برنامه ریزی منطقه ای در کشور آمریکا

دانشگاه تربیت معلم

عنوان تحقیق :

برنامه ریزی منطقه ای در کشور ایالات متحده

استاد :

دکتر ساسانپور

گردآورنده :

مهشید میرسمیعی

 

دی ۸۹

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                           صفحه

فصل اول

مقدمه. ۵

بیان مسئله. ۷

اهداف تحقیق.. ۷

فرضیه و سؤالات تحقیق.. ۷

فصل دوم

موقعیت سرزمینی.. ۸

پراکندگی استقرارگاه های انسانی.. ۱۱

پراکندگی شهرها ۱۱

پراکندگی روستاها ۱۲

ویژگی های کالبدی پایتخت… ۱۲

توپوگرافی و طبیعت سرزمینی.. ۱۳

ناهمواری ها ۱۳

فصل سوم

ابرقدرت های اقتصادی.. ۱۵

نیروهای خلاق مردمی آزاد. ۱۵

قوه ی ابتکار در خدمت تک تک شهروندان.. ۱۶

رو به سوی اقتصادی جهانی.. ۱۸

دولت ها منطقه ای و ایالتی.. ۱۹

سیاست های نژادی.. ۲۰

سیاست های گروه های سنی و جنسیتی.. ۲۱

سیاست های آموزشی.. ۲۱

 

فصل چهارم

برنامه ریزی منطقه ای در آمریکا ۲۲

تحول در طرحهای توسعه شهری در آمریکا ۲۵

روند شکل گیری طرح های جامع.. ۲۵

تعریف طرح جامع از نظر گودمن.. ۲۶

تعیین سیاست ها ۲۶

تحول در شکل و انواع طرح های توسعه شهری.. ۲۷

انواع طرح ها از نظر شکل.. ۲۷

انواع طرح ها از نظر محتوا ۲۸

تحول در برنامه ریزی کاربری زمین در آمریکا ۲۸

نظری به پشینیه ضوابط کاربری زمین در آمریکا ۲۸

تحول در روش های کاربری زمین در طرح های شهری.. ۲۹

تحول در ضوابط منطقه بندی در آمریکا ۳۰

انتقادات وارد بر منطقه بندی.. ۳۰

کلیات طرح جامع سانفرانسیسکو. ۳۱

اهداف و سیاست های مسکن.. ۳۳

عنصر طراحی شهری.. ۳۴

نتیجه گیری.. ۳۴

منابع.. ۳۵

 

فصل اول

مقدمه

در هر زمینه ای برنامه ریزی جزء لاینفک زندگی بوده ومحصولی از اندیشه ،هنر و خردورزسی انسان به شمار می آید. ضرورت بکارگیری انواع برنامه ریزی ها برای توسعه اقتصادی،‌اجتماعی و کالبدی جوامع امروزی مقوله ای است که در باب آن مطالب بسیاری به رشته تحریر درآمده است.

در عرصه اقتصاد نوین و فناوری جدید،‌تنها مللی موفقند که از برنامه ریزی های جامع و طراحی های مختلف بهره کافی گرفته باشند،‌از این رو تدوین و استفاده از انواع برنامه ریزی های اصلی ناحیه ای و محلی، ضرورتی اجتناب ناپذیر می نماید.

برنامه ریزی منطقهای دانش پویایی است که عمر آن بیش از نیم قرن نمی گذرد ولی طی همین زمان اندک به درجه ای از تکامل رسیده که امروزه در میان کشورهای توسعه یافته،‌جایگاه ثابت و شایسته ای را در بین انواع برنامه ریزی ها پیدا کرده است.

 درباره برنامه ریزی نیز تعاریف مختلی وجود دارد که برخی از آنها بدین گونه اند:

«کوششی که در جهت انتخاب بهترین برنامه ها برای رسیدن به هدفهای مشخصی صورت می گیرد،‌برنامه ریزی نام می گیرد(شیعه، ۱۳۶۹، ص۸۵).»

برنامه ریزی عبارت است از پویش هدایت عقلایی مکانیزم تصمیم گیری در امور توسعه اقتصادی – اجتماعی در ابعاد زمانی بلندمدت و کوتاه مدت به منظور بهره برداری منطقی و هماهنگ از امکانات و منابع در جهت تأمین نیازمندیهای عمومی و اساسی جامعه (آسایشی،‌1375، ص۲). این تعریف بیشتر برنامه های عمرانی را شامل می شود.

توسعه یکپارچه و متوازن منطقه ای،کاهش نابرابری های منطقه ای در سطح کلان،‌پیوند منطقی مابین برنامه های ملی و محلی و آسیب شناسی ناحیه ای و برنامه ریزی برای روند توسعه فراگیر منطقه ای از وظایف برنامه ریزی منطقه ای است. وقتی صحبت از برنامه ریزی منطقه ای می شود آنچه در نظر است،‌این است که مقامات محل در تنظیم،‌تصویب و اجرای برنامه مربوطه به منطقه خود مشارکت کنند. یعنی مجموعه ای ازهدف ها و وسایل اجرای سیاست توسعه برای یک منطقه در درجه اول با ابتکار خود مقامات و مردم منطقه تهیه و تنظیم گردد.

در این تحقیق سعی برآن بوده است تا روند برنامه ریزی کشور آمریکا به عنوان کشوری توسعه یافته و موفق در اجرای برنامه ها شرح داده شود.

در فصل دوم کار به ویژگی های جغرافیایی و موقعیت سرزمینی این کشور استفاده شده است. در فصل سوم به سیاست های مختلف کشور در سطح ملی،‌محلی و ناحیه ای اشاره شده است و در فصل چهارم بیشتر به برنامه ریزی منطقه ای در کشور مورد نظر پرداخته ایم.

 

بیان مسئله

کشور آمریکا بعنوان کشوری وسیع با منابع گوناگون و فراوان و قومیت های متنوع کشوری است که ضرورت انواع برنامه ریزی ها با دقت بسیار و قدرت اجرایی بالا را می طلبد. در این کشور برنامه ریزی های بسیاری در ارتباط با آموزش، بهداشت ، قومیت و نژادها ، توزیع برابر منابع و غیره انجام گر فته است که در انجام برخی برنامه ها بسیار موفق و در اجرای برخی دیگر تا حدودی ناموفق عمل شده است.

اهداف تحقیق

شناخت این برنامه ریزی ها فرآیند های اجرای آن، نحوه مشارکت متخصصان در طرح و اجرای برنامه، چرایی برنامه موفق و ناموفق و روند برنامه ریزی ها از اهداف اولیه و ضروری این تحقیق بوده است که سعی بر آن بوده است با مراجعه به منابع مختلف به این سؤالات پاسخ داده شود.

فرضیه و سؤالات تحقیق

آیا آمریکا در اجرای این برنامه ریزی ها موفق بوده است؟

بکارگیری چه اصول و روش هایی موجب موفقیت در اجرای برنامه ها شده است؟

کشور آمریکا برای عملی کردن برنامه های چه سیاست هایی را در پیش گرفته است؟

کدام سطح برنامه ریزی بیشتر مورد توجه بوده است؟

 

فصل دوم

موقعیت سرزمینی

ایالات متحده در آمریکای شمالی واقع شده است و در موقعیت ۲۵ تا ۵۰ درجه عرض شمالی و ۶۸ تا ۱۲۵درجه ی طول غربی قرار گرفته است.

ایالات متحده ی آمریکا، به سبب وسعت بسیار و تأثیر عواملی نظیر عرض جغرافیایی، پستی،‌بلندی ها و دوری و نزدیکی به دریا؛ دارای آب و هوای گوناگونی است و به شش منطقه ی مشخص تقسیم شده است:

الف) سواحل خلیج مکزیک ؛ به علت نزدیکی به خط استوا و تأثیر جریان آب گرم «گلف استریم» دارای آب و هوای گرم و باران فراوان است.

ب) سواحل اقیانوس اطلس؛ دارای آب و هوای اقیانوسی و هنگام زمستان،‌در شمال به سبب جریان آب سرد «لابرادور» کاملاً سرد است.

ج) سواحل دریاچه ها(در شمال آمریکا) دارای آب وهوای معتدل است.

د) منطقه ی جلگه ی مرکزی؛ دارای آب و هوای برّی است.

هـ) منطقه ی فلات ها و شوره زارها؛ به سبب محصور بودن در میان کوهها،‌کاملاً خشک و بری است.

و) سواحل اقیانوس آرام؛ دارای آب و هوای مرطوب و ملایم است.

فعالیت توفان های عظیم دریایی،‌آتشفشان ها، زمین لرزه در اطراف حوزه ی پاسیفیک،‌وقوع گردباد در طول سواحل اقیانوس اطلس و خلیج مکزیک، بروز گردبادهای بسیار شدید(ترنادو) در میدوست(غرب میانه)و جنوب شرقی،‌لغزندگی زمین در کالیفرنیا، آتش سوزی جنگل ها در سمت غرب، وقوع سیلاب، یخ زدگی سطح زمین و زیرخاک در مناطق شمالی آلاسکا،‌موانع جدی عدم پیشرفت منطقه، به شمار می آیند.

شرق ایالات متحده،‌تحت تأثیر جریان آب گرم «گلف استریم» قرار دارد و غرب آن نیز، تحت تأثیرآب سرد «لابرادور» قرار گرفته،ایالات غرب میانه و جنوب نیز،‌تحت تأثیر گردبادها ست.

با توجه به وضعیت آب وهوای ایالات متحده می توان گفت بیشترین تراکم‌در عرض جغرافیایی ۳۰ تا ۴۵ درجه و طول جغرافیایی ۸۰ تا ۱۲۵ درجه و کمترین تراکم ؛‌در عرض جغرافیایی ۲۵ تا ۳۰ درجه و در طول جغرافیایی ۷۰ تا ۸۰ درجه،‌موجود است(برآورد استراتژیکی).

با توجه به سیستم های سیاسی، اقتصادی،‌لیبرال و کاپیتال، بدون ارزیابی موقعیت طبیعی کشور آمریکا،‌ می توان بدین نتیجه رسید که نظام حاکم بر ایالات متحده،‌از نوع باز است و با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی کشور در خواهیم یافت که استقرار آن در طول ۶۸ تا ۱۲۵ درجه غربیو ۵ تا ۲۵ درجه عرض شمالی،‌وجود اقیانوس های بزرگی چون: اطلس و آرام در شرق و غرب کشور موجب شده است؛‌تا ایالات متحده به آب های آزاد دسترسی داشته باشد و جریان بزرگ رودخانه ها، کانال ها،‌دریاچه های قابل کشتیرانی و بنادر بزرگ بازرگانی و مجهز به تکنولوژی حمل و نقل،‌در اقصا نقاط کشور موجب گسترش روند ارتباطات درون کشوری و برون مرزی شده است. برتری تکنولوژی های هوایی وهواپیمایی ایالات متحده نیز؛‌ امکان ارتباط سریع تر را میان ایالات این کشور با یکدیگر و سایر نقاط دنیا در سطوح کمی و کیفی بالایی برقرار ساخته است.

ایالات متحده ی آمریکا،‌کشوری ساحلی به شمار می آید. در اختیار داشتن سواحل اقیانوس های اطلس و آرام موجب شده است. تا این کشور بر دو اقیانوس یاد شده تسلط کامل داشته باشد. تاریخ نیز، چنین واقعیتی را تأیید می کند؛‌زیرا سیزده ایالات آمریکا،‌با اعلام استقلال ازانگلستان (در سال ۱۷۷۶) به قدرتی دریایی تبدیل شده،‌در اوایل قرن نوزدهم توان دریایی خود را به امپراطوری عظیم بریتانیا ثابت نمودند.

اکنون نیز نیروی دریایی به منزله ی ستون فقرات ارتش آمریکاست و در سراسر جهان توان اجرایی عملیات نظامی را دارد. وجود ایالت های آلاسکا و هاوایی نیز موقعیت بحری کشور آمریکا را تثبیت می کند.

ویژگی جغرافیایی قاره ی آمریکا به گونه ای است که ایالات متحده با وجود وسعت عظیم سرزمینی اش، کشوری بری به شمار نمی آید؛ زیرا شرق و غرب آن را اقیانوس احاطه کرده است و در شمال وجنوب آن نیز دو کشور ضعیف(از نظر نظامی) قرار دارد. در نتیجه، ایالات متحده و بخش عظیمی از اقیانوس اطلس و آرام تسلطی مقتدرانه دارد.

یکی از عوامل مؤثر برتری کشاورزی و صنعتی ایالات متحده ی آمریکا؛ موقعیت طبیعی و جغرافیایی آن کشور است. طبیعت، تاکنون در رشد اقتصادی کشور نقش چشمگیری داشته است.

از نظر کشاورزی، جلگه های پر آب و هموار غرب میانه و جنوب؛ با رودخانه های عظیم می سی سی پی و میسوری و صدها شاخه ی فرعی آن،‌ایالات متحده ی آمریکا را به انبار غله ی جهان مبدل ساخته است. همچنین خاک کشاورزی ایالت های جنوبی؛‌از عمق مناسبی برخوردار است و موجب تمرکز کشاورزی در این بخش از کشور شده است؛‌ ایالات متحده از میزان بارندگی کافی برخوردار است. وسعت بسیار کشور،‌موجب شده است تا محصولات چهار فصل با بازدهی بالا تولید شود. دشت های صاف و هموار، باهزاران هکتار مساحت،‌شرایط مساعدی را برای کشاورزی گسترده فراهم ساخته است و باعث افزایش تولیدوکاهش هزینه ها شده است. چنین شرایطی،‌در دشت های بی کران غرب میانه نیز به چشم می خورد.

چنین ویژگی های مناسب طبیعی ، صنعت و اقتصاد ایالات متحده ی آمریکا را شکوفا نموده است. سرزمین های وسیع،‌منابع غنی زیرزمینی و رودخانه های پرآب‌، سبب شده است تا در اوایل قرن نوزدهم در شرق کشور و ساحل اقیانوس اطلس ،‌تمرکز صنعتی بوجود آید. همین امر یعنی،‌موقعیت سرزمینی هموار و امکان برقراری ارتباط میان شهرها و روستاها؛ موجب رشد سریع صنعت شده است.

ایالات متحده با درا ختیار داشتن بخش وسیعی از ساحل اقیانوس اطلس (حد فاصل مناطق یخ زده ی کانادا تا خلیج مکزیک) از موقعیت طبیعی فوق العاده ای برخوردار است. و توانسته است در طول سده های هیجدهم تا بیستم،‌سکوی صادراتی محصولات اروپا و نیمکره ی غربی شود. بر پایه ی همین مزیت چشمگیر ژئواکونومیک ده ها بندر بزرگ و کوچک مانند نیویورک ،‌بستون و چارلستون در طول ساحل اقیانوس اطلس ساخته شده است که هم اکنون از قطب های بزرگ تجارت (بویژه تجارت دریای)در جهان به شمار می آیند.

چنین وضعیتی،‌در غرب و سواحل اقیانوس آرام نیز بوجود آمد و سه بندر سیاتل ،‌لس آنجلس و سان فرانسیسکو را به عمده ترین بنادر تجاری سراسر سواحل اقیانوس آرام تبدیل نمود.

جغرافیای ایالات متحده ی آمریکا، به گونه ای شکل گرفته است که از سویی به لحاظ دوری از قاره ی کهن آسیا و اروپا، از جنگ و ویرانی ها در امان بوده و از سوی دیگر، همسایگانش (کانادا و مکزیک) هرگز قادر نبودند ،‌تا با برپا نمودن جنگ، زیر ساخت های اقتصادی کشور را به نابودی بکشانند. در نتیجه،‌آمریکایی ها از تأثیرات ویرانگر دو جنگ جهانی(قرن بیستم) برکنار ماندند و تنها ژاپنی ها، یک بار با بمباران هوایی بندر پرل هاربور ،‌ایالات متحده را مورد حمله قرار دارند. همین وضعیت سبب شد؛‌تا اقتصاد ایالات متحده،‌مانند دژی تسخیرناپذیر در میان اقیانوس ها،‌از هرگونه حمله ی خارجی در امان بماند.

پراکندگی استقرارگاه های انسانی

پراکندگی شهرها

نقشه پراکندگی شهرهای ایالات متحده مشخص می سازد که پرجمعیت ترین و بزرگترین شهرهای آن؛‌ نخست در ایالت های شمالی شرقی، سپس در اطراف دریاچه های پنجگانه و سرانجام در ایالت کالیفرنیا قرار دارد.

پس از مناطق یاد شده؛ ایالت فلوریدا و حاشیه ی جنوبی رودخانه ی می سی سی پی،‌دارای بیشترین پراکندگی هستند.

پایین ترین سطح پراکندگی شهرها،‌در غرب میانه به ویژه در ایالت های کوهستانی بین رودخانه ی می سی سی پی و سواحل اقیانوس آرام، دیده می شود.

پراکندگی روستاها

با مشاهده ی نقشه ی پراکندگی روستاهای ایالات متحده مشخص می شود؛ بیشترین حجم پراکندگی در اطراف رودخانه ی عظیم می سی سی پی وهزاران سرشاخه آن وجود دارد. هزاران روستا و شهرک نیز؛ در اطراف دریاچه های پنجگانه پراکنده هستند. که تا سواحل شرقی و اطراف شهرهای بزرگی نظیر نیویورک،‌و ماساچوست امتداد می یابند.

ویژگی های کالبدی پایتخت

واشینگتن دی.سی در مشرق کشور و در شرق ایالت ویرجینا،‌مغرب ایالت مریلند و ساحل چپ رودخانه ی پوتوماگ، یعنی؛ در عرض شمالی ۵۳۰/۳۸ و طول غبی ۰۰/۷۰۰ درجه قرار دارد.

این شهر،‌به علت نزدیکی به دریا دارای آب وهوای معتدل و بارش های فراوان و راههای ارتباطی آب بسیار، با دیگر نقاط کشور و دنیاست.

عاملی تاریخی؛ موجب شد تا شهر واشینگتن پایتخت ایالات متحده ی آمریکا شود. یعنی؛ زماین که بین جنوبی ها و مردم شمال برسر انتخاب پایتخت نزاع در گرفت، جرج واشنگتن محل کنوین را برگزید و آن مکان، به افتخار اولین رئیس جمهور آمریکا،‌واشینگتن نامیده شد.

نخستین پایتخت ایالات متحده،‌شهر فیلادلفیا(مرکز ایالت پنسیلوانیا) بود،‌ولی پس ازمدت کوتاهی، ایالت های دیگر که از تفوق ایالت پنسیلوانیا بر دیگر ایالت های نگران بودند؛ خواهان تعیین مکان جدیدی برای پایتخت شدند. جرج واشینگتن برای ایجاد وحدت نظر بین ایالت های سیزده گانه، سرزمین بایری را به جای شهری از پیش ساخته شده، برای پایتخت معرفی نمود.

در نتیجه، بخشی از ساحل غربی رودخانه ی پوتوماگ، واقع در ایالت مریلند انتخاب شد. بخش یاد شده با نام کلمبیا از مریلند جدا شده،‌به شکل بخشی مجزا با شیوه ی اداری خاص، در سال ۱۸۰۰ محل استقرار دولت فدرال شد. بدین صورت،‌دیگر هیچ ایالتی قدرت نفوذ و تسلط بر محل استقرار نهادهای فدرال را پیدا نمی کرد و اصل برابری؛ بین ایالت ها برقرار شد.

توپوگرافی و طبیعت سرزمینی

ناهمواری ها

زمین های هموار و دشت،‌اکثر مناطق شرق ایالات متحده را پوشانده است. البته رشته کوههای راکی (که از شمال شرق آغاز شده و به جنوب خاتمه می یابد) ازاین قاعده مستثنی است. اگرچه رشته کوههای آپالاش در شرق نیز؛ بخشی از خاک کشور را به خود اختصاص داده است؛‌ولی ارتفاع اندک آنها؛ تأثیر خاصی در فعالیت های اقتصادی و فرهنگی منطقه ی شرق ندارند و تراکم جمعیتی، صنعتی و تجاری بسیاری در این منطقه وجود دارد.

چنین وضعیتی،‌در غرب آمریکا وجود ندارد. وجود کوههای مرتفع، دره های عمیق و صحراهای سوزان و بی آب و علف در آن منطقه موجب شده است؛‌تا ایالت های واقع در کوههای راکی،‌از کم جمعیت ترین و محروم ترین ایالت های آمریکا بشمار می آیند. صنعت پیشرفته در بخش یاد شده؛ کمتر به چشم می خورد و کشاورزی نیز؛ به میزان دشت های وسیع شرق؛در آن مکان رشد نداشته است. کمبود رودخانه های پرآب و مشکلات ناشی از کم آبی، سبب عدم جذب جمعیت و احداث شهرهای بزرگ (به استثنای چند شهر محدوده و پراکنده) شده است.

زندگی شهرنشینی صنعت وتجارت از سواحل اقیانوس آرام شکل می گیرد؛ زیرا وجود امکانات پیشرفته ی ارتباطات و حمل و نقل؛ نظیر: قطار، هواپیما و بندرگاه های مناسب؛ آن سواحل را به برترین و فعال ترین بخش اقتصادی آمریکا تبدیل کرده است. کالیفرنیا؛‌از بین پنجاه ایالت دیگر آمریکا صنعتی ترین ایالت به شمار می آیدو از نظر تولید محصولات کشاورزی، در صدر ایالت ها قرار دارد.

در نتیجه؛‌زیرساخت عظیم ارتباطی وجود راه آهنی یا پیشینه ای بیش از صد و چهل سال،‌شرق و غرب آمریکا را به هم متصل نموده،‌هرگونه مانع ناهمواری رااز میان برداشته است. مقایسه ی ساختار اقتصادی ایالات متحده آمریکا با دیگر کشورها کمتر از موانع ناهمواری تأثیر پذیرفته است(برآورد استراتژیکی ایالات متحده).

 

فصل سوم

ابرقدرت های اقتصادی

نیروهای خلاق مردمی آزاد

مردم ایالات متحده با برخورداری از منابع طبیعی فراوان  و متعدد برقراری نظام پویای داد و ستد آزاد قدرتمندترین و متنوع ترین اقتصاد جهان را پدید آوردند. در واقع، به لحاظ اقتصادی قدرت آمریکا از دو برابر اقتصاد ژاپن ،‌که دومین اقتصاد بزرگ دنیا به حساب می آید،‌بیشتر است. آمریکایی ها در میان کشورهای صنعتی جهان بالاترین نرخ رشد اقتصادی را بوجود آورده اند. آنها بیشترین نوآوری ها را در زمینه های کلیدی به خود اختصاص داده اند که هر ساله با تعداد موارد ثبت شده،‌اندازه گیری می شود(۱۴۶، ۱۲۴ مورد در سال ۱۹۹۷ که بیش از پنجاه درصد از کشور پیشروی بعدی بیشتر است). آمریکایی ها بالاترین درصد نیروی کار موجود را به کار گرفته اند. بیشترین تصمیم های اقتصادی را شهروندان ایالات متحده و شرکت های خصوصی می گیرند و در عین حال دولت در اقتصاد کشور نقشی حیاتی دارد. دولت از طریق مالیات وهزینه کردن آن برای بسیاری از شهروندان نظم،‌زیربنای اقتصادی  و سود اجتماعی فراهم می کند.

حتی اقتصاد آمریکا هم با تمام قدرتش با چالش های متعدد و طولانی روبرو بوده است. این چالش ها شامل نابرابری در آموزش، درآمد و موقعیتهای شغلی،‌آلودگی های زیست محیطی،‌نقایص بزرگ تجارت، بیمه ی درمانی ناکافی برای بسیاری از کارگران و تغییر رویه بسیاری از شرکت ها از اقتصاد مبتنی بر دفاع به کاربری های شخصی شده است.

با هر مقیاسی سرشت پویای اقتصادی ایالات متحده معلوم می شود. بازده کلی سالانه آمریکا در زمینه ی کالاها و خدمات  و تولیدات ناخالص داخلی بالاترین رتبه را در جهان دارد: برآورد شده است که در سال ۱۹۹۷ حدود هشت تریلیون دلار بوده است. در حالی که ۱۳۶ میلیون کارگر کشور تقریباً یک چهارم کالاها و خدمات کل جهان را تولید می کنند آمریکا در زمینه هایی مثل هوا- فضا،‌ارتباطات دوردست  و پژوهش های زیست شیمیایی نقش کلیدی دارد. طبق گزارش روزنامه ی نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۹« هشت شرکت بزرگ دنیا همگی آمریکایی هستند.» سایر صنایع مهم آمریکا عبارتند از: صنعت نفت،‌کشاورزی،‌فولاد،‌اتومبیل،‌مواد شیمیایی، الکترونیک ،‌فرآورده های غذایی، کالاهای مصرفی،‌الوار و معدن. چون مزرعه داران آمریکایی بین تمام کشورها در زمینه تولید و صادرات مواد غذایی پیشرو هستند آنها را «نان آور تمام جهان» می نامند.

قوه ی ابتکار در خدمت تک تک شهروندان

اقتصاد آمریکا اقتصادی مبتنی بر بازار یا تجارت آزاد است. این به آن معناست که تک تک شهروندان و مؤسسات خصوصی در مورد اغلب موضوع های اقتصادی برای خود تصمیم می گیرند. رابرت ال. مک کان و ویلیام اچ. پترسون،‌اقتصاددان ،‌معتقدند شکل اقتصاد امریکا « به صورت مداوم براساس گزیده ها وتصمیم های میلیون ها شهروند تغییر و تحول می یابد که نقش های متعددی را – که گاه همپوشانی هم دارند- به عنوان مصرف کننده،‌تولید کننده ، سرمایه گذار و رأی دهنده ایفا می کنند.» برای مثال ،‌شهروندان منفرد بیش از کارگزاران دولتی در مورد چگونگی آموزش و محل آن، نوع شغل و میزان دستمزدی که در قبال آن میخواهند،‌تصمیم گیری می کنند. شرکت های خصوصی خود تصمیم می گیرند که چه موقع شرکت را باز یا تعطیل کنند، در زمینه ی پژوهش و توسعه سرمایه گذاری کنند،‌محصولات جدید تولید کنند و کارگران جدیدی بگیرند یا آنها را اخراج کنند. برخلاف نظام های کمونیستی و سوسیالیستی که دولت صنایع کلیدی و اراضی کشاورزی را در دست دارد،‌در ایالات متحده مالکیت خصوصی و در اختیار اشخاص است که گاه شخصاً و گاه از طریق خرید و فروش سهام در بازار بورس حاصل شده است. دولت ایالات متحده به جای تولید مواد لازم،‌غالباً آنچه نیاز دارد از شرکت های خصوصی خریداری می کند.

در نظام تجارت آزاد، تک تک شهروندان – و نه دولت- باید براساس قوه ی ابتکار خودشان کار کنند. ابداع یک محصول جدید،‌راه اندازی یک تجارت نو یا پیشگام شدن در یک صنعت کاملاً نوظهور نیاز به بینش، شجاعت و سختکوشی دارد. هرکس باید اندیشههای خلاق داشته باشد،‌پژوهش کند و مخاطرات را بپذیرد. اما همین پذیرش احتمال خطر و شاید برخوردار از پاداش های موفقیت دلیل اصلی جذاب بودن اقتصاد آمریکا برای مردمان سراسر جهان است. ویکتور سوان که یک مهاجر لبنانی و مالک یک کارخانه ی مبلمان بسیار موفق در لوس آنجلس است،‌می گوید :«مردم همیشه می گویند،‌شما خارجی ها خیلی کار می کنید. اما خارجی هایی مثل  من به اینجا می آیند تا کار کنند. وقتی شما خارجی باشید، بیشتر تلاش می کنید و هرچه بیشتر تلاش کنید،‌احتمال موفقیتشان بیشتر است.» گاهی اوقات، کسانی که دستی در اقتصاد آمریکا دارند از منابع دولتی یا سازمان های خصوصی مثل بانک ها وام های کم بهره می گیرند یا با آنها مشاوره می کنند. طبق یک قاعده ی منظم،‌دولت ایالات متحده با تضمین بازپرداخت وام ها،‌ مؤسسات جدید را پشتیبانی می کند. ابتکاری که اخیراً در اقتصاد آمریکا رخ داده  و به سرعت در سراسر جهان از آن الگوبرداری شده است. کاپیتالیسم پرمخاطره است – شکلی از سرمایه گذاری خصوصی که بودجه لازم را برای تشکیل شرکتهای جدید و نوپا و پرامید را فراهم می کند. اما در هر صورت،‌ تک تک شهروندان باید وقت،‌پول و تلاش خود را به خصوص در آغاز یک شغل جدید یا تجارتی نو به کار بندند.

از آنجا که در نظام اقتصادی مبتنی بر بازار، صرف تلاش افراد موفقیت آنهارا تضمین نمی کند،‌ در امریکا افراد و نیز شرکتها باید آماده تلاش و شکست باشند. از اشتباهاتشان درس بگیرند و دوباره تلاش کنند. این نیاز به انعطاف پذیری در ایالات متحده برای همگان لازم است . این در مورد مهاجرانی که اخیراً به امریکا آمده اند و همه ی خانواده،‌همراه، هم، پولی را گرد اورده اند تا یک رستوران ،‌هتل کوچک یا خدمات و تجارت مواد پاک کننده را به راه بیندازند هم صدق می کند. همچنین برای تولیدکنندگان بزرگی که سرمایه گذاری های چندین میلیون دلاری در زمینه طراحی اتومبیل یا رایانه می کنند هم صادق است. بسیاری از افراد و شرکت های موفق در ایالات متحده یک یا چند بار طعم شکست یا حتی ورشکستگی را قبل از کسب موفقیت نهایی چشیده اند. چنان که هزی فورد یکی از بزرگترین پیشگامان تجارت در آمریکا می گوید:«شکست صرفاً فرصتی برای شروع دوباره و اندیشمندانه تر است.»

رو به سوی اقتصادی جهانی

در سالهای پایانی قرن بیستم با بهبود توانایی آمریکا برای رقابت در بازار سایر کشورها،‌تجارت امریکا رشد قابل توجهی یافت. زمانی کالاهی آمریکایی در بازارهای بیگانه نسبت به تولیدات داخلی در رتبه های بعدی قرار می گرفتند،‌اما امروزه توسعه ی اقتصاد جهانی باعث رشد و گسترش مصرف اغلب تولیدات آمریکا و محصولات کشاورزی این کشور گردیده است؛‌برای مثال، شرکت کوکاکولا به جای این که به افزایش تولیدش در حد رشد جمعیت ایالات متحده بسنده کند،‌هدف خود را فروش در کشورهای خارجی قرار داد. که درحال حاضر بیش از پنجاه درصد درآمد سالانه آن را تشکیل می دهند. این اتکای شدید به فروش در بازارهای خارجی به خصوص در مورد کارخانه های تولیدی امریکا صادق است که حدود چهل تا شصت درصد فروششان درخارج از ایالات متحده صورت می گیرد.

آمریکایی ها معتقدند که اقتصاد آزاد آنها می تواند نیروی خلاقیت مردمی آزاد را فعال کند تا بتوانند بینش خود را دنبال کنند و سرنوشتشان را شکل دهند. ابداع ها و ابتکارهای شخصی یا گروهی که با هزینه های هدفمند دولتی و نظارت دقیق حمایت می شوند. از شکوفاترین اقتصاد در سطح جهان گرفته تا مولدترین صنعت کشاورزی در سراسر کره ی زمین تا نوآوری هایی از قبیل اینترنت در زمینه فناوری نتایج قابل توجهی دارند،‌گرچه چالش های بزرگ و بسیاری باقی مانده ولی آمریکایی ها با اطمینان به این که نظام اقتصادیشان می تواند بر موانع غالب شود ، با مشکلاتشان روبرو می شوند. با رشد اقتصاد جهانی،‌عدم وابستگی و استقلال کشورهای جهان روز به روز بیشتر می شود و ایالات متحده به تولید ثروت،‌فرصتها و ابتکارات بی سابقه برای تعداد فزاینده ی شهروندانش و نیز شرکای تجاری اش در داخل و خارج از کشور ادامه می دهد(مارکوس وب،‌ترجمه فاطمه شاداب، ۱۹۷۵، صص ۶۶-۵۳).

 

دولت ها منطقه ای و ایالتی

دولت فدرال فقط بخشی ازحکومت مردم آزاد بر خودشان است. ایالات متحده شامل پنجاه ایالت جداگانه  و بسیاری مناطق وابسته است از ساموآی آمریکا و گوام در اقیانوس آرام گرفته تا پورتوریکو و جزایر ویرجین در دریای کاراییب.پنجاه ایالت جداگانه و بسیاری مناطق وابسته است از ساموآی آمریکا و گوام در اقیانوس آرام گرفته تا پورتوریکو و جزایر ورجین در دریای کاراییب . پنجاه دولت ایالتی تا حد زیادی شبیه دولت فدرال سازماندهی شده اند، هر ایالت یک قانون اساسی دارد و یک حاکم اصلی یا فرماندار، قانونگذارانی دارد که قوانین ایالتی را تصویب و مالیات های ایالتی را مقرر می کنند و چگونگی هزینه کردن آنها را تعیین می نمایند و نیز دادگاه عالی ایالتی دارد که بالاترین مرجع برای تفسیر قوانین ایالتی است(البته تصمیم های دادگاه عالی ایالتی را می توان در دیوان عالی ایالات متحده فرجام خواهی کرد).

این پنجاه ایالت در ایجاد و اداری آموزش، حمل و نقل و امنیت عمومی و نیز مقررات خاص برای مخالفت از محیط زیست و نیز حمایت از مصرف کننده نقش مهمی دارند. هیچ ایالتی حق ندارد برای خودش پول رایج یا خدمات پستی مستقل به وجود بیاورد و هیج ایالتی مجاز نیست قوانینی را تصویب کند که با قوانین فدرال یا قنون اساسی ایالت متحده در تناقض باشد. در هر ایالتی، نظام حکومتی شهر و ایالت خدمات اساسی از جمله برق، آب، پلیس و آتش نشانی را فراهم می آورد. حکومت های  ایالتی عمدتاً توسط شهرداری، شواری شهر و قضات ایالتی اداره می شوند که بسیاری از آن ها کارگزاران منتخب مردم هستند. کسب و کار مردم آمریکا از طریق این شبکه ی گسترده ی کارگزاران عمومی ممکن می شود. چگونگی تفسیر و رفع نیازها و خواسته های مردمی متنوع، کار اصلی دولت آمریکاست.

سیاست های نژادی

جامعه آمریکا شامل اعضایی تقریباً از همه نژادها، گروههای قبیله ای،  ادیان، ملیت ها و زبان های سراسر جهان است. بسیاری از تصمیم گیری های رهبران سیاسی ایالات متحده، براساس گوناگونی نژادی، زبانی ، مذهبی و اختلاف بین نسل ها و با تلاش برای محقق کردن خواسته های اکثریت با در نظر گرفتن حقوق و منافع اقلیت ها صورت می گیرد، تقریباً هشتاد درصد آمریکایی ها سفیدپوست، دوازده درصد سیاهپوست ، سه درصد آسیایی یا از اهالی جزایر اقیانوس آرام و یک درصد بومیان آمریکا ، اسکیمویا آلئوت هستند و تقریباً چهار درصد از سایر نژادها هستندبین این گروههای قومی و نژآدی،  نه درصد آمریکایی ها خود را از تبار اسپانیایی زبان ها می دانند.

بسیاری از سیاست های مهم دولت ایالات متحده حول محور توزیع قدرت، فرصت ها و بودجه عمومی بین گروههای نژادی و قومی می گردد. برای مثال، به منظور غلبه بر تبعیض هایی که در گذشته اعمال می شده است، رؤسای جمهوری و کنگره های موفق ایالات متحده فلسفه ای را تحت عنوان عملکرد ایجابی عملی کرده اند . قوانین ، مقررات و سیاستهای دولتی که بازتاب این فلسفه هستند به کار گرفتن اقلیت های با مهارت را تشویق می کنند. در سیاست های عملکرد ایجابی کمک های دولتی و درصد مشخصی از قراردادهای دولتی به مؤسساتی که افراد اقلیت مالک آن هستند،  اختصاص داده می شود. علاوه بر تشویق تنوع کارگران در محیط کار طبق عملکرد ایجابی، دولت فدرال گاهی برای ایجاد تعادل نژادی و قومی در مدارس عمومی مجبور به اعمال روشهای پیچیده ای می شود.

اغلب آمریکایی از مدارس بدون تبعیض حمایت می کنند ولی هنگامی که یک گروه احساس می کند حقوقش در جهت منافع گروه دیگری که اعضای آن صلاحیت کمتری دارند، پایمال شده است، تظاهرات جنجالی برپا می شود و حتی دعواهای حقوقی اقامه می شود.

سیاست های گروه های سنی و جنسیتی

متوسط سن در آمریکا ۳۵ سال است. اما طبق آمار ایالات متحده گروههای سنی طیف وسیعی دارند. این عامل انسان شناختی نیز مثل نژاد و قومیت باعث ایجاد درگیری هایی می شود که لازم است با دخالت های دولتی حل و فصل شود. از جمله موضوع های اقتصادی مربوط به سن می توان  به این موضوع اشاره کرد که چقدر پول باید از حقوق کارگران کم کرد که بتواند منافع لازم برای بیمه های اجتماعی و بازنشستگی را تأمین کند. چگونگی تنظیم  و پرداخت هزینه های روزافزون و خدمات بهداشتی و درمانی به خصوص برای سالخوردگان آمریکایی، مشکلات سیاسی و اقتصادی بیشتری  ایجاد کرده است. سایر موضوع های سیاسی وابسته به سن عبارتند از: اختلاف بر سر حقوق و شرایط لازم برای رانندگان بسیار جوان (و بسیار پیر) و حداقل سن مجاز برای نوشیدن مشروبات الکلی.

سیاست های آموزشی

آمریکایی ها برای آموزش ارزش خاصی قائلند و در نتیجه نمایندگان حکومتی در هر مرتبه ای که باشند در پی بهبود سیاست های آموزشی هستند. بعضی آمریکایی ها به کنترل منطقه ای مدارس عمومی بها می دهند: از نقطه نظر آنها تمام تصمیم های مربوط به مدارس باید توسط کارگزاران منتخب منطقه ای اتخاذ شود. عده ای دیگر طرفدار برقراری استانداردهای علمی ملی هستند که برنامه درسی و امتحان ها را در سراسر کشور یکنواخت می کند و کنترل منطقه ای در مدارس را تا حد زیادی کاهش می دهد. این اختلاف نظرها در تمام سطوح وجود دارد.

دولت فدرال تنها منبع مالی مدارس است. در مقاطع ابتدایی و متوسطه پولی که در قالب مالیات های محلی جمع آوری می شود، هزینه ی اغلب فعالیتهای آموزشی را تأمین می کند. این که چگونه می توان از دسترسی کودکان سنین مدرسه به آموزش با کیفیت مناسب، بدون درنظر گرفتن ثروت مناطق تابعه، اطمینان حاصل کرد، موضوع مجادله های مداوم در آمریکا است. آمریکایی ها از طریق کارگزاران منتخب ایالتی و با رأی دادن به طرح های گوناگون برای تأمین بودجه مدارس منطقه ای مقدار پولی را که باید برای پرداخت به آموزگاران، خرید کتاب و حتی ساخت مدارس جدید هزینه شود؛ تعیین می کنند(مارکوس وب،‌ترجمه فاطمه شاداب، ۱۹۷۵، صص ۹۶-۸۹).     

 

فصل چهارم

برنامه ریزی منطقه ای در آمریکا

جریان اول تحت تأثیر تفکرات برنامه ریزی هوارد وگدیس فلسفه آموزشی دیوئی (J.Dewey) فلسفه سیاسی کراپاتکین(P.Kropotkin) و نظریات جامعه شناسی کولی (C.H.Cooley) شکل گرفت و اخلاقیات جدید را مبنا می دانست که برای دخالت انسان در روندهای طبیعی محدودیت قائل بود. رشد بی مهابای شهر و صنعت را سرطانی می دانست و نیز به برتری مردم سالاری(دموکراسی) در سطح محلی نسبت به دیوان سالاری (بوروکراسی) ناشی از سطح ملی باور داشت. این جریان در سال ۱۹۲۳اتحاد برنامه ریزی منطقه ای آمریکا(RPAA) راتأسیس کرد که از اعضا معروف آن مامفورد(L.Mamford) ،‌اشتاین(C.Stein) ،‌رایت(H.Wright) و مک کی(B.Mackaye) بودند(فریدمن، جی ، سی، ۱۹۸۰، صص۳۴-۲۹).

جریان دوم که معروفترین سخنگوی آن جامعه شناسی به نام «آدام»(H.Odum) ازدانشگاه کارولینای شمالی،‌بازتابی از شکست جنوبی ها در جنگهای داخلی آمریکا(۶۵-۱۸۶۱ میلادی) بود. تحت تأثیر منطقه گرایی فرهنگی(Cultural Regionalism) خواهان ایستادگی در برابر یورش صنعتی شدن و یکسان سازی فرهنگی توسط شمالی ها بود. مهمترین راهبردهای این جریان،‌خودیاری(Slef-Help) و توسعه با تکیه بر اجتماعات منطقه ای عدم وابستگی به صورت محصولات کشاورزی از جنوب و اولویت دادن به تولید نیازهای منطقه ،‌مرزبندی منطقه براساس فرهنگ و تاریخ و طبیعت، اولویت تعادل منطقه ای و ایجاد فرصتهای برابر درآمدی بودند(همان منبع، ۴۰-۳۵). اما لزوم برنامه ریزی برای حومه شهری، اولین بار توسط برنهام در مورد شهر شیکاگو به سال ۱۹۰۹ مطرح شد. و اولین طرح منطقه شهری پس از ۹ سال کار با مشارکت برنامه ریزی شهری مشهور انگلیسی آدامز در سال ۱۹۲۹ برای نیویورک داده شد. این طرح برای تسهیل رشد بیشترو تأمین شبکه راهها و کنترل کلی بر کاربری های زمین تهیه گردید. آدامز فردی مصلحت گرا بود که در نهادینه شدن برنامه ریزی شهری در آمریکا و کانادا نقش بسزایی داشت.با روی کارآمدن روزولت در ۱۹۳۲،برنامه جدیدی برای چاره جویی رکود بزرگ (که بیکاری یک چهارم نیروی کار، حدود ۱۳ میلیون نفر را در ایالات متحده موجب شده بود) آغاز شد. از مهمترین عناصر این برنامه،‌احداث زیرساختمانهای عمومی در سطح گسترده ای بود که در همین ارتباط نهاد مسئولی برای دره تنسی در یکی از فقیرترین نواحی کشور که قسمتهایی از هفت ایالت را شامل می شد. مستقل از دولت فدرال ایجاد شد. این نهاد احداث زیرساختمانها را در چارچوب طرح جامعی برای توسعه منطقه پیگیری کرد و به اجرای طرحهای عظیم مدیریت منابع آب و سدسازی ،تولید برق، ساختن شهرهای جدید، احداث صنایع توسعه کشاورزی و … پرداخت.

این حرکتها یکپارچه در آمریکا برنامه ریزی منطقه ای را برای سالها مترادف طرحهای جامع توسعه ی حوزه رودخانه ها قلمداد نمود. طرح دره تنسی در ابتدا شاید تحت تأثیر نظریان دو جریان روشنفکری پیش گفته و با مشارکت گروهی از ایشان بود، ولیکن به زودی به سمت صنعتی کردن شهری و انگاره متداول اقتصاد و جامعه آمریکا کشانده شد. هرچند قرار به تکرار این رهیافت برای حوضه های دیگر رودخانه های اصلی در ایالات متحده بود. ولی با مقاومت ناشی از مخالفت روحیه آمریکایی با دخالت دولت در سطح وسیع و نیز خروج از بحران رکود بزرگ. دیگر طرح ها به تصویب کنگره نرسیدند و تجربه موفق دره تنسی منفرد باقی ماند.  طی جنگ جهانی دوم،‌برنامه ریزی منطقه ای کنار گذاشته شد و دولت فدرال با قدرت بیشتر به برنامه ریزی ملی پرداخت و در این رهگذر سهمی از طرحهای جدید که به مناطق می رسید ناشی از مزیتهای نسبی در تقسیم کاری ملی بود. پس از جنگ،‌مناطق جدید(در غرب و ایالات متحده) دچار رشد شتابان شدند. به دلیل نیروی کار ارزان ، جابجایی صنایع از شمال توسعه یافته به جنوب عقب مانده آغاز شد و در همین زمان مهاجرت نیروی کار اضافی (عمدتاً سیاهپوست ) نیز به سوی مراکز شهری شمال به جریانی حجیم بدل گشت. به موازات پیشبرد راهبردهای رشد ملی، مشکلات مناطق محنت زده ایالات متحده همچنان پافشاری میکرد. با انتخاب کندی به ریاست جمهوری در ۱۹۶۰ نهاد مسئول توسعه نواحی در دولت فدرال جهت سیاستگذاری به نفع مناطق محنت زده به اقدامات محدودی دست زد. اما اوج توجه زمانی بود که قانونی برای توسعه منطقه وسیع «آپالاچین» به تصویب رسید. منطقه مذکور که قسمتهایی از ۱۳ ایالات آمریکا را در بر می گرفت ،‌کم درآمدترین شهروندان کشور را شامل شد و منطقه ای از نظر معیارهای آموزشی، بهداشت،‌مسکن و … در پایین ترین سطح کشوری بود.منابع غنی چوب،خاک، زغال سنگ و دیگر معادن با بهره برداری بی رویه نزول شدیدی کرده بود. رهیافت کلی برای برون رفت منطقه آپالاچین بازگشایی فضای منطقه و بسط همه جانبه ارتباطات با سرمایه گذاری دولت فدرال و یکپارچه کردن آن با فضای ملی بود. مشابه بسیاری از تجارب دیگر،‌این رهیافت بیشترین منافع را برای افراد و شرکتهای خارج از منطقه داشت. در حالی که هفت منطقه دیگر نیز به تقلید از آن برای توسعه منطقه ای تعیین شد. لیکن تمامی آنها از نیمه دهه ۱۹۷۰ با روی کار آمدن جمهوری خواهان شروع رکود ۱۹۷۳ و تشدید جنگ ویتنام متوقف شدند. طی دهه ۱۹۸۰ که دوره چیرگی دست راستی ترین سیاستها بر امریکا بود،‌کمترین توجه برای اعمال تعادل منطقه ای و سیاستگذاری در سطح منطقه شد. به هر حال فقدان توجه جدی به مسئله منطقه ای باعث بروز اختلافهای منطقه ای بیش از بسیاری دیگر کشورهای شمال در ایالات متحده شده است. برای نمونه نسبت به میانگین درآمد سرانه ۱۰۰ برای کشور،‌اختلاف درآمدی بین مناطق مختلف در آمریکا بین ۷۰-۱۳۴ در سال ۱۹۸۴ بود؛‌در حالی که همین ارقام برای بریتانیا بین ۷۳ تا ۱۲۵ در سال ۱۹۸۶ بوده است(همان منبع:۲۰۶).

مرور تاریخچه گفته شده چند دلیل زیر را برای تکوین برنامه ریزی منطقه ای در امریکا برجسته می سازد دلیل اول، علایق منطقه و حفظ هویت فرهنگی در برابر یکسان سازی فرهنگی بود دلیل دوم،‌رشد سریع و گسترده مجموعه شهرهای بزرگ که نیاز به ساماندهی منطقه شهری پیدا کردند. دلیل سوم،‌حداکثر بهره برداری از قابلیت های مناطق در جهت تحقق رشد اقتصاد ملی بود و آخرین دلیل،‌تلاش در رفع فاصله عقب ماندگی و فقر منطقه بود که ابتدا با رهیافت طرح یکپارچه توسعه منابع طبیعی عمل می شدو بعدها،‌بیشتر با رهیافت بازگشایی فضای مناطق در حاشیه مانده برای یکپارچگی با فضای ملی پیگیری شد.

 

تحول در طرحهای توسعه شهری در آمریکا

الف) روند شکل گیری طرح های جامع

ب) تحول در محتوای طرح های توسعه شهری

ج) تحول در شکل و انواع طرح های توسعه شهری

 روند شکل گیری طرح های جامع

در سال ۱۹۲۸ قانون برنامه ریزی شهری در آمریکا به تصویب رسید. در  دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ موضوعات مربوط به ماهیت، تعریف، انواع و وظایف طرح های جامع به یک مجادله نظری و حرفه‌ای وسیع بدل گردید. و در غیاب یک نظام قانونی یکپارچه (مثل انگلستان) انواع طرح های مختلف توسعه شهری، در ایالات مختلف آمریکا به صورت های گوناگون و حتی با نامهای متفاوت تهیه و اجرا می شدند. طرح عمومی، طرح جامع، طرح اصلی و طرح شهری که شکل و محتوای اصلی همه آنها بر الگوی «برنامه ریزی جامع» و تهیه طرح کالبدی و نقشه کاربری زمین استوار بود. اما در دهه ۱۹۶۰، تحت تأثیر عوامل درونی حرفه شهر سازی، از یک طرف، و تحولات بیرونی (اقتصادی و اجتماعی)، از طرف دیگر، موضوع طرح های جامع و مباحث مربوط به تعاریف، وظایف و شکل و محتوای آنها به یک مجادله نظری و حرفه ای وسیع بدل گردید و به تدریج تغییراتی در نحوه تهیه و اجرای طرح های جامع به وجود آمد.

 تعریف طرح جامع از نظر گودمن

طرح جامع یک سند رسمی عمومی است که به عنوان راهنمای تصمیمات در مورد توسعه و عمران کالبدی جامعه شهری به تصویب نهاد محلی می رسد و مسیر کلی توسعه و عمران آتی شهر را از نظر مسئولان قانونی برای دوره ۲۰ تا ۳۰ ساله بعدی معلوم می کند.

ویژگی های اصلی یک طرح جامع این است که طرح جامع، کلی و دراز مدت باشد.

در سال ۱۹۷۰ سه تحول اساسی در محتوای طرح جامع مطرح گردید:

 الف) اهداف اقتصادی- اجتماعی

ب) تعیین سیاست ها

ج) رویکرد فرآیندی

   تعیین سیاست ها

۱٫تعریف مسئله، امکانات و موضوع      

۲٫ تعیین معیارهای ارزیابی        

۳٫ تعیین گزینه‌ها

۴٫ ارزیابی گزینه‌ها               

۵٫ انتخاب گزینه ها

۶٫ ارزیابی نتایج

تحول در شکل و انواع طرح های توسعه شهری

الف) سطح برنامه ریزی و تصمیم گیری

ب) تنوع طرح ها

 تنوع طرح:

در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ طرح های توسعه و عمران شهری در ایالات متحده، اولاً از نظر موضوع و محدوده، مشخص تر و منظم تر شده، و ثانیاً از جهت نحوه تهیه و ارائه، عمیق تر و پربارتر شده است.

 انواع طرح ها از نظر شکل

طرح های تفصیلی اجرایی (Bluprint)

طرح های طراحی محیط (Site plans)

طرح های ساختاری (Structure plans)

طرح های مفهومی (Concept plans)

طرح های راهنما (Guidelines)

 انواع طرح ها از نظر محتوا

طرح های جامع (Comprehensive plan)

طرح های منطقه شهری (District plans)

طرح های ساخت مجموعه (Site plans)

طرح های فرعی (Sub system plans)

 

تحول در برنامه ریزی کاربری زمین در آمریکا

الف) پشینه ضوابط کاربری زمین در آمریکا

ب) تغییر در مفهوم زمین و فضا

ج) تحول در روش های کاربری زمین در طرح های شهری

 نظری به پشینیه ضوابط کاربری زمین در آمریکا

نخستین قانون مربوط به تفکیک اراضی در سال ۱۸۸۵ به تصویب رسیید، و نخستین مقررات منطقه بندی در سال ۱۹۲۲ در نیویورک به اجرا درآمد. کاربری زمین معمولاً از چند ابزار قانونی استفاده می شد که عمده آنها عبارت بودند از:

۱- ضوابط منطقه بندی

۲- مقررات تفکیک اراضی

۳- ضوابط صدور پروانه

۴- عوارض و مالیات زمین

 تحول در روش های کاربری زمین در طرح های شهری

کاربری زمین پدیده ای است که مدام در حال تغییر و تحول است و بنابراین به یک دیدگاه پویا و تکاملی نیاز دارد. کاربری زمین صرفاً یک امر کالبدی نیست و با اهداف اقتصادی و اجتماعی مثل ایمنی، آسایش شرایط سیاسی، نیروهای اجتماعی و غیره سروکار دارد. کاربری زمین، در عالم واقع، بازتاب فعالیت های انسانی در مفهوم وسیع آن است و نقشه های کاربری زمین بیشتر به موضوع «کجا» مربوط می شود تا «چرا».

فعالیت های انسانی دارای نظام پیچیده ای است که به عملکرد افراد، خانواده ها، موسسات اقتصادی و نهادهای عمومی مربوط می شود.

برای برنامه ریزی کاربری زمین:

اولاً لازم است که نظام فعالیت های شهری شناخته شود.

ثانیاً نیازهای فضایی هر نوع فعالیت معلوم گردد.

ثالثاً معیارهای مناسب برای مکانیابی درست فعالیت‌ها و توزیع بهینه اراضی میان آنها تدوین و به کار گرفته شود.

یکی از مقولات مهم برنامه ریزی کاربری زمین، طبقه بندی کاربری های شهری است.

انواع کاربری زمین به ۸ مقوله اصلی (همراه با رنگ خاص قرار دادی برای ارائه در نقشه) تقسیم شده است.

در سال ۱۹۶۵ راهنمای مقررات استاندارد کاربری زمین در ایالات متحده به تصویب رسید.

از دهه ۱۹۷۰ به بعد، اصول و روش های برنامه ریزی کاربری زمین در آمریکا، هم از جهت نظری و هم از نظر عملی، رو به تکامل نهاد و در انواع طرح های توسعه و عمران شهری و منطقه ای به کار گرفته شد. از جمله با تحول در ضوابط منطقه بندی، گسترش مفهوم واحد همسایگی و توسعه دانش طراحی محیط و طراحی شهری بیش از پیش به سمت اهداف کیفی، اجتماعی و زیباشناختی متمایل گردید.

 تحول در ضوابط منطقه بندی در آمریکا

«منطقه بندی» عبارت است از تقسیم کالبد یک جامعه شهری به مناطق برحسب نحوه استفاده از اراضی آن در حال یا آینده به منظور نظارت و هدایت استفاده و عمران اراضی. این روند بیش از هر چیز به نوع استفاده از زمین و ساختمان ها، ارتقاء و توده ساختمان ها، نسبت سطح و حجم و تراکم جمعیت در هر محدوده زمین مربوط می شود.

انتقادات وارد بر منطقه بندی

الف) انتقادات اقتصادی- اجتماعی (رانت و نابرابری)

ب) انتقادات کالبدی- فضایی (تقسیمات مصنوعی و یکنواختی)

پ) انتقادات اداری و اجرایی (رشد بوروکراسی و فساد اداری)

منطقه بندی (Zoning) معمولاً به صورتی مستقل از روند برنامه ریزی انجام می گیرد در حقیقت هسته واقعی نظام کنترل کاربری زمین در آمریکا برنامه ریزی نیست بلکه منطقه بندی است. اما این هسته به طور رسمی از نظام برنامه ریزی جدا شده است. این هسته بوسیله یک «کمیسیون منطقه بندی» مجزا برای هر ناحیه محلی اداره می شود. منطقه بندی ابزاری برای جداسازی انواع مختلف کاربری زمین است.

منطقه بندی نقطهای: در برخی موارد، برای یک کاربری خاص در درون یک منطقه، شرایط ویژه‌ای تعیین می شود.

کاهش تراکم: اصلاح ضوابط منطقه بندی، وقتی که تراکم زیاد باعث ناراحتی و مخالفت همسایگان می‌شود.

منطقه بندی قراردادی: به موجب قراردادی معین میان مالک و دولت محلی مقررات منطقه بندی مورد تجدید نظر قرار می‌گیرد.

منطقه بندی خوشهای: منطقه بندی به جای شمول بر تمام یک منطقه مسکونی، برای بخش‌هایی از آن به صورت خوشه‌ای تعیین می شود که به تنوع و گسترش فضای باز کمک می کند.

واحد عمران با برنامه: برای برخی نواحی به دلیل شرایط خاص برنامه‌ریزی و طراحی مقررات ویژه‌ای در نظر گرفته می شود.

اصلاحات منطقهبندی: پیش بینی تغییر و اصلاح در مقررات منطقه بندی یا تجدید نظر در منطقه‌بندی.

منطقهبندی نواحی ویژه: برای برخی نواحی شهری، به دلیل عملکرد خاص مقررات ویژه منطقه بندی تعیین می شود.

 کلیات طرح جامع سانفرانسیسکو

طرح جامع سانفرانسیسکو:  

۱٫ فراگیر         

۲٫ دراز مدت         

۳٫ کلی

اهداف عمومی طرح جامع سانفرانسیسکو شامل ۶ هدف به شرح زیر تعیین شده است:

۱٫ حمایت، حفاظت و تقویت ارزش های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی

۲٫بهسازی محیط شهری

۳٫بهسازی محیط شهری به عنوان مکانی برای تجارت و صنعت

۴٫هماهنگ کردن الگوی متنوع کاربری زمین با تسهیلات عمومی و نیمه عمومی مورد نیاز

۵٫هماهنگ کردن الگوی متنوع کاربری زمین با شبکه راهها و تسهیلات

۶٫هماهنگ ساختن رشد و توسعه شهر

راهنمای کاربری اراضی

کاربری هایی که در بخش های مختلف طرح جامع آمده است:

۱٫ کاربری مسکونی     

۲٫ کاربری تجاری و صنعتی

۳٫ کاربری تفریحی                  

۴٫ کاربری تسهیلات عمومی

۵٫ نواحی سیل گیر                   

۶٫ تراکم جمعیت و ساختمانی

 اهداف و سیاست های مسکن

عنصر مسکن ابتدا به وضع کلی مسکن در شهر از نظر کمیت، کیفیت، نحوه تهیه مسکن و امکانات انتخاب مسکن اشاره دارد. در طرح جامع سانفرانسیسکو، اهداف و سیاست های بخش مسکن در ۹ زمینه تعریف و تدوین شده است که عبارتند از: عرضه مسکن جدید، تراکم مسکن، حفظ مسکن موجود، شرایط مسکن، محیط همسایگی، تنوع مسکن، جا به جایی مسکن، هماهنگی در سطح منطقه.

عنصر تفریح و فضای باز

۱٫نظام فضای باز منطقه ای       

۲٫ نظام فضای باز پهنه شهر       

۳٫ نواحی ساحلی         

۴٫ واحدهای همسایگی

۵٫ مرکز شهر

سیاست های مربوط به نظام فضای باز منطقه ای، تأمین راههای دسترسی به صورت توسعه حمل و نقل عمومی، مسیرهای دوچرخه، مسیرهای پیاده و مسیرهای تاریخی  در نظر گرفته شده است.

عنصر طراحی شهری

عنصر طراحی شهری شامل هویت و نظم کالبدی شهر و بیانگر روابط میان مردم و محیط زندگی آنان است. برنامه طراحی شهری نوعی تشریح کیفیت، براساس نیازهای انسانی است. این برنامه یک برنامه عمومی است که پاسخ گویی موضوعاتی است که به الگوی شهری، حفاظت، توسعه های عمده جدید، و محیط همسایگی مربوط می شود(توسعه راهبردی در برنامه ریزی شهری).

 

  نتیجه گیری

برنامه ریزی منطقه ای با توجه به امکانات ملی و احتیاجات مردم مسائل را دقیقتر و منطقی تر بررسی کرده و برنامه هایی که ارائه می دهد سبب بهبود وضع منطقه و پیشرفت همه جانبه کشور می شود. موقعیت موجود مناطق است که سیستم و روشهای برنامه ریزی منطقه را تعیین می کند. نکته بسیار مهم و قابل توجه این است که الگوی توسعه هر منطقه صرفاً مخصوص آن منطقه می باشد و محال است که بتوان نظام یا الگوی توسعه ی منطقه ای را عیناً در جایی دیگر پیاده کرد لذا آنچه که در قالب برنامه ریزی منطقه ای باید آموخت شناخت فرآیندها ، روش، نظام ها و تکنیک های برنامه ریزی منطقه ای است.

برنامه ریزی منطقه ای بعنوان یک علم می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات باشد و با شناسایی منابع و تخصیص با توجه به استعدادهای مناطق مختلف از رشد لجام گسیخته شهری جلوگیری می کند.

علم برنامه ریزی منطقه ای می تواند با استفاده مؤثر از منابع متنوع و پراکنده بهره ی کافی را برده و  در جهت خودکفایی منطقه گام مؤثری بر دارد، هر قدر منابع متنوع و پراکنده باشد، ضرورت برنامه ریزی منطقه ای بیشتر می شود.

منابع

  • صرافی، مظفر؛ مبانی برنامه ریزی توسعه منطقه ای؛ ناشر: سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور

  • لاریمی، صادق؛ نشریه ضرورت و پیدایش برنامه ریزی منطقه ای به زبان ساده؛ سازمان برنامه و بودجه استان اصفهان، دی ماه ۱۳۶۷٫

  • مابوگنج؛ آ.ال ؛ میسرا؛ آر.پی؛ توسعه منطقه ای، روشهای نو؛ مترجم : عباس مجز، انتشارات وزارت  برنامه و بودجه.

  • وب، مارکوس؛ ایالات متحده آمریکا؛ ترجمه ی فاطمه شاداب، تهران:ققنوس، ۱۳۸۳٫

  • برآورد استراتژیکی ایالات متحده آمریکا

  • توسعه راهبردی در برنامه ریزی شهری

  • سایت تخصصی شهرسازی آنلاین

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0