نور در منظر (قسمت دوم)

معنای زمان
زمان منظر، مانند زمان در یک جمله، در انتقال معنای مورد نظر موثر واقع میشود. و اگر نادیده انگاشته شود، مواد، فرم ها و یا فرایندهای انتخاب شدهبرای ساخت منظر، معنای مورد نظر را انتقال نمی دهند، آن را تضعیف نموده ویا قادر به بیان آن نیستند. زمان در منظر نسبی است و به ندرت می توانچگونگی تشکیل تمامی اجزای یک منظر را در یک زمان خاص مشاهده کرد.

ادراک توالی روشنایی و تاریکی یک حس مشترک را القا می کند که آن حس مشترکحرکت است. لازمه حرکت فضاست و لازمه ادراک تداوم فضایی حرکت. حرکت زمان رادر بطن خود دارد؛ ادراک توالی دو فضای تاریک و روشن نیازمند زمان است . بهاین ترتیب می توان چنین پنداشت که در مقابل فرم که جنبه فعال فضاست، حرکتو در پی آن زمان جنبه*ی غیر فعال یا بالقوه فضا هستند. که در مثال توالینور و تاریکی ابزار بالفعل درآمدن این دو بوده است.
ما تشنه نور هستیم و به طور ناخودآگاه به سمت نور و به درون آن جذب میشویم و برای رسیدن به آن تلاش می کنیم بخشی از این احساس مربوط به دورانیاست که دیدن به معنای زنده ماندن بود و روشنایی ضامن بقای نسل. روشناییهای کوچک و پراکنده در دل تاریکی یا سایه ها، به هر کیفیتی که باشد، برایانسان از نظر روحی مینیاتوری از خورشید است. از طرف دیگر لکه های روشن همهمیشه در حال برجسته شدن از زمینه تیره و انبساط هستند و با کشششی دوجانبهنقاطی از فضا را به سمت ما و ما را به سمت این نقاط می کشانند.
زمانی که ما تکراری از نقاط روشن و تاریک را داشته باشیم، بخش های تاریکپرانرژی ، جذاب و در حال انبساط اند و بالعکس نقاط تیره ساکت و خالی ازانرژی، در آرامشی خواب آلود منقبض می شوند. به این ترتیب نوسان*های نورینقش محرک های عصبی در فضا را بازی می کنند که اگر این محرک ها دارای نظمیباشند، با مفهوم ضرب آهنگ به وسیله نور و سایه آشنا می شویم. ایجاد ریتمیا ضرب آهنگی چنین به وسیله نور ، تجسم خفیفی است از یک سلسله مراتب. هرسایه مرز ورود به روشنایی بعدی است.
ریتم سایه روشن می تواند بافت بصری ایجاد کند و بافت یکی از عوامل حیاتبخش به سطح اجسام است. اما بسیاری از انواع بافت بصری نیز می توانند بررویسطوح حرکت به وجود آورند مثلا پرتوهایی که از روی سطح آب باز می تابند ویا سایه شاخسار درختان بر سطوح، بازی ای بر روی سطح دارند که بافتی متحرکو زنده به آن ها می بخشد.
شاید ما حرکت خورشید را در آسمان را، لحظه به لحظه احساس نکنیم اما تغییرحالت تابش آن در را فواصلی مشخص از زمان درک می کنیم و به این ترتیب گذرزمان را نه بر مبنای ادراک ریاضی، بلکه بر اساس تغییر مقطعی که نوعی اتفاقاست درک می کنیم. مانند کوچه های باریک بافت های کهن با راستای پر پیچ وخم که دیوارهای نزدیک به هم آن ها نسبت به زاویه خورشید بسیار حساس هستندو از نظر بصری تمایل شدیدی به تغییر در طی ساعات روز دارند. این کوچه هاهریک سهم خاص خود را در آسمان و آفتاب روز دارند و تنها آن پرتوهای مختصبه خود را به درون راه می دهند.

تغییر روشی است برای آنکه زمان، خود را به وسیله اتفاقات نوری در فضا نشاندهد. همان طور که فضا به محض یافتن کیفیتی خاص به مکان تبدیل می شود، زماننیز به وسیله یک اتفاق می تواند تبدیل به وقت شود.
نخستین و اساسی ترین پدیده متغیر در جهان ما نور است و نه تنها بهارگانیسم های زنده حیات می بخشد. بلکه نمایش بصری دائما متغیری را در جهانایجاد می کند. در منظر فرد به وضوح تغییرات نور را می بیند و شدن*های جهانرا درک می کند، می توان خودآگاه کاری کرد که بیان این تغیرات در جهت هدفطراح موثرتر گردد.
اما درک نهایی ما از زنده بودن و وجود تنها به تجسم عبارت شدن محدود نمیشود بلکه نقاط عطفی نیز در این شدن های متوالی باید وجود داشته باشند.توانایی درک تداوم یک زندگی به روئیت دو پدیده وابسته است، پیدایش وفرسایش، پدیدارشدن و محو تدریجی. این تکاپو و جنبش در دو نقطه عطف به اوجخود می رسد: طلوع و غروب.
آسمان اغلب بسیار رنگین است. اگر هر روز، هر لحظه و هر فصل بدان بنگری میتوانی دامنه گسترده و جذابی از رنگ های گونگون را در آن ببینی. عواملتاثیر گذار در این تنوع را می توان زمان، ابرها، ضخامت ابرها و فاصله میانآن ها و … دانست. در روشنایی کامل روز پرسپکتیو چندان دراماتیک نیست.اما در فاصله شب و روز فرصتی فراهم می شود برای طراح که به همان اندازه کهشگفت انگیز است، موقتی است.حتی توانایی های بینایی انسان نیز بههنگام طلوعو غروب با سایر اوقات تفاوت دارد؛ پرسپکتیوهای تند و رنگ های تشدید و یاتضعیف شده، سایه های بسیار شدید و تاریک فرم روزانه محیط را کاملا دگرگونمی کنند. در همه چیز اغراق می شود.
به طور کلی زمان نوری که در عین تداوم، دارا ی نقاط تاکید و عطف است، دراعماق میراث فرهنگی همه اقوام بافته شده است و شواهد آن معابد و مکان هایمتعدد مذهبی است که به نوعی با گردش افلاک و کیهان در ارتباط هستند.
تلاش در راه تجسم حس زمان در فضا به وسیله نور همواره انسان را دچار شگفتیکرده است که سرچشمه تعابیری نمادین و رمز آلود گشته است و از آن جا که نوریکی از غیر مادی ترین پدیده های عینی است در جهان اطراف ما، بنابراینبهترین وسیله است تداعی مفاهیم معنوی.
آنچه تاکنون در مورد نور برشمردیم می تواند برای رساندن معنا و مفهومی بهاو انجام پذیرد؛ از رساندن مفاهیم غیرمادی که ذرات اعجاب انگیز نور استگرفته، تا مفاهیم بسیار عملکردی روزمره. در ادامه چگ.ونگی تاثیر نور درادراک فضا مکمل این بحث خواهد بود.

معصومه بهارلو، پریسا پاکزاد، مریم دبیری/ دانشجویان کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه شهید بهشتی

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0