تهران؛ بهشت سرگشته و امیدوار

عباس ثابتی راد:
شاید سخنان چارلز ادوارد ژان نرت- گریس معروف به لوکوربوزیه می‌تواند طلیعه گفتار باشد هنگامی که گفت:«این شهرها با بی‌نظمی‌ها و انحطاطشان به ما توهین می‌کنند و ما را به تمسخر می‌گیرند.

این شهرها ارزش این دوران و دیگر لیاقت ما را ندارند. ما باید جهانی تازه‌تر و مبتنی بر نیازها و خواست‌هایمان بنا کنیم.» او سخن از سرزمین‌های دوزخی سردی به میان آورد که شباهتی به زیستگاه‌های بشری ندارند.

شهرها در دوران مدرن و از هنگامی که به جهان جدید و ماشین زده معاصر پرتاب شدند دیگر محملی برای آرزوهای بشر قلمداد نمی‌شوند. شاید او و بسیاری از متفکران و اندیشمندان حوزه‌های شهری کمتر برای شهرها به مثابه محلی برای زندگی و آرامش انسان‌ها ارزش قائل باشند.

 تصویری هیولا گونه از سرزمین‌هایی که به تعبیر تی اس الیوت سرزمین هرز شده‌اند و در ازدحام بی رحمانه دود و آهن گرفتار آمده‌اند مسلما نمی تواند جایگاه مناسبی باشد برای زندگی انسان‌هایی که بر جهان حکمران شده‌ و توانسته‌اند با قدرت علم، جهان پیرامونشان را به سلطه خود درآورند. شاید هیچگاه تا به این اندازه سرزمین و موطن آدمیان با آنان غریبه نبود که امروز.

به نظر می‌رسد شهرها دیگر جایی برای زندگی نیست. نمی‌توان این ساخته‌ دست بشر را به مانند سالهای دور که تصور می‌رفت رام  و آرام در دستان پر توان علم دید. بلکه امروزه شهرها به مکانی ناامن که بر روح و روان ساکنانش به ناگاه یورش می‌برد تبدیل شده‌است و در این میان تلاش عده‌ای که می‌خواهند این سرزمین‌های دوزخی را به مامنی برای شهروندان تبدیل کنند  حتما  قابل توجه است.

تهران نیز چه از آن‌روز که باروهای شاه طهماسبی بر گرد آن تنیده‌ شده بود و چه روزهایی که دارالخلافه نام گرفته بود و حتی امروز که مساحت این شهر به بیش از ۷۰۰ کیلومترمربع رسیده است، سرنوشتی جز این نداشت. این شهر در طول تمام روزهایی که بر آن گذشت تصویری نامأنوس از خود به جا گذاشت و امروزه به بزرگترین تهدید ساکنانش تبدیل شده است. اما در این میان اگر بخواهیم این شهر را به عنوان شهری برای همه ساکنانش قلمداد کنیم چندان به نتیجه نمی‌رسیم.

چرا که به تعبیر صمد ذواشتیاق، تهران در دوران‌های مختلف برای هیچ یک از ساکنانش طراحی نشد. این شهر نه برای جوانان و نه برای سالمندان و نه حتی برای افراد معلول ساخته نشده است.

تهران مانند بسیاری از شهرهای بزرگ جهان تنها برای عده‌ای که در حال فعالیت اند طراحی شده و تنها همین تعداد معدود هستند که می‌توانند از امکانات شهر استفاده کنند. تهران این شهری که ناگهان و به یکباره بزرگ شد و جمعیتی افسون کننده یافته است آیا شهری است که بتواند برای ساکنانش زمینه‌ فعالیت‌های مختلف را فراهم آورد؟ این شهر بزرگ که  حدود ۹ میلیون نفر جمعیت دارد و بیش از ۵ میلیون جمعیت آن زیر ۳۰ سال دارند آیا فضایی مناسب برای تحرک و فعالیت جوانان است؟

این سئوال شاید بخشی از پرسش‌هایی است که می‌توان طرح کرد. دکتر مصطفی بهزاد فر از دیدگاه‌های غلط در طراحی شهری در طول سالهای متمادی شکل‌گیری تهران سخن می‌گوید و ادامه می‌دهد:« از نظر دیدگاه طراحی شهری،  موقعی می‌توان فضای تعامل جوانان در عرصه‌های بیرونی را فراهم آورد که عمده فضاهای شهری مانند خیابان‌ها یا فضاهای دیگری به سواره‌ها اختصاص نیابد. در واقع تهران پر است از ساختمان و خیابان و بدون امکاناتی که برای شهروندان جذاب باشد.»

بهزاد فر از الگوهای ایرانی- اسلامی در شهرسازی،  برای ایجاد زمینه‌های بهتر برای شهروندان خبر می‌دهد و می‌گوید: «تهران در طول سالها حیاتش چه از آن روزگار که روستایی کوچک بود و شاه طهماسب به گرد آن برج و بارو کشید و چه روزگاری که دارالخلافه ناصری بود و مساحت‌اش  به ۳ کیلومتر مربع می‌رسید و دروازه‌های چهارده‌گانه به پاس چهارده معصوم بر گرد شهر کشیده شد و یا حتی دوران رضاخان که شهر به ۱۹ کیلومتر مربع رسید و برج و باروها تخریب شد، هیچ گاه نتوانست از یک الگوی ایرانی- اسلامی در شهرسازی پیروی کند.

این شهر بیشتر از آنچه تصور می‌شد عاری از روح معماری بومی بود و تا زمانی که پایتخت نشده بود چندان مورد توجه نبود تا آثار ایرانی- اسلامی در آن شکل گیرد و هنگامی هم که پایتخت شد یا به تبعیت از الگوهای پاریسی توسعه می‌یافت یا با توجه به الگوهای دیگر غیر بومی.» بهزاد فر در ادامه می‌افزاید: «تهران شهری است که من آن‌ را سرگشته غمگین نام نهاده‌ام. این شهر در کمتر دورانی به مثابه یک موجود زنده تلقی شده است. اما حالا این موجود زنده بیمار و متورم شده است.

تهران از طریق خوردن خودش بزرگتر می‌شود و تنها غذایش هم جمعیت شهرهای کوچکتر است. بهزادفر از خیابان ولیعصر به عنوان نماد شهر سخن می‌گوید که جنوبی‌ترین قسمت این شهر را به شمالی‌ترین بخش آن وصل می کند و ادامه می‌دهد: این خیابان تنها آسفالت است و آسفالت. درختان اطراف این خیابان در حال خشک شدن اند. در اطراف این خیابان تماما ساختمان‌های بلند است و ناهماهنگ. از سویی در هر نقطه از این خیابان می‌توان مغازه‌های اغذیه فروشی یافت.مغازه‌هایی که تمام این شهر را آکنده‌ است.»

بهزادفر از نگرانی خود پرده برمی‌دارد: نسلی که امکانات ورزشی مناسب و با قیمت مناسب ندارد، مجبور است که وقت خود را در مغازه‌های ساندویچی و پیتزا فروشی و کافی‌شاپ بگذراند.

 چرا که شهر برای او فضای مناسب ورزشی و فرهنگی کافی فراهم نیاورده است. به عنوان مثال مجموعه فرهنگی انقلاب که در اطراف خیابان ولیعصر قرار دارد و مدتی هم پاتوقی برای فعالیت‌های ورزشی جوانان شده بود امروزه با افزایش و گسترش مغازه‌ها و اماکن تجاری و استقرار فروشگاه‌های مواد غذایی فضای حرکتی مجموعه را کند کرده است و به همین دلیل به نظر می رسد شهر، فضایی برای فعالیت‌های فرهنگی و ورزشی نیست.

بلکه این تلقی ایجاد شده است که این شهر تنها جای آدمهایی است که ناگزیرند تنها کار کنند و پس از آن نیز بخورند. این شهر برای کسانی که در پی فعالیت‌اند جایی مناسب کافی ندارد.بهزاد فر اما از پایان این رویه در سال های آینده خبر می‌دهد: این نوید را می‌توان به نسل آینده داد که ما فضاهای شهری و مورد نیازتان را برایتان حفظ خواهیم کرد.

 می‌توان به نسل بعد این امید را داد که ما برای شما آزادی فکری و خیال را به وجود خواهیم آورد. این نوید در اتفاق اخیر ثبات مدیریت شهری دیده‌شد که عزم جدی مسئولان بر این است.

او از آینده شهر برای جوانان می‌گوید: تهیه طرح‌های شهرسازی بشارتی است برای آینده تهران. طرح جامع تهران، فضای مناسبی است برای حفظ این شهر از روند فعلی و کنترل آن و ایجاد فضایی مناسب برای تصویر شهری که در آن   فعالیت برای همه وجود خواهد داشت.

مانند و شبیه همه شهرها

اگر چه شهری که بهزاد فر در آن زندگی می‌کند شهری سرگشته و غمگین است اما او این شهر را دارای حرکت می‌داند و آینده این شهر را بسیار مناسب ارزیابی می‌کند.  دکتر پیروز حناچی، تهران را شهری می‌داند مانند تمامی شهرها.

او می‌گوید : این معضل تهران نیست که فضایی برای فعالیت اقشار مختلف به ویژه جوانان در آن پیش بینی نشده است. بسیاری از شهرها این معضل را داشته‌اند اما توانسته‌اند آن‌را ساماندهی کنند. لندن در دهه ۸۰ یازده میلیون نفر جمعیت داشت که امروز به ۷ میلیون رسیده است. دلیل این امر اتخاذ تصمیم‌های مناسب از سوی مدیران و برنامه ریزان شهری است.

حناچی می‌افزاید: تهران، تنها یک شهر نیست. بلکه منطقه وسیعی را در اطرافش تحت تاثیر قرار داده‌است. این شهر از غرب تا هشتگرد و از شرق تا دماوند و از شمال تا شهرستان شمیران و از جنوب نیز تا  ری پیش رفته است و تمامی این مناطق که مساحتی در حدود ۱۱ هزار کیلومتر مربع دارد را زیر سیطره خود در‌آورده است.

دکتر پیروز حناچی می‌گوید:  برای تمامی اقشار مختلف  به تناسب زمینه‌ها،  اوقات فراغت به وجود آید. این زمینه‌ها باید در تمامی ابعاد مانند توسعه قلمرو عمومی و جوانان و سالمندان و غیره فراهم شود و به تناسب گروه‌های هدف و وزن آنها ساماندهی شود. از آنجا که جمعیت تهران جمعیت جوانی است ، باید عمده امکانات و فعالیت‌هایش را حول این محور برنامه‌ریزی کند.

حناچی از باغ‌ها تهران به عنوان ذخیرگاه‌های این شهر یاد می‌کند و می‌گوید: روزگاری این شهر دارای باغ‌های متعددی بود. مثلا در طرشت که در حاشیه شهر قرار داشت ۷۰ هزار هکتار باغ وجود داشت. اما امروزه از این مقدار تنها بخش بسیار ناچیزی باقی مانده است، که به مرور در حال تغییر شکل دادن به مجتمع‌های مسکونی است.

 این تنها معضل تهران نیست. تمامی این ۱۱هزار کیلومتر مربعی که در اطراف تهران قرار دارد همه به نوعی با مشکلات مشابه تهران دست به گریبانند. در واقع این چرخه معیوب در همه جا وجود دارد. ساماندهی این کار هم تنها با کمک و تلاش شهرداری ممکن نیست. بلکه در این راه باید دولت گامی اساسی بردارد.

حناچی ادامه می‌دهد: برای ساماندهی مناطقی که به این شکل و مانند تهران بدون در نظر گرفتن امکانات زندگی گسترش یافته‌اند، باید گامی جدی برداشت. این محدوده ۱۱ هزار کیلومترمربعی دارای تقریبا ۲۳ شهرداری و ۲۳ فرمانداری است و ساماندهی آن تنها به عهده شهرداری نیست.حناچی از تهرانی سخن می‌گوید که در روزهای آغازین حیات خود پر پتانسیل بوده و امروزه دارای محدودیت‌های بسیار است.

«ما از وضعیت مناسب و ایده‌آل‌ها هر روز پس رفت می‌کنیم. البته این اتفاق در تمام کشورهای دنیا انجام شده است، اما آنها جایی و در نقطه‌ای جلوی این حرکت را گرفتند. آنها در جایی تمامی اتفاقات نادرست و زیان‌آور را کنترل کردند و همه چیز را تغییر دادند.
به عنوان مثال لندن در عرض سه سال توانست شبکه حمل و نقل خود را متحول کند.

آنان برای این کار مدیر شبکه حمل و نقل شهر نیویورک را به استخدام خود در آوردند و توانستند به هدف خود برسند.» این استاد دانشکده معماری دانشگاه تهران  در ادامه می‌افزاید: اما در تهران این‌گونه نیست. ما  می‌خواهیم همه چیز را خودمان تجربه کنیم. بنابراین طبیعی است که در بخشی از برنامه‌های خود با مشکل روبه‌رو شویم. این شهر وجوه مثبت فراوانی دارد. می‌توان با نگاه بهتری  شهر را سامان داد.

حناچی در پایان می‌گوید: اگر برای سامان دادن شهر، شهرداری و دولت بتوانند دیدگاه هماهنگ با هم داشته باشند بسیار خوب است چرا که بسیاری از مشکلات شهری چه در داخل و چه در شهرک‌های اقماری حل می‌شود و این شهر شاید به نقطه مورد نظر رسیده باشد که بر مشکلات انباشته شده از سالیان دور غلبه کند.

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0