهش از طریق جلوگیری از دسترسی به آماج های بالقوه، بالا بردن خطر دستگیری و افزایش تلاش برای ارتکاب جرم محقق می شود. تحقیقات نشان می دهند مناطقی که دارای ورودی ها و دسترسی های نامنظم و بی قاعده هستند، نسبت به مناطق با ورودی و دسترسی محدود، جرائم بیشتری را تجربه می کنند (Beavon، Brantingham، ۱۹۹۴).

۴- تصویر و نگهداری از فضا
این نظریه بر این نکته اشاره دارد که امنیت و قابلیت زندگی در یک فضا بستگی به درک و تصویری دارد که ساکنین و محله های مجاور از آن فضا دارند. هویت مکانی بخشی از هویت فردی است. پروشانسکی برای نخستین بار در سال ۱۹۷۸ به طرح مسئله رابطه شهر و شخصیت پرداخت. وی هویت مکانی را این گونه تعریف می کند: هویت مکانی، بخشی از زیر ساخت های هویت فردی انسان و حاصل شناخت های عمومی او در باره جهان فیزیکی است که انسان در آن زندگی می کند (رضا زاده، ۱۳۸۰، ۶-۷). نگهداری بهتر از محیط علاوه بر افزایش قلمروگرایی در میان ساکنین، احساس تعلق به فضا را ارتقا داده و این حس را القا خواهد کرد که این محله دارای فضای امنی است و کوچک ترین انحراف و خطایی در این محیط با واکنش رو به رو خواهد شد. یک پنجره شکسته و تعمیر نشده خود نشانه ای از این است که هیچ کس نگران نیست و بنا بر این شکستن پنجره های بیشتر هیچ هزینه ای نخواهد داشت (ویلسون و کلینگ، ۱۳۸۲، ۱۸۱).

۵- سخت کردن آماج جرم
این روش سنتی ترین روش پیشگیری از جرم و در عین حال یکی از اجزای نظریه CPTED است. این روش بر این فرض است که می توان از طریق کاهش درجه آسیب پذیری آماج هایی که فرصت ارتکاب جرم را فراهم می آورند از وقوع جرم جلوگیری کرد (نجفی ابرندآبادی و هاشم بیگی، ۱۳۷۷، ۳۲۳).

این نظریه به این معناست که آماج ها و اشیایی که معمولا مورد تخریب یا سرقت واقع می شوند به نحوی طراحی شوند که در برابر جرم مقاوم بوده و از تخریب یا سرقت مصون بمانند (مرتضایی، ۱۳۸۱، ۱۴).

۶- فعالیت پشتیبانی
شامل استفاده از طراحی به منظور تشویق ساکنین در جهت استفاده و حضور بیشتر در فضا است. این جز از نظریه CPTED با دیگر اجزا سبب می شوند تا چشمان ناظر در مکان افزایش یابند و این مانع از ارتکاب جرم می شود.

منابع فارسی
۱٫ بیات رستمی، روح ا… و محسن کلانتری و سعید حسنی (۱۳۸۹)، “توانمند سازی معابر و محلات شهری در برابر بزهکاری از طریق طراحی محیطی CPTED”، دومین کنفرانس برنامه ریزی و مدیریت شهری ۱۳۸۹

۲٫ محمودی جانکی، فیروز و مجید قورچی بیگی (۱۳۸۸)، “نقش طراحی محیطی در پیشگیری از جرم”، فصلنامه حقوق، شماره ۲

۳٫ ابن خلدون، عبد الرحمن محمد (۱۳۵۲)، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی

۴٫ نقی زاده، محمد (۱۳۸۱)، “تأثیر معماری و شهرسازی بر ارزش های فرهنگی”، نشریه هنرهای زیبای دانشگاه تهران، شماره ۱۱

۵٫ رحمت، محمد رضا (۱۳۸۵)، “نقش معماری و شهرسازی در پیشگیری از جرم”، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق (ع)

۶٫ بحرینی، سید حسین و گلناز تاجبخش (۱۳۷۷)، “مفهوم قلمرو در طراحی شهری”، نشریه هنر های زیبای دنشگاه تهران، شمار ۶

۷٫ فلاحت، محمد صادق (۱۳۸۵)، “مفهوم حس مکان و عوامل شکل دهنده آن”، نشریه هنرهای زیبای دانشگاه تهران، شماره ۲۶

۸٫ رضا زاده، مرضیه (۱۳۸۱)، “بحران ادراکی رفتاری در فضای شهری”، مجله شهرداری ها، ویژه نامه طراحی شهری، شماره ۲۳

۹٫ ویلسون، جیمز و جرج کلینگ (۱۳۸۲)، “نظریه پنجره های شکسته”، ترجمه محمد صدری، مجله حقوقی و قضایی دادگستری، شماره ۴۳

۱۰٫ نجفی ابرند آبادی، علی حسین و حمید هاشم بیگی (۱۳۷۷)، “دانشنامه جرم شناسی”، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی

۱۱٫ مرتضایی، رضا (۱۳۸۱)، ” طراحی ابزار مقابله با تخریب گرایی در محیط شهری”، مجله شهرداری ها، سال سوم، شماره ۲۵

۱۲٫ فرید خدایی فر

http://vakil. net/index. php/1389-08-26-15-41-10/1389-08-26-15-17-02/145-1389-08-27-00-07-44

۱۳ ۱۳٫ دکتر اعظم آهنگر سلابنی، همایش ملی راهکارهای کاهش جرم، ۱۲ و ۱۳ اسفند ۱۳۸۸، مشهد مقدس

۱۴ ۱۴٫ دکتر احمد پوراحمد، دکتر محمد تقی رهنمایی، دکتر محسن کلانتری، نشریه پژوهشهای جغرافیایی، دانشگاه تهران، شماره ۴۴، بهار ۱۳۸۲، صص۸۹-۸۱

منابع انگلیسی

I. Crowe، T (2000)، Crime Prevention Through Environmental Design: Applications of Architectural Design and Space Management Concepts، Butterworth، Heinemann، Oxford

II. Brown، B. B. ، Bentley، D. L. (1993)، “Residential burglars judge risk: the role of territoriality”، Journal of Environmental Psychology، Vol. 13 No. 1.

III. Bennett، Trevor. ، (۱۹۸۶)، Situational Crime Prevention From The Offender Perspective، In Heal & Laycoke

IV. V. Beavon، D. ، Brantingham، P. L. ، Brantingham، P. J. (1994)، “The influence of street networks on the patterning of property offenses”، in Clarke، R. V. (Eds)، Crime Prevention Studies، Criminal Justice Press، Monsey، NY، Vol. Vol. 2. Available on: http://www.popcenter.org/library-crime_prevention.htm

منبع: فصلنامه حقوق، دوره۳۹

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0